مرکز پژوهشی آرا در گزارش راهبردی “بررسی نقش بازار سرمایه و بورسهای دنیا در تعیین قیمت نفت" که توسط اندیشکده سرآمد تهیه و تنظیم شده است به بررسی نقش آمریکا در شکست قیمت نفت در سالهای اخیر میپردازد.
در این گزارش راهبردی آمده است: در پایان ژوئن ۲۰۰۸ قیمت نفت برنت به بالای ۱۴۰ دلار در هر بشکه رسید. در ماه ژوئن حدود ۷۰۰ میلیون بشکه نفت خام به صورت فیزیکی معامله شد. در همان ماه، در بازار کاغذی برنت معادل ۲۰ میلیارد بشکه یعنی حدود ۳۰ برابر بازار فیزیکی، معامله شد.
طی سال ۲۰۰۸ قیمتها به ۱۴۴ دلار در هر بشکه میرسید، انتظار درازمدت به سر آمد و رویداد ورشکستگی بانکها و سازمانهای بزرگ مالی بینالمللی به وقوع پیوست و حباب نفت را نیز ترکاند و همزمان قیمت برنت به زیر ۴۰ دلار در هر بشکه رسید.
در این مورد، اوپک با آگاهی از تنزل قابل توجه درآمدهای کشورهای مختلف عضو - بهمنظور تقویت قیمت نفت که در سقوط آزاد بود (از ۱۴۴ دلار در هر بشکه در جولای تا ۴۰ دلار در هر بشکه در دسامبر)- حداقل اقدام را از خود بروز داد. مطابق معمول، نتیجة کاهش عرضه از سوی اوپک، تداوم افت قیمتها و تأیید نفوذ ناچیز اوپک بر پویاییهای قیمت نفت خام بود.
طی نیمة دوم سال ۲۰۰۸ فعالیتهای منحصراً مالی بانکها بهطور فزایندهای از بازار آتی نفت خام ناپدید شدند. در این دوره به ساختار بازاری نزدیک به آنچه که در اواخر دهة ۱۹۹۰ بود، بازگشتیم. بازیگران بازار نفت، هرچند برای مدت زمانی بسیار محدود، باز هم تولیدکنندگان فیزیکی نفت و شرکتهای نفتی بودند. قیمت نفت خام طی سه ماهة آخر ۲۰۰۸ و سه ماهة اول ۲۰۰۹ رابطة تقریباً بیشتری را با موازنة عرضه و تقاضا در بازار فیزیکی داشت و در دامنة ۴۰ تا ۵۰ دلار در هر بشکه نوسان داشت که در آن زمان ظاهراً نشانگر نقطة تعادلی معقول و پایدار بود.
طی سال ۲۰۰۹ تمامی بانکهای عمدة بینالمللی- که توسط دولتها از بحران مالی نجات پیدا کردند- سرمایهگذاری مجدد وجوه دریافتی را در بازار مالی و بهویژه در قراردادهای آتی نفتی از سرگرفتند. نتیجة این کار افزایش قیمت نفت طی دورة مصرفِ کمتر بوده است؛ سپس در پایان سال ۲۰۱۰ قیمت نفت خام به سطح ۹۰ دلار در هر بشکه رسید ( با میانگین بشکهای ۱۰ دلار بالاتر از قیمت سال ۲۰۰۹) و در سال ۲۰۱۱ به بالای ۱۲۰ دلار در هر بشکه. دیگر خبری از قیمت تعادلی جدید خیالی که در دامنة ۷۰ تا ۸۰ دلار در هر بشکه تعیین می شد، نبود. افزایش حدود ۵۰ دلار در هر بشکه در طی دو سال، بالاتر از دامنة مطلوب، مجدداً فراتر از همة انتظارها بود.
از نیمة دوم سال ۲۰۱۴ تا اوایل ۲۰۱۶ قیمت نفت افت شدیدی را از حدود ۱۲۰ دلار به حدود ۲۷ دلار برای هر بشکه تجربه کرده است. نقطة آغاز این قیمت، انتشار اخبار و تبلیغات رسانهای فراوان دربارة ذخایر بزرگ نفتهای غیرمتعارف امریکا و برداشت انبوه از این ذخایر بود. در اوایل سال ۲۰۱۶ ظرف مدت یک ماه قیمت نفت بیش از ۳۵ درصد افزایش داشت و از مرز ۴۰ دلار عبور کرد؛ این در حالی بود که بازار هنوز مازاد عرضه داشت و دارد!
سازمانهای مالی در چند سال اخیر برای استخدام کارشناسان و معاملهگران بازارهای فیزیکی نفت، سرمایهگذاری کردهاند. آنها معمولاً حتی یک قطره نفت را هم جابهجا نمیکنند اما عملیات خود را با پیروی دقیق از سیر تکاملی عوامل بنیادی و هر شایعة دیگری دربارة حیات صنعت نفت، طرحریزی میکنند. آنها پول خود را بر اساس این اجزای اطلاعاتی جابهجا میکنند. ابعاد تأثیر نقل و انتقال این پول کلان برای غلبه بر پویاییهای طبیعی بازار فیزیکی، بسیار چشمگیر است. به علت جریان بزرگ پول و تعداد بالای معاملات در بازار آتی، همواره واکنشهای افراطی وجود دارد. آنچهکه در گذشته موجب نوسان چند سِنتی قیمت در هر بشکه میشد، امروزه میتواند تغییر قیمتِ چنددلاری در هر بشکه ایجاد کند.
- هرچند موافقان محصولات تراریخته، حرکت به سمت این محصولات را یک امتیاز اقتصادی و غذایی برای هر کشوری توصیف میکنند اما نگاهی به برخورد کشورهای مختلف با این پدیده حاکی از سوالات جدی زیستمحیطی و پزشکی در پذیرش این پدیده جدید کشاورزی است. مرکز پژوهشی آرا در گزارش راهبردی «محصولات تراریخته، ضرورتها،چالشها و راهکارها» که در اندیشکده سرآمد تدوین شده است به موضوعات مختلف پیرامون تراریخته پرداخته است. اندیشکده سرآمد در یکی از فصلهای کتاب «نوع برخورد و تدابیر کشورهای دنیا با محصولات تراریخته» را مورد بررسی قرار داده که مشروح آن را در زیر میخوانید: استفاده از محصولات تراریخته، تنها در ۲۶ کشور (عموماً جهان سومی) مجاز است. در اروپا تاکنون حداقل ۱۷ کشور اروپایی تولید محصولات دستکاری شده ژنتیکی را بهطور کلی منع کردهاند. واردات تراریختهها ازخارج اتحادیه هم حداکثر با ۱% تراریختگی، و با زدن برچسب آزاد است. مصرف این محصولات پرخطر در روسیه طی یک دهه اخیر از ۱۲ درصد به تنها ۰۲/۰ درصد رسیدهاست. میزان پذیرش بهرهمندی کشورهای جهان از محصولات تراریخته ]۲۸[ سیاست کشورهای مختلف در برابر محصولات تراریخته دولتمردان کشورهای مختلف بر اساس دیدگاهها، قابلیت و توان مدیریت خوداتکا و پایدار، سیاستهای متفاوتی در بهرهبرداری و استفاده از این فناوری در پیش گرفتهاند. بعضی از کشورهای پیشرفته با رعایت استاندارهای قوی تنها به کار تحقیقاتی پرداخته و خصوصاً با بهکارگیری اصل احتیاط در تولید، رهاسازی و مصرف محصولات غذایی و کشاورزی، محدودیت شدیدی قائل هستند و سلامت جامعه و محیط خود را بر منفعت اقتصادی چند شرکت بزرگ تولیدکننده ترجیح میدهند و تا روشن شدن حقایق بیشتر در خصوص این تکنولوژی فرصت قانونی به منظور کشت، تجاریسازی و یا مصرف ایجاد مینمایند. اکثر این کشورها جزو کشورهای پیشرفته هستند که در تحقیق و توسعه آزمایشگاهی این فناوری سرآمد بوده، ولی در مصرف و کشت این محصولات به شدت احتیاط کرده و یا آن را ممنوع کردهاند. در سطح دوم کشورهایی هستند که تولید تجاری را جایز میدانند. در این بین برخی این محصولات را با برچسب تراریخته به بازار ارائه میدهند و برخی نیز به علت جلوگیری از جنبه روانی به هر شکلی از برچسب زدن ممانعت میکنند. عمدتاً این کشورها با رویکرد اقتصادی و تحت حمایت مافیای پیچیده کمپانیهای غذا، دارو و محصولات کشاورزی هستند، ضمن اینکه این کمپانیها با اتصال خود به حاکمیت و نفوذ در دولت یا سازمانهای دولتی تصمیم گیرنده، از حمایتهای آنها در دور زدن و لغو قوانین بازدارنده و ... بهرهمند میشوند. دسته سوم بهعلت نداشتن قانون لازم و باز بودن بازار مصرف یا زیرساختها و نیازمندیهای اولیه برای تشخیص، ارزیابی و ...، ناچار به استفاده از این محصولات هستند. جدول (۲) کل سطح زیرکشت محصولات تراریخته در کشورهای جهان از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳] ۳۶[ ۳۹کشور پیشرفته اروپایی و آسیایی جهان نظیر کشورهایاتریش، سوئیس، آلمان،ژاپن، فرانسه، ایتالیا، ایرلند شمالی، صربستان، مجارستان، یونان، بلغارستان، لوکزامبورگ، هلند، روسیه، لهستان، اسلونی، کراوسی، نیوزلند و .... ، پس از دو دهه تجربه جهانی ناموفق، اقدام به ممنوعیت کشت، تولید و واردات محصولات تراریخته کردهاند.حتی رژیم غاصب و اشغالگر حاکم بر فلسطین که در عرصه بیوتکنولوژی پیشرفته به شمار میرود، ممنوعیت مطلق واردات و تولید این محصولات را به مورد اجرا گذاشته است. برای رهاسازی یک محصول تراریخته در برزیل ۱۱ وزارتخانه باید مجوز صادر کنند.در سال ۲۰۱۳ تقریبا ۳۰۰ دانشمند بینالمللی طوماری امضا کردند که در آن گفته شدهبود هیچگونه اجماع علمی در مورد محصولات دستکاریشده ژنتیک وجود ندارد و تعدادی از مطالعات نگرانیهای جدی ایجاد کردهاست. با وجود آنکه واردات محصولات تراریخته در اتحادیه اروپا آزاد است، طبق قانون، این کشورها مختار هستند تا کشت این محصولات را درون خاک خود محدود یا ممنوع کنند، ضمن اینکه بیشتر محصولات تراریخته در کشورهای دنیا مصارف غیرخوراکی و یا غیرمستقیم دارند. تراریختهها در امریکا و کانادا کشت این محصولات در امریکا و کانادا در اثر فشار سیاسی کمپانیها و جنایتکارانی مانند مونسانتو که بزرگترین تولیدکنندگان سلاحهای شیمیایی و بذرهای تراریخته هستند، آزاداست، البته مردم این کشورها به شدت در این مورد معترض هستند. ۸۸ درصد از جمعیت مردم آلمان محصولات تراریخته را رد میکنند، این مفهومی ندارد جز بیان این حقیقت که وقتی خطرات محصول نسبت به فواید آن بیشتر باشد، محصول را مصرفکنندگان مردود میدانند. بنابر اعلام آکادمی پزشکی زیست محیطی ایالات متحده آمریکا (American Academy of Environmental Medicine(AAEM)، پزشکان کشور آمریکا موظف شدهاند که به مردم، جامعه پزشکی و بیماران خود در خصوص پرهیز از محصولات تغییر یافته ژنتیکی (GM)، آموزشهای لازم را ارائه کنند و نگرانیهای مرتبط با محصولات تغییریافته ژنتیکی و خطرات آن را برای سلامت مردم به اطلاع عموم برسانند. پزشکان یادشده خواستار مطالعات جدی بلندمدت روی محصولات فوق و برچسبگذاری آنها شدهاند. تراریختهها و تنگناها زیستمحیطی و پزشکی بر مبنای مطالعات انجام گرفته در کشور آمریکا، ارتباط قوی و معنیداری بین مصرف محصولات تغییریافته ژنتیکی و بروز بیماریهای مختلف تأیید شدهاست. مقالات متعدد منتشرشدهی آکادمی پزشکی زیست محیطی کشورآمریکا (AAEM) نشان داده است بیماریهای مهمی در جامعه انسانی آمریکا از جمله عقیمشدن، اختلال در سیستم ایمنی بدن، پیری زودرس، اختلال در تولید هورمون انسولین و مشکلات در اندامهای اصلی بدن مانند دستگاه گوارش مرتبط با مصرف محصولات تغییریافته ژنتیکی است. براساس گزارش اخیر رسپانسیبل تکنولوژی، دانشگاههای آمریکایی به پزشکان این کشور هشدار دادهاند که برای مداوای بیماران از نسخههای محصولات غیر تراریختهای استفاده کنند. آنها اعلام کردهاند در مطالعه دامها علائمی از خسارت اندامهای معدهای و رودهای و اختلالات سیستم ایمنی دیدهاند که با افزایش سن این آسیبها بیشتر میشود و ناباروری در انسانها را افزایش میدهد. مطالعات انسانی نشان میدهد محصولات تراریخته میتوانند با ایجاد مواد زاید در بدن انسان منجر به اختلالات طولانی مدت شوند. ژنی که به داخل سویای تراریخته تزریق میشود، میتواند واردDNA باکتری زنده داخل رودههای انسان شود، همچنین سموم حشرهکشی که با ذرت تراریخته تولید میشود، در خون زنان باردار و کودکان متولدشده یافت شدهاست. بر اساس این گزارش،سلامت تعداد زیادی از افراد پس از معرفی محصولات تراریخته در سال ۱۹۹۶ به خطر افتادهاست. درصد آمریکاییهای مبتلا به بیماری مزمن بعد از استفاده از محصولات تراریخته از ۷ درصد به ۱۳ درصد طی ۹ سال رسید. حساسیتهای غذایی سر به فلک کشیده و اختلالاتی نظیر اوتیسم، اختلالات گوارشی و دیگر مسائل به شدت افزایش یافتهاست. اگرچه در این موارد پژوهشهای کافی برای تأیید اینکه محصولات تراریخته صد درصد در این موارد مؤثر بوده، وجود ندارد، اما گروه پزشکان اعلام کردهاند نباید بیشتر از این منتظر ماند و برای محافظت از خود باید اقدام کرد، بهویژه این محافظت باید برای کودکان و مادران باردارکه بیشتر در معرض خطر هستند، افزایش یابد. اتحادیه سلامت عمومی آمریکا و اتحادیه پرستاران آمریکا،از گروههای پزشکی هستند که استفاده از محصولات تراریخته گاوی را محکوم میکنند، چراکه شیر این گاوها مقدار زیادی هورمون (IGF-1) که نوعی ایمنوگلبولین مرتبط با ایجاد سرطان است، دارد. این گزارش تأکید میکند، کشت و کار محصولات تراریخته آلودگی زیستمحیطی ایجاد میکند، دانه و گردههای محصولات تراریخته میتوانند تا فرسخها جابهجا شوند که این مسأله امکان تداخل ژنی را در محیط ایجاد میکند. گردههای محصولات تراریخته میتوانند موجب گرمایشبیشتر کره زمین و افزایش مواد زاید ناسالم شوند که سلامتی نسل آینده را تهدید میکند. همچنین محصولات تراریخته باعث تضعیف وضعیت اقتصادی تولیدکنندگان محصولات ارگانیک و غیره تراریخته میشود. کشورهایی مانند آلمان و سوئیس کشت تجاری تراریخته را ممنوع کردهاند، اما بذر این محصولات را تولید و صادر میکنند، در این میان سؤالی پیش میآید که چرا هر دوی این کشورها که سطح زیر کشت وسیع ذرت دارند، بذرهای تراریخته خودشان را مورد استفاده داخلی قرار نمیدهند؟! پس از انتشار تحقیقاتی که نشان میداد بذرهای دستکاری شده موجب تومورهای سرطانی میشود، دولت روسیه ورود بذرهای کمپانی مونسانتو به این کشور را ممنوع کرد و در آوریل۲۰۱۴ مدودف، نخستوزیر روسیه، ممنوعیت ورود هرگونه محصولات دگرژنشده را اعلام کرد. افتخار روسیه این است که از طریق گسترش باغچههای خصوصی خانوادگی، موسوم به «داچا»، مردم چهل درصد محصولات غذایی مورد نیاز خویش را تأمین میکنند. تراریختهها کمکی برای تامین غذا میکنند؟ براساس گزارش سازمان ملل و مراکز تحقیقاتی معتبر میزان تولید محصولات کشاورزی در جهان بیش از میزان مصرف کل جهان است و برای ۱۴ میلیارد انسان غذای کافی وجود دارد، مشکل در تولید نیست،بلکه در درجه اول در توزیع ناعادلانه و سپس استفاده از روشهای غیرعلمی کشاورزی در کشورهای در حال توسعه و فقیر است. به گفته همین منابع، مشکل تولید و گرسنگی در جهان با توسعه کشت و صنعت محصولات و گیاهان تراریخته حل نمیشودو کشورهای در حال توسعه نیازی به فناوری تراریخته برای رفع مشکل تولید ندارند، بلکه با روشهای نوین کشاورزی مبتنی بر دانش و فناوری افزایش محصول بدون دستکاری ژنی جبران خواهد شد. شکل (۸) محصولات تراریخته مورد تأیید سازمان غذا و داروی آمریکا در ابتدا گفته میشدتولید و مصرف فرآوردههای تراریخته به نفع محیطزیست است؛ زیرا از سم کمتری در تولید آنها استفاده می شود، اما بعد مشخص شد بعضی از این فرآوردهها که ژن«BT»دارند و در برنج و برخی محصولات استفاده میشود، حتماً نیازمند استفاده از آفتکش خاصی هستند. بنابراین شرکتهایی که اطلاعات ژنتیکی این بذرها را در انحصار دارند در کنار فروش ژنها، این آفتکشها را هم به میزان بالایی میفروشند. این در حالی است که بررسیها نشان میدهد آفتکش مذکور دارای مضراتی است. کارشناسان معتقدند این آفتکش میتواند سرطانزا باشد. ۱۵ تا ۲۰ سال بعد از کشف محصولات تراریخته کارشناسان اعلام کردند، محصولات مذکور سم بیشتری مصرف میکنند و ادعای اولیه که محصولات تراریخته میتواند سبب کم شدن مصرف سم و آفتکش شود، دیگر اثبات شده نیست. بنابراین بر سر این موضوع که این اطلاعات ژنتیکی میتواند وارد محصولات غذایی شود بحث وجود دارد. همین بحثها باعث شدقوانین ملی در کشورها برای مصرف تراریختهها وضع و ایجاد شود. مطالعه ۴ ساله گستردهی بانک جهانی، سازمان ملل و سایر مراکز بین المللی (پروژه IAASTD) درباره آیندهکشاورزی با همکاری ۴۰۰ متخصص از ۸۰ کشور جهان نشان میدهد برای رفع گرسنگی در جهان مهندسی ژنتیک نقش اساسی ایفا نمیکند و اشاره دارد که میزان تولید محصولات تراریخته بسیار متغیر است، حتی در مواردی کاهش تولید هم هست و ادامه میدهد نگرانی مداومی درباره ایمنی این محصولات وجود دارد. آقایباب واتسون، مسئول پروژه IAASTD در یک کنفرانس خبری در پاسخ به سؤال رفع گرسنگی در جهان با محصولات تراریخته پاسخ داد: خیر. مسئول دوم این گزارش هنس هرننیز در پاسخ به این سوال میگوید: محصولات تراریخته تاکنون نتوانستهاند افزایش محصول در محصولات اصلی کشاورزی را تأیید کنند. من واقعا کاربرد مناسبی برای تراریختهها نه در حال و نه آینده نمیبینم. من راه حل را جای دیگری میبینم نه در بذر، بهخصوص نه در تراریخته. حقیقتایناستکهماامروزهبرایبیشاز ۱۴ میلیاردنفرمحصولکافیکشاورزیتولیدمیکنیم،بهخصوصدرکشورهایتوسعهیافته،کهتولیدمحصول بیشترازنیازاست. در کشورهای در حال توسعه تولید کم است، این به این مفهوم نیست که ما به تراریخته نیاز داریم، بلکه آنها مشکلات فنی کشاورزی دارند و کشاورزان مهارت لازم برای کشاورزی علمی را ندارند. گزارش IAASTD محصولات تراریخته را تأیید نمیکند و راهبرد دیگری را برای تأمین غذای آینده جهان پیشنهاد میکند. روش موسوم به agroecological کشاورزی علمی و پایدار با حفظ منابع و خاک، منطبق با طبیعت و سازگار با منطقه، مقابله با آفات به روش طبیعی و بیولوژیک غنیسازی طبیعی خاک بدون نیاز به اضافه کردن مواد شیمیایی و استفاده از فناوریهای نوین ژنومیک و زیست فناوری موسوم به ( MAS) marker assisted selection برای توسعه گیاهانی با توانمندیهای بهتر و بدون هیچ خطری از خطرات تراریختهها است که روش تراریخته قادر به تولید آن نیست.
- عملکرد دولت یازدهم در حوزههاي پالايشگاهي، پتروشيمي و شدت مصرف انرژي تغيير رويه و جهتگيري محسوسي قابل ملاحظه ندارد. در گزارش راهبردی مرکز پژوهشی آرا با عنوان " ارزيابي عملكرد دولت يازدهم در حوزه نفت، گاز و پتروشيمي با رويكرد اقتصاد مقاومتي" که توسط اندیشکده سرآمد تدوین شده است به بررسی عملکرد دولت یازدهم در زمینه پتروشیمی میپردازد. در این گزارش راهبردی آمده است: صنايع نفت، گاز و پتروشيمي يكي از مهمترين صنايع كشور محسوب میشوند كه هم به لحاظ داخلی برای تحریک اقتصاد ایران و هم به لحاظ بینالمللی از جایگاه مهمی برخوردار است. حدود شش ماه پس از انتخاب دولت یازدهم بود که سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی توسط مقام معظم رهبری ابلاغ گردید. در این سیاستها که مشتمل بر ۲۴ بند میباشد، برخی بندها (بندهای ۱۳، ۱۴ و ۱۵ بطور مستقیم و بند ۱۸ بطور غیرمستقیم) مرتبط با حوزه صنايع نفت، گاز و پتروشيمي است. در گزارش حاضر تلاش میشود نظر به اهمیت این سیاستها برای اقتصاد ایران از یکسو و گذشت بیش از سه سال از زمان ابلاغ این سیاستها، تا ضمن معرفی شاخصهای حوزه نفت، گاز و پتروشیمی که مرتبط با بندهای فوقالذکر باشند، ارزیابی از عملکرد دولت یازدهم در زمینه اجرایی کردن سیاستهای اقتصاد مقاومتی مرتبط با حوزه نفت، گاز و پتروشیمی ارائه گردد. صنايع نفت، گاز و پتروشيمي چه در سطح بالادستي و چه در سطح پاييندستي يكي از مهمترين صنايع كشور هستند كه هم در تحريك اقتصاد ايران و ايجاد رشد اقتصادي حائز اهميت هستند و هم وجود اين صنعت براي كشور به لحاظ جايگاه بينالمللي بسيار با اهميت است بنابراين توسعه صنايع نفت، گاز و پتروشيمي نه تنها موتور محركه رشد اقتصادي است بلكه به لحاظ بينالمللي نيز براي كشور بسيار با اهميت است. اواخر بهمن ماه سال ۱۳۹۲ (حدود ۶ ماه بعد از حضور دولت يازدهم بر مسند قوه مجريه كشور)، سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي توسط مقام معظم رهبري براي اجرا به قواي سهگانه و مجمع تشخيص مصلحت نظام ابلاغ گرديد. سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي مشتمل بر ۲۴ بند است كه برخي از بندهاي آن مرتبط با حوزه صنايع نفت، گاز و پتروشيمي است. با عنايت به اهميت صنايع نفت، گاز و پتروشيمي در كشور از يكسو و جايگاه بالادستي سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي از سوي ديگر، در گزارش حاضر تلاش شد تا ضمن تبيين جزئي بندهاي مرتبط با بخش نفت، گاز و پتروشيمي سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي (شامل بندهاي ۱۳، ۱۴، ۱۵ و ۱۸) به معرفي شاخصهاي كمّي براي ارزيابي عملكرد دولت يازدهم در زمينه ميزان اجرايي كردن سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي پرداخته شود. براي اين منظور تعداد ۱۹ شاخص معرفي شده و به تفكيك مورد ارزيابي عملكرد قرار گرفتند. نتايج مربوط به ارزيابي تكتك شاخصهاي معرفيشده نشان ميدهد كه عملكرد دولت يازدهم در مورد اجرايي كردن آن دسته از بندهاي سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي كه مرتبط با صنايع نفت، گاز و پتروشيمي هستند را ميتوان در سه دسته بشرح زير دستهبندي كرد: ۱. عملكرد دولت يازدهم در بسياري از شاخصهاي تعريف شده (همانند نسبت ذخایر درآمدهای نفتی در صندوق توسعه ملی به کل درآمد نفتی؛ شدت مصرف انرژي؛ تزريق گاز به ميادين نفتي؛ صادرات فرآوردههاي سبك به سنگين و ...) نامناسب و توأم با نقاط ضعف بوده و سازگار با بندهاي ۱۳، ۱۴، ۱۵ و ۱۸ سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي نبوده است. در زمينه راهكار نيز به عنوان نمونه، در مورد شاخص «نسبت ذخایر درآمدهای نفتی در صندوق توسعه ملی به کل درآمد نفتی» شايد راهكار مهم عبارت از ادامه روند برنامه پنجم توسعه مبني بر افزايش سالانه سهم صندوق توسعه ملي از درآمدهاي نفتي براي كمتر كردن وابستگي اقتصاد ايران به نفت باشد. در مورد «شدت مصرف انرژي» نيز يكي از راهكارهايي كه در كنار سياستهاي قيمتي ميتواند كاربرد داشته باشد مربوط به سياستهاي غيرقيمتي همانند بهبود راندمان مصرف انواع حاملهاي انرژي در بخشهاي مختلف است. در مورد «تزريق گاز به ميادين نفتي» نيز با توجه به اهميت اين مقوله در زمينه توليد صيانتي از ميادين نفتي پيشنهاد ميشود كه مسئولين دولتي توجه ويژهاي به اين مسئله داشته و از رويكرد جمعآوري حداكثري گازهاي قابل جمعآوري غافل نشوند. در مورد «صادرات فرآوردههاي سبك به سنگين» نيز بهترين راهكار تمركز جديتر در جهت تكميل و راهاندازي پالايشگاه ميعانات گازي ستاره خليج فارس است. ۲. عملكرد دولت يازدهم در برخي از شاخصها (همانند سهم درآمدهاي نفتي از بودجه دولت؛ سهم تولید نفت میادین مشترک از کل تولید نفت؛ سهم صادرات نفت از كل توليد نفت و ...) مناسب و سازگار با بندهاي ۱۳، ۱۴، ۱۵ و ۱۸ سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي بوده است كه البته اين عملكرد مناسب لزوماً نه بخاطر برنامهريزيهاي دولت در جهت اجرايي كردن سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي بلكه بخاطر عوامل بيروني و خارج از كنترل دولت (از قبيل افت قيمت جهاني نفت، رفع تحريمهاي بينالمللي و افت قيمتهاي جهاني محصولات پتروشيمي) بوده است. ۳. عملكرد دولت يازدهم در برخي از شاخصها (همانند توليد گاز غني؛ سهم میادین مشترک (پارس جنوبي) در تولید گاز طبیعی و ...) مناسب و سازگار با بندهاي ۱۳، ۱۴، ۱۵ و ۱۸ سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي بوده است. در كل و با توجه به شواهد آماري ميتوان به اين نتيجه رسيد كه بعد از ابلاغ سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي، جهتگيري دولت يازدهم و در نتيجه عملكرد اين دولت (در زمينه اجرايي كردن اين سياستها) در حوزه صنايع نفت، گاز و پتروشيمي از تغييرات نسبتاً مناسبي برخوردار بوده است بطوريكه عملكرد دولت يازدهم بطور نسبي و نه در همه شاخصها، در حوزههاي مربوط به نفت و گاز مناسب و توأم با تغييرات نسبتاً محسوس بوده اما در حوزههاي پالايشگاهي، پتروشيمي و شدت مصرف انرژي تغيير رويه و جهتگيري محسوسي قابل ملاحظه نيست.
- سیمان که از آن به عنوان خمیر مایه توسعه و رشد اقتصادی یاد شده است در اقتصاد دارای اهمیت و جایگاه ویژه ای است در حدی که در بسیاری از کشورها به خصوص در کشورهای صنعتی یک کالای استراتژیک بوده و حتی دارای اهمیتی بیشتر از فولاد می باشد. درگزارش راهبردی مرکز پژوهشی آرا با عنوان "بررسی انتقادی عملکرد وزارت صنعت، معدن و تجارت ایران در دولت یازدهم" که توسط اندیشکده سرآمد تدوین شده است به بررسی عملکرد دولت یازدهم در حوزه تولید سیمان میپردازد. در این گزارش راهبردی آمده است: سیمان که از آن به عنوان خمیر مایه توسعه و رشد اقتصادی یاد شده است در اقتصاد دارای اهمیت و جایگاه ویژه ای است در حدی که در بسیاری از کشورها به خصوص در کشورهای صنعتی یک کالای استراتژیک بوده و حتی دارای اهمیتی بیشتر از فولاد می باشد. در جهان امروز سیمان از اصلی ترین مصالح ساختمانی بشمار می آید و پیش نیاز برنامه های ساخت و ساز و توسعه محسوب می شود. با توجه به اینکه دورنمای صادرات نفتی کشور در سالهای آتی با تحولات صرفه جویی در مصارف انرژی از طریق استفاده از فن آوری های جدید در تولیدات صنعتی و جایگزینی انرژیهای مناسب دیگر به جای نفت در اثر اعمال سیاستهای زیست محیطی و ورود کشورهای دیگر در عرصه صادرکنندگان نفتی در بازارهای بین المللی و عرضه بیش از نیاز آن در بازارهای جهانی درآمد ارزی کشور را جهت برنامه ریزی کلان تحت تأثیر قرار خواهد داد ضروری است تا برنامه ای دقیق در جهت جبران کسری درآمدهای ارزی حاصل از وقوع شرایط فوق برای سالهای آینده به غیر از راه حل های متداول تدارک دیده شود. یکی از راه حلهای بهینه می تواند توسعه صادرات کالاهای صنعتی با دارا بودن مزیت های نسبی قابل قبول باشد که به نظر می رسد صنایع مصالح ساختمانی معدنی و به خصوص صنعت سیمان با دارا بودن مزیت های نسبی می تواند از این نوع کالای صنعتی باشد. وجود مزیت نسبی تولید سیمان در کشور موجب شده است که ایران بتواند در زمینه تولید آن رشد خوبی را پشت سر گذاشته و با کسب رتبه چهارم به یکی از تولید کنندگان برتر سیمان در سال ۲۰۱۴ در جهان تبدیل شود. در زمینه تولید سیمان در کشور انتقادات زیر قابل ذکر می باشد: ۱- از دست رفتن جایگاه صنعت سیمان ایران در دولت یازدهم از نظر محمد اتابک، عضو هیات نمایندگان اتاق تهران و از فعالان بخش سیمان و فولاد کشور صنعت سیمان ایران جایگاه چهارم جهان را در اختیار دارد که با توجه به شرایطی که پیش روی این صنعت است به طور قطع در پایان دولت یازدهم نه تنها این جایگاه را از دست میدهد بلکه به رتبههای پایینتر نیز نزول خواهد کرد. امروز در صنعت سیمان با افت تولید، افت فروش، افت صادرات و رقابت منفی مواجه است. پیشبینیها میشد که میزان تولید در بخش فولاد به ۵۵ میلیون تن در سال برسد اما با اهمالکاریهایی که از سوی دولت صورت گرفته، این بخش نیز با افت شدید در تولید مواجه شده به طوری که در حال حاضر ۲ میلیون تن فولاد روی زمین مانده است. وی اعتقاد دارد که این وضعیت برای بخش سیمان نیز اتفاق افتاده و در حال حاضر حدود ۲۰ میلیون تن سیمان در انبارها بدون مشتری موجود است. از نظر وی وزارت صنعت، معدن و تجارت در تدوین برنامه راهبردی، تشکلها و انجمنها را به کار نگرفته است. ۲- بالا بودن سود سپرده های بانکی در این زمینه علیمحمد بُد کارشناس صنعت سیمان بیان می دارد که براساس یک اصل اقتصادی سود تولیدکنندگان باید بین ۱۰ تا ۱۵ درصد باشد. دولت مدعی است، در قیمت گذاری کالاها این موضوع محاسبه شده اما در عمل تولیدکنندگان به این سود دست پیدا نمیکنند. این کارشناس صنعت سیمان با بیان اینکه در حال حاضر سود بانکی بین ۲۷ تا ۲۸ درصد است، افزود: در این شرایط مردم ترجیح می دهند به جای سرمایه گذاری در بخش تولید پول های خود را در بانک ها سپرده کنند. او با اشاره به اینکه زمانی که سرعت گردش پول و سرمایه گذاری در کشور کاهش پیدا کند بیکاری افزایش مییابد، تصریح کرد امروز تولیدکنندگان در شرایط بسیار بدی قرار دارند کمبود نقدینگی و عدم فروش محصولات باعث شده تا فعالیت اقتصادی آنها توجیهی نداشته باشد. دولت باید تصمیم جدی برای حمایت از تولیدکنندگان بگیرد. کارخانجات سیمان امروز در شرایط سختی قرار دارند و برخی از آنها نیز به دلیل کمبود سرمایه در گردش تعطیل شدهاند. ۳- عدم هزینه در بخش تحقیق و توسعه سیمان رئیس مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی با اشاره به گردش مالی ۷۰۰۰ میلیارد تومانی صنعت سیمان در ایران اعتقاد دارد که از این رقم حتی یک درصد هم در بخش تحقیق و توسعه صنعت سیمان هزینه نمیشود. محمد شکرچی با اشاره به اینکه اگر صنعتی بخواهد از نظر کیفیت در ردههای بالایی قرار گیرد باید بین یک تا سه درصد از کل درآمد خود را در حوزه تحقیق و توسعه هزینه کند، چنین بیان می دارد که با این حساب صنعت سیمان باید سالانه حدود ۷۰ میلیارد تومان روی تحقیق و توسعه هزینه کند اما چنین کاری اصلا انجام نمیشود. در دنیا ۲۷ یا ۲۸ نوع سیمان تولید میشود که یکی از آنها سیمان کلینکری است. دنیا در حال حاضر به سمت تولید سیمانهای آمیخته رفته و تولید سیمانهای پوزولانی هم افزایش زیادی پیدا کرده است. در ایران هماکنون تنها چهار تا پنج میلیون تن سیمان پوزولانی تولید میشود و متاسفانه انجمن صنفی کارفرمایان صنعت سیمان هم بیشتر به منافع صنف خودش توجه میکند و اهمیت چندانی به موضوع کیفیت در تولید سیمان نمیدهد. متاسفانه وضعیت آزمایشگاههای سیمان در کشور اصلا قابل قبول نیست و وضعیت استاندارد سیمان در کشور هم چندان مناسب نیست. دنیا به سمت استاندارد عملکردی سیمان رفته در حالی که ما همچنان مقید به استاندارد نوع سیمان هستیم. صنعت سیمان ایران از نظر کمی موفق عمل کرده اما از نظر کیفی عملکرد قابل قبولی نداشته است. ۴- عدم تنوع در تولید انواع سیمان در کشور امروزه در جهان به ازای تولید هر تن کلینکر یک تن گاز کربنیک نیز تولید میشود که در این بین استفاده از مواد افزودنی در تولید سیمان میتواند به میزان زیادی از آلایندگیهای ناشی از تولید سیمان بکاهد. در حال حاضر با استفاده از مواد افزودنی میتوان ۱۱ نوع سیمان مختلف از سیمان تیپ ۲ تولید کرد و در اروپا و سایر کشورها نیز به همین شکل تنوع زیادی در تولید سیمان به وجود آمده است. در ایران در مجموع حدود ۱۳، ۱۴ نوع سیمان تولید میشود اما عمده تولید سیمان در کشور مربوط به سیمان تیپ ۲ میشود؛ به طوری که ۴۷ درصد از کل کارخانههای سیمانی کشور فقط همین نوع سیمان را تولید میکنند. از نظر جهانگیری کارشناس صنعت سیمان خاک ایران قابلیت تولید انواع بیشتری از سیمان را دارد. از نظر وی باید با اجرای برنامههایی از وابستگی شدید صنعت سیمان کشور به تولید سیمان کلینکری کم کرد. ۵- مشکلات قیمت گذاری در صنعت سیمان تولیدکنندگان سیمان معتقدند جفایی که به این صنعت روا شده بیشتر از سایر صنایع است؛ زیرا با وجود تمام فشارها قیمت سیمان هنوز از سوی دولت تعیین میشود و روال قیمت مصوب در این صنعت تغییری نکرده است و به اعتقاد آنها عدالت صنعتی در مورد سیمان رعایت نشده است. علی محمد بد، مدیر عامل شرکت توسعه سرمایه و صنعت غدیر و عباس صفا کیش در خصوص مشکلات و مسائل صنعت سیمان اعتقاد دارد که قیمتگذاری سیمان، مازاد تولید، بدهیهای ارزی و افزایش قیمت تمام شده از جمله مواردی است که تولید کنندگان سیمان با آن روبهرو هستند. وی اعتقاد دارد که بعد از هدفمندی یارانهها قیمت سیمان ۲ بار افزایش پیدا کرده که به دلیل قیمت بالای حاملهای انرژی مجالی برای افزایش حاشیه سود باقی نمانده است. همواره سرمایهگذاری در بخش ساخت و ساز با کمبود سیمان روبهرو بوده است که برای جبران این کمبود و ممانعت از رشد بیرویه قیمت، سیمان به صورت مصوب قیمتگذاری شده که امروزه هم با وجود افزایش تولید و وجود مازاد سیمان در کشور باز هم روال قیمتگذاری تغییری نکرده و سیمان با نرخ مصوب دولتی قیمتگذاری میشود. این نوع قیمتگذاری باعث شده است تا بدنه صنعت سیمان همچنان دولتی مانده و انگیزه سرمایهگذاری در این صنعت از بین برود. از نظر وی حتی حضور در بورس کالا نیز به دلیل اعمال قیمتهای مصوب و مغایرت با ذات بورس موفقیتآمیز نبود. با تولید ۷۵ میلیون تن سیمان در حال حاضر چهارمین تولیدکننده بزرگ دنیا هستیم و سالانه حدود ۱۲ میلیون تن صادرات داریم، اما با این وجود هنوز مشمول قیمتگذاری دولتی هستیم.
- صنعت خودروسازی با داشتن سهم ۲۱ درصدی از ارزشافزوده کل بخش صنعت و سهم حدود ۴ درصدی در توليد ناخالص داخلي در سالهای اخير بهشدت تنزل پيدا کرده است. مرکز پژوهشی آرا در کتاب ”گزارش راهبردی چالشهای صنعت خودرو در ایران" که توسط اندیشکده سرآمد گردآوری شده است به بررسی وضعیت خودرو در ایران میپردازد. در این کتاب آمده است: صنعت خودروسازی کشور با داشتن سهم ۲۱ درصدی از ارزشافزوده کل بخش صنعت و سهم حدود ۴ درصدی در توليد ناخالص داخلي که در سالهای اخير بهشدت تنزل پيدا کرد، از جایگاه مهمي در اقتصاد کشور برخوردار است و لذا آسیبشناسی مشكلات این صنعت و ارائه راهكارهای مناسب بهمنظور برونرفت از چالشهای موجود، ضروری به نظر می رسد. در سال ۲۰۱۴ ميلادی در مجموع حدود ۸۹.۷ ميليون دستگاه خودرو تولیدشده است که کشور چين با توليد ۲۳.۷ میلیون دستگاه در رتبه اول قرار دارد و کشورهای آمریكا، ژاپن، آلمان و کره جنوبي هر یک به ترتيب با ۶/۱۱، ۷/۹، ۹/۵ و ۵/۴ میلیون دستگاه در رتبههای بعدی قرار دارند. در این سال ایران با توليد حدود یکمیلیون دستگاه پس از کشورهای تایلند، اندونزی و ترکيه در رتبه هجدهم قرار دارد و سهم آن از کل توليد جهاني خودرو حدود ۲/۱ درصد است. این در حالي است که کشور چين با سهم بيش از ۲۶ درصد در صدر قرار دارد و کشورهای آمریكا، ژاپن، آلمان، کره جنوبي و هند به ترتيب با سهم حدود ۱۳، ۹/۱۱، ۵/۶، ۵ و ۴ درصد در رتبههای بعدی قرار دارند. شمار توليد ایران در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ حدود ۱.۴ تا ۱.۶ ميليون دستگاه رسيده بود و جایگاه ایران در این سالها بهطور نسبي در رتبه سيزدهم قرار داشته است. بخش خودروی ایران دهمین صنعت کشور از لحاظ ارزشافزوده ناخالص است و بالاتر از بخشهای تأمین مالی و بانکداری، خدمات عمومی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و گردشگری است. بازار خودرو در ایران با فروش سالیانه ۱.۱ میلیون دستگاه خودرو در سال ۲۰۱۴، بزرگتر از بازار اسپانیاست. این بخش تقریباً ۵ درصد نیروی کار ایران را به خود اختصاص داده است. در سال ۲۰۱۴ حدود یکمیلیون ایرانی در این بخش مشغول به کار بودند. برآورد میگردد که با احتساب نرخ واقعی ارز، صنعت خودرو میتواند ارزشافزوده ناخالص خود را از ۱۱ میلیارد دلار تا ۵۸ میلیارد دلار تا سال ۲۰۳۵ افزایش دهد و یا سالیانه بیش از ۸ درصد رشد کرده و درمجموع ۲۰۰ هزار شغل ایجاد کند که این امر نیازمند جذب سرمایهگذاریهای عظیم در بهروزرسانی تولید است. تولید خودروهای تجاری داخلی میتواند یک فرصت رشد در ایران باشد در دست چهار بازیگر اصلی است: ایرانخودرو دیزل، سایپادیزل، گروه بهمن و گروه ماموت. از سال ۲۰۰۰ حجم تولید در این زیر بخش بیش از ۵۰ برابرافزایشیافته و به ۱۶۵ هزار دستگاه در سال ۲۰۱۴ رسیده است. با وجوداین، تولید خودروهای تجاری بهطور میانگین تنها ۱۵درصد از کل تولید خودرو در ایران را شامل میشود، درحالیکه این نسبت در میان همتایان ایران، ۲۶ درصد است. بر اساس ضریب نفوذ فعلی خودرو در ایران (۲۰۰ خودرو به ازای هر ۱۰۰۰ نفر) و افزایش پیشبینیشده در تولید ناخالص داخلی سرانه طی ۲۰ سال آینده، برآورد میگردد که بازار داخلی ایران بتواند تا سال ۲۰۳۵ به تولید ۳.۲ دستگاه در سال برسد و به یک صادرکننده منطقهای در سایه رقابتی شدن، تبدیل گردد. بهعلاوه طبق تحقیقات سهم صنعت خودرو در تولید ناخالص داخلی کشور در مقایسه با بسیاری از فعالیتهای دیگر ازجمله آموزش، واسطهگریهای مالی، صنایع مواد غذایی و حتی پست و مخابرات کمتر است. روند توليد و نرخ رشد توليد خودروی کشور طي دوره ۱۳۴۸ تا ۱۳۹۲ توليد خودرو در ایران از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۷۷ هیچگاه از مرز ۲۰۰ هزار دستگاه عبور نكرده بود و در فاصله سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۸ همزمان با شروع انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي و تبعات ناشي از آن توليد خودرو عمدتاً با نرخ رشد منفي مواجه بوده است. روند توليد انبوه خودرو از حدود ۲۰۰ هزار دستگاه در سال ۱۳۷۷ شروع شد و با نرخ رشد افزایشي به مرز ۸۰۰ هزار دستگاه در سال ۱۳۸۲ نزدیک شد و از این سال به بعد بهرغم روند افزایشي توليد خودرو اما نرخ رشد توليد خودرو با روند کاهشي همراه بود بهگونهای که در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ به ترتيب با نرخ رشد منفي ۴۳.۷ و ۲۰.۲ درصد، ميزان توليد بهشدت دچار افت شد و توليد به کمتر از یکمیلیون دستگاه رسيد. بررسیهای انجامگرفته نشان میدهد که شاخص تولید و فروش صنعت خودرو، پس از افت شدید سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ در سال ۱۳۹۳ به دلیل کاهش محدودیتهای ناشی از تحریم و تقاضای انباشته قبلی، بهطور قابلتوجهی افزایش یافت و سهمی اساسی در رشد بخش صنعت و رشد تولید ناخالص داخلی این سال داشت. در فصل اول سال ۱۳۹۴، شاخص تولید این صنعت نسبت به فصل مشابه سال قبل از رشد ۲.۵ درصدی برخوردار شده است که در مقایسه با رشد حدود ۵۰ درصدی فصل قبل به شده کاهشیافته است. از طرف دیگر در سهماهه اول سال ۱۳۹۴ شاخص فروش صنعت خودرو کاهش ۹.۷ درصدی را تجربه کرده است. دلیل این افت محسوس را میتوان از یکسو کاهش قدرت خرید و از سوی دیگر انتظار خریداران برای ورود خودروهای وارداتی ارزان و باکیفیت پس از رفع تحریمها عنوان کرد. در ششماهه نخست سال ۹۴ کاهش فروش در این صنعت بیشتر از کاهش تولید است که میتواند نشاندهنده کمبود تقاضا برای محصولات این صنعت باشد. اگرچه اعطای اعتبار به خودروسازان و خریداران خودرو طرحی است که میتواند بهطور موقت عمق رکود در این صنعت را کاهش دهد، اما مسلماً افزایش کیفیت خودرو و قابلیت رقابت در بازارهای جهانی از اهداف بلندمدتی میتواند باشد که امکان صادرات گسترده محصولات این صنعت به خارج را فراهم کرده و راهحل بلندمدت تلقی شود. همچنین بر اساس بررسیهای بهعملآمده درباره وضعیت تمرکز در این صنعت در مطالعه افزایش توان رقابتپذیری صنعتی ایران (مطالعه انجامشده توسط دانشگاه صنعتی شریف به سفارش اتاق بازرگانی تهران)، شاخص هرفیندال (درجه تمرکز) برای فعالیت تولید وسایل نقلیه موتوری بالای ۲۰۰۰ است که نشان میدهد در این صنعت انحصار و یا تمرکز بالا وجود دارد. در سالهای اخیر علیرغم افزایش ارزش تولیدات صنایع تولید خودرو و قطعهسازی، هم در زمینه تولید خودرو و هم در زمینه تولید قطعات و بدنه، روند ارزش تولیدات این فعالیت از کل ارزش تولیدات بخش صنعت کاهشی بوده است. سهم ارزش تولیدات خودرو از تولید صنعتی از ۱۹.۰ درصد در سال ۸۳ به حدود ۴ درصد در سال ۹۲ کاهشیافته است. سهم تولید قطعات و بدنه نیز از تولید صنعتی از ۴ درصد در سال ۸۳ به حدود ۱.۴ درصد در سال ۹۲ کاهشیافته است. سهم ارزش تولیدات صنایع خودرو و قطعهسازی از کل ارزش تولیدات بخش صنعت از ۲۳.۴ درصد در سال ۸۳ به حدود ۵.۴ درصد در سال ۹۲ رسیده است. درآمدزایی صادرات در صنعت خودروسازی ایران نیز بسیار کم است. نسبت صادرات مستقیم به فروش در این رشته فعالیت صنعتی در سال ۱۳۹۲ برابر با ۰.۰۱ بوده که در مقایسه با میانگین این نسبت برای کل صنعت ۰.۱۲ بسیار پایین است. وابستگی این صنعت به واردات نیز زیاد است. نسبت ارزش مواد اولیه وارداتی به ارزشافزوده برای رشته فعالیت تولید وسایل نقلیه موتوری در سال ۱۳۹۲ برابر با ۰.۷۸ بوده درحالیکه میانگین این نسبت برای کل صنعت ۰.۱۴ است. بررسی تحولات گذشته این صنعت نشان میدهد طی سالهای گذشته خودکفایی این صنعت تأمین نشده است. ارزش صادرات صنعت خودرو (خودرو و قطعات) در سال ۲۰۱۴ بنا بر آمار سازمان تجارت جهانی برابر با ۱۸۱ میلیون دلار بوده و بالاترین رقم گزارششده برای صادرات خودرو ایران به سال ۲۰۱۰ برابر با ۴۸۴ میلیون دلار است. سهم صادرات خودرو و قطعات در صادرات صنعتی کشور در سال ۲۰۱۴، برابر با ۱ درصد و در صادرات خودرو و قطعات جهان حدود ۰.۰۱ درصد است. این در حالی است که سهم صادرات خودرو و قطعات بهکل صادرات صنعتی جهان در سال ۲۰۱۴ برابر با ۱۱ درصد بوده است. آمار فوق مؤید ناچیز بودن فعالیت صادرات در این صنعت است. با توجه به واردات حدود ۲۳ هزار دستگاه خودرو سواری و میزان تولید ۵۰۳ هزار دستگاه خودرو سواری طی هفتماهه ۹۴، نفوذ واردات خودرو در کشور کمتر از ۵ درصد است که رقم مذکور قابلتوجه نبوده و لزوماً تهدیدی برای صنعت خودرو محسوب نمیشود. نسبت صادرات به میزان تولید خودرو سواری طی هفتماهه ۹۴ حدود ۰.۳ درصد است. صادرات خودرو در هفتماهه سال ۹۴ کمتر از ۱۵۰۰ دستگاه بوده که به یکسوم رقم صادرات در مدت مشابه سال ۹۳ تنزل یافته است. علیرغم سابقه طولانی و قدمت تولید خودرو سواری در کشور، توان صادراتی در این حوزه پایین است. به نظر میرسد اقدام قابلتوجهی در زمینه صادرات این محصول، انجامنشده است. میانگین قیمت صادراتی خودرو سواری کشور در هفتماهه ۹۴ برابر با ۶ هزار دلار در هر دستگاه و میانگین قیمت وارداتی خودرو سواری در همین مدت ۲۴ هزار دلار در هر دستگاه (چهار برابر قیمت صادراتی ایران) بوده است.
- مرکز پژوهشی آرا در کتاب گزارش راهبردی” غفلت از اوقات فراغت زنان” به بررسی چگونگی گذران اوقات فراغت زنان میپردازد. در کتاب غفلت از اوقات فراغت زنان آمده است: زنان خانه دار اغلب در مدیریت زمان خود دچار مشکل می شوند و درک درستی از مفهوم فراغت ندارند. با توجه به بالا بودن درصد بیماریهای روحی مانند افسردگی در میان زنان جامعه، اوقات فراغت مفید می تواند از نظر روحی و عاطفی زنان را برای ایفای نقش های مهم شان آماده کند. شاغل یا خانه دار بودن زنان در تعریف فراغت برای آنها تاثیر گذار است. گاهی زنان شاغل با توجه به افزایش نقش و مسئولیت، «فراغت» را جزءحقوق خود نمی بینند یا دیگران این فرض را ندارند که آنها نیاز به فراغت دارند. «رویکردهای مردسالارانه» سایه بسیاری بر بحث اوقات فراغت انداخته است، به طوریکه برخی از مردان ساعاتی را که زنان سرکار می روند جزء ساعات «فراغت» آنها محسوب می کنند و مشهود یا غیر مشهود برای آنها وقت فراغتی قائل نیستند و زنان نیز به دلیل از دست ندادن زمان فراغت خود مجبورند که از این حق خود چشم پوشی کنند. از طرف دیگر زنان خانه دار در نگاه مردسالارانه نیز تمام زندگیشان «فراغت» محسوب می شود و به همین دلیل برنامه منسجمی برای فراغت به معنای علمی پیدا نمی کنند و بیشتر وقت خود را به انجام کارهای منزل و نهایتا کارهای روزمره ای همچون دیدن تلویزیون و خواب و ... می گذرانند بدون آنکه احساس خوبی داشته باشند. ساعاتی که با فرزندان خود به پارک یا فضاهای تفریحی می روند در نگاه کلی ساعات فراغتشان محسوب می شود در حالیکه ممکن است این ساعات برای زنان آرامش یا احساس خوبی به همراه نداشته باشد و حتی جزء ساعات کار (خانگی) محسوب گردد. در نتیجه لازم است تا در تعریف فراغت برای زنان معیارهای واقع بینانه و درستی در نظر گرفته شود تا با توجه به آن معیارها بتوان تصویری واقعی ارائه داد. مهمترین مشکلاتی گذران اوقات فراغت زنان کمبود زمان و منابع مالی و همچنین مشکلات اجتماعی است. ضیق وقت زنان بعلت مسئولیت كار خانگي و مراقبت از فرزندان، دسترسي به منابع مالي كمتر، تصورات و باورهای فرهنگی نادرست مانند، دانستن جای زن در خانه، سيطره الگوي فراغت خانوادگي بر برنامههاي گذران فراغت زنان، وجود نگاه منفی به فراغت فردی زنان (بخصوص زنان متاهل و دارای فرزند) از یک سو و از سوی دیگر مشکلات اجتماعی مانند: احساس عدم امنيت در حوزه عمومي، كمبود تسهيلات زيربنايي از جمله مجموعههاي چندمنظوره فرهنگي- ورزشي با قابليت نگهداري كودكان، پارك هاي بانوان، حمل ونقل ارزان با قابليت دسترسي به مراكز مختلف فرهنگی-اجتماعی لزوم اهمیت به زنان را بیش از پیش نمایان می سازد. راهکارهای حل مشکل اوقات فراغت زنان وجود جامعه ایمن باعث میشود که زنان از لحاظ روانی و فیزیکی در آرامش خاطر باشند و امکان حضور در عرصههای اجتماعی برایشان فراهم تر باشد. رفع اين موانع در گرو اهميت دادن به وضعيت زنان در برنامه ريزي ها و سياست گذاري هاي فراغت است. باتوجه به این معضلات و مشکلات، راهکارهای و راهبردهایی پیشنهاد داده میشود که از قرار ذیل است: آموزش مهارتهای زندگی، اولین و موثرترین گام برای ارتقای وضعیت اوقات فراغت زنان است. مهارتهای زندگی اعم از ویژگیهای روانشناختی (افزایش اعتماد به نفس، افزایش نشاط، بهبود روابط عاطفی با اطرافیان، خودشناسی و ... ) و مهارتهای کاربردی زندگی (مدیریت زمان، مدیریت منابع مالی و ...) است. تربیت و پرورش زنان آگاه و با اعتماد به نفس موجب میشود که داشتن اوقات فراغت مطلوب و بهینه را برای زندگی بهتر و باکیفیتتر، حق خود بدانند و برای بهبود اوقات فراغت خود تلاش داشته باشد و همچنین برای اصلاح رویکردهای مردسالارانه از طریق اقناع مردان در جهت ضرورت فراغت زنان (با توجه به سلامت عاطفی و روانی آنها) تلاش کنند. بازنگری در قانون فراغت زنان، دومین گامی است که از مسئولان دولتی انتظار میرود. تفاوت های زنان و مردان، نیاز به بازبینی تعریف اوقات فراغت زنان را بیش از پیش مشخص میکند. چرا که اوقات فراغت زنان مفهوم کیفی است که باید با توجه به پارامترها و شاخصهای مختلفی بررسی شود و طیفی از تنوعات مختلف را در خود بگنجاند. با توجه به تعداد زنان شاغل و مادران که بعلت ضیق وقت و نیاز بیشتر به اوقات فراغت مطلوب باید برای آنان امکانات و خدمات تسهیل شود. تولیدات فرهنگی فاخر، سومین گامی است که با توجه به مصرف فراغتي چشمگير بانوان باید مورد مداقه قرار گیرد. زنان مخاطب تلويزيون و كانال هاي ماهواره اي هستند. باید حجم برنامه هاي توليدي مانند شبكههاي فيلم و سريال عامه پسندرا بالا برد و از طرفی باید محصولات فرهنگي، بصري فاخرتولید کرد. اين مهم در گرو سرمايه گذاري گسترده و نيز پرورش فيلمنامه نويسان و هنرمندان متخصص، متعهد و خلاق است. توليدات فرهنگي بايد بر اساس نيازسنجي مخاطبان به تفكيك جنس، پاسخگوي مطالبات فراغتي آنان باشد .در ميان رقباي قدرتمند خارجي با جذابيت و استفاده از عناصر بومي اسلامي از جمله تاريخ و آداب و رسوم و ادب فارسي سر برآورد و ضمن توجه به سازوكارهاي جامعه مدرن، به جذب مخاطب بپردازد. با توجه به شیوع و گسترش فضای مجازی بین زنان، لزوم آموزش سواد رسانهای برای استفاده مطلوب و بهینه موضوعی است که مسئولین امر باید درین حوزه برنامه ریزی کنند. متولیان امور فرهنگی برای تولید محتوای مفید و مورد نیاز زنان همت و تلاش داشته باشند چرا که اگر اقدامی برای ارتقای محتوای در دسترس زنان صورت نگیرد، قطعا مشکلات و معضلات جدی (اتلاف وقت، اضافه بار اطلاعاتی، محتواهای نادرست و بعضا آسیبزا ) گریبانگیر آنان خواهد شد. مجموعههای چند منظوره مانند احداث پارك ها و فضاهاي فراغتی، از جمله راه اندازي مراكز تفريحي ورزشي چندمنظوره در كلانشهرها چهارمین گامی است که امکان خدمت رسانی را به زنان خانه دار و زنان شاغل داراي فرزندان خردسال را داشته باشد باید برداشته شود. در شهر تهران، تسهیلاتی توسط شهرداری فراهم شده است، اما باتوجه به جمعیت گسترده هنوز به امکانات بیشتری نیاز است و زنان ساکن کلانشهرها و سایر شهرهای کشورمان از بسیاری از امکانات محروم هستند. حمل و نقل ایمن و ارزان و متناسب با مادران پنجمین راه درین هدف است. سياست گذاري و برنامه ريزي جهت ايجاد و حفظ حمل ونقل ايمن و امن به منظور افزايش سطح دسترسي زنان به فعاليت هاي فرهنگي، اجتماعي و نيز ورزشي تفريحي بسيار اثربخش خواهد بود. در شرايط فعلي ايجاد امكانات از جمله احداث معدود پارك هاي بانوان بدون توجه به موضوع حمل ونقل ايمن و ارزان، بيشتر زمينه هاي استفاده زنان طبقات متوسط رو به بالا را ميسر ساخته است. در شرایط کنونی، حمل و نقل متناسب با وضعیت مادران دارای فرزند خردسال تعبیه نشده است و بسیاری از مادران بعلت دشواریهای حمل و نقل با وسایل عمومی از بسیاری از امکانات محروم میشوند. به تازگی در چند ایستگاه اصلی متروهای شهر تهران، مکانهایی موسوم به اتاق کودک و مادر اختصاص داده شده است، که شایان ذکر است. وجود چنین مکانهایی برای مادران بسیار لازم و ضروری است.
- مرکز پژوهشی آرا در گزارش راهبردی چالشهای نظام تأمین اجتماعی در ایران که توسط اندیشکده سرآمد تهیه و تنظیم شده است به بررسی جایگاه تأمین اجتماعی در اقتصاد مقاومتی میپردازد. در گزارش راهبردی اندیشکده سرآمد آمده است: از آنجا که نظام تأمین اجتماعی کشور یکی از مهمترین و اثرگذارترین اهرمهای اقتصادی کشور است، جایگاه ویژهای را در تحقق اقتصاد مقاومتی دارد و باید مقاوم سازی این بخش از حساسیت بالایی نسبت به سایر بخش های اقتصادی برخوردار باشد و باید ساختار این سازمان متناسب با الگوی اقتصاد مقاومتی اصلاح شود. ۱. احیای مدیریت و روحیه جهادی در نظام تأمین اجتماعی یکی از الزامات و شروط حرکت به سمت اقتصاد مقاومتی، داشتن روحیه و مدیریت جهادی است. در جامعهای که به دنبال تحقق حیات طیبه اسلامی است و هدف نهایی خود را عینیت بخشیدن به آرمانها و ارزشهای اسلامی قرار داده است، مطمئناً فرهنگ و راهنمای حرکت نمیتواند چیزی جز روحیه و فرهنگ جهادی باشد. رهبر معظم انقلاب در دیدار سال گذشته با مسئولان شهری تهران، مدیریت جهادی را در ابعادی وسیع تر، تنها راه برون رفت از مسایل کنونی کشور و رفع تهدیدات دشمنان عنوان کرده بودند: «اگر مدیریت جهادی یا همان کار و تلاش با نیت الهی و مبتنی بر علم و درایت حاکم باشد، مشکلات کشور، در شرایط کنونی فشارهای خباثت آمیز قدرت های جهانی و در شرایط دیگر، قابل حل است و کشور حرکت را به جلو ادادمه خواهد داد.» (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با مسئولان مدیریت شهری تهران،۲۳دی ماه ۱۳۹۲). مبتنی بر این دیدگاه «کار وتلاش»، «نیت الهی» و «علم ودرایت» را باید سه ضلع اصلی مدیریت جهادی به عنوان الگوی مطلوب مدیریتی برای نظام اسلامی از منظر مقام معظم رهبری عنوان کرد. این الگوی مدیریتی در تعامل و هماهنگی کامل با الگو ها و اسناد بالا دستی نظام جمهوری اسلامی نظیر سند چشم انداز توسعهی الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت مطرح شده و در همین راستا نیز قابل بررسی و تبیین است. مدیریت جهادی باید در همه عرصههای تأمین اجتماعی ظهور و بروز داشته باشد، به گونهای که نتایج آن کاملاً برای ذینفعان نظام تأمین اجتماعی مملوس باشد. برای مثال باید عزم جدی برای برخورد با تخلفات به عنوان یکی از ارکان مدیریت جهادی در تمام سطوح مدیریتی شبکه نهادینه شود. شایان ذکر است مدیریت جهادی نه تنها در شرایط بحرانی و بروز تنش ضروری است، بلکه حتی در شرایط عادی هم باید با فعالیت جهادی، بهرهوری شبکه تأمین اجتماعی ارتقا یابد. ۲. یکپارچگی، اتحاد و انسجام درون نظام تأمین اجتماعی از آنجا که رویکرد جهانی در تحقق اقتصاد مقاومتی نقش مهمی را عهده دار می باشد، مهم است که اتحاد و انسجام درون بخشهای مختلف نظام تأمین اجتماعی در سطح مطلوبی قرار داشته باشند. به عبارت دیگر نظام تأمین اجتماعی با توجه به اینکه در بین خود رقابت سالم و مفید دارند، بایستی همگی هم قسم و هم پیمان باشند تا ضمن فعالیتهای متداول تأمین اجتماعی، سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی را نیز در نظام تأمین اجتماعی تعقیب نمایند و این موضوع، هماهنگی بین آنها و کل شبکه تأمین اجتماعی را میطلبد. رویه فعالیت نهادها و سازمانهای زیربط نباید مانعی را در تحقق هدف واحد کلیت نظام تأمین اجتماعی که همان به سرانجام رساندن اقتصاد مقاومتی است، باشد. شوراي عالي رفاه و تأمين اجتماعي به عنوان بازيگر اول نظام تأمين اجتماعي، با توجه به اختياراتي كه به موجب قانون از آن برخوردار است، وظیفه دارد برای اتحاد و انسجام نظام تأمین اجتماعی و هم سو کردن فعالیتهای نهادها و سازمانهای زیربط با سیاستهای اقتصاد مقاومتی برنامه ریزی و نظارت کافی انجام دهد. ۳. خصوصی سازی و بهسازی نظام تأمین اجتماعی دولتی توجه به خصوصیسازی و بهسازی ساختار نظام تأمین اجتماعی دولتی، هم از بعد اثرگذاری در اقتصاد و هم از بعد کاهش هزینههایی است که وجود دارد. چون یکی از شاخص های مورد توجه مقام معظم رهبری در سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی، بحث منطقی سازی اندازه دولت و کاهش هزینه های غیر ضروری دولت است، توجه به خصوصیسازی و مدیریت منابع انسانی و منابع مالی تأمین اجتماعی دولتی می تواند کمک کند تا حجم دولت متناسب با نیاز اقتصاد کشور باشد و بیشتر به بخش های خصوصی و تعاون میدان داده شود. به عنوان مثال در اين خصوص ميتوان به تشكيل صندوقهاي بازنشستگي خصوصي اشاره كرد. البته موفقيت چنين اقدامي نيازمند آن است كه سيستم مقرراتگذاري و نظارت بر اين صندوقها، به طور مستقل و حرفهاي در كشور برقرار شود. ۴. مقاوم سازی و بومی سازی فناوری اطلاعات در نظام تأمین اجتماعی با توجه آنكه محرمانه بودن اطلاعات در تأمين اجتماعي از اهميتي دوچندان برخوردار است؛ نياز به بوميسازي فناوري اطلاعات در اين بخش به طور جدي احساس ميشود. چنانچه زیرساخت های نظام تأمین اجتماعی در حوزه الکترونیک و فناوری اطلاعات اتکای بیش از حدی بر محصولات و خدمات خارجی داشته باشد، آسیب پذیری بیشتری در مقابل اعمال تحریم های مالی و نیز حملات سایبری خواهد داشت. از آنجا که یکی از شاخصه های اقتصاد مقاومتی، مقاوم سازی بخشهای درونی در مقابل اثرات مخرب نیروهای بیگانه و مهاجم است؛ بومی سازی دانش فناوری اطلاعات و الکترونیک باعث میشود که اقتصاد ما در بخش تأمین اجتماعی، بیشتر مقاوم باشد. عدم طراحی این گونه سامانه های بومی موجب میشود تا در مواقع تحریم، به دلیل وابستگی فنی ارایه خدمات تأمین اجتماعی با اختلال روبه رو شود. ۵. بالا بردن سطح کیفی و توانمندی نیروی انسانی در نظام تأمین اجتماعی تقویت اقتصاد دانش بنیان نیازمند وجود نیروی انسانی زبده و ماهر است که با امر آموزش و پرورش خلاقیت ها در نظام تأمین اجتماعی به وجود می آید. روشن است که بالا بردن سطح کیفی و توانمندی های نیروی انسانی در نظام تأمین اجتماعی منجر به افزایش کارایی و بهره وری این نظام و کاهش هزینه های غیر ضروری و ریسک های عملیاتی شده و امکان اشتباه و خطای انسانی، پولشویی و تخلفات پولی و مالی در این بخش را کاهش می بخشد. وجود آموزش های تخصصی موجب میشود تا هر یک از ارکان نظام تأمین اجتماعی در انجام وظایف خود بهتر عمل کنند. برای مثال کارکنان نظام تأمین اجتماعی با کسب توانمندیهای لازم میتوانند محصولات جدیدتر و متنوع تری متناسب با نیازهای جامعه پیشنهاد دهند و نیز مدیران نظام تأمین اجتماعی با چالش کمتری برای اجرای سیاست ها و راهبردهای کلان رو به رو خواهند بود. ۶. تناسب سطح کمی نیروی انسانی در نظام تأمين اجتماعي به منظور مدیریت هزینه ها اقتصادی به عنوان اقتصاد مقاوم تعریف میشود که سطح هزینه های غیر ضروری و زاید آن پایین بوده و مدیریت بهینهای بر مخارج تک تک سازمانها و نهادهای اقتصادی آن انجام پذیرد. از این رو مدیریت سطح کمی سرمایه انسانی به ویژه در تأمین اجتماعی دولتی به منظور منطقی سازی اندازه نیروی انسانی و حذف فعالیت های موازی و بهبود و صرفه جویی در هزینههای عمومی کشور از دیگر الزامات اقتصاد مقاومتی در نظام تأمین اجتماعی کشور به حساب می آید. ۷. فعالیت پژوهش و توسعه (R&D) در راستای مقاوم سازی نظام تأمین اجتماعی امروزه در اقتصاد جهانی، پژوهش و توسعه به منظور کشف و دریافت روشهای نوین ایجاد ارزش افزوده و مدیریت بهتر ریسکهای گوناگون به یکی از الزامات انکارناپذیر توسعه و رشد اقتصادی تبدیل شده است. از این رو انجام پژوهش و توسعه با هدف شناخت مسیرهای جدید ارتقاء و بالندگی، افزایش انعطاف پذیری و در نهایت مقاوم سازی ساختارها و بنیانهای نظام تأمين اجتماعي در برابر جدیدترین خطرات و شکست های مالی از مهم ترین الزامات تحقق اقتصاد مقاومتی به شمارمی آید. ۸. وجود سازوکارهای اطمینان بخشی به بیمهگذاران در نظام تأمین اجتماعی در جهت صیانت از حق بیمههای پرداختی افزایش فناوری و توسعه امکانات نرم افزاری و سخت افزاری، امری است که حرکت بیمه ها را به محض انتشار شایعات و یا خبرهای نگرانکننده بیش از پیش راحت تر نموده است، این حقیقت موجب آن شده است که نظام های مالی در جهان حساب ویژهای برای اطمینانبخشی به بیمه گذاران باز نموده و برنامه های مفیدی را جهت صیانت بخشی به سرمایه ها در برابر شوک ها و خطرات احتمالی ترتیب دهند. اقتصاد مقاوم، نیازمند سازوکارهای اطمینانبخش به بیمهگذاران در جهت صیانت از بیمهها است. ۹. شفافیت و سلامت نظام تأمین اجتماعی و پایین بودن فساد مالی هر کشوری در بستر عدم شفافیت و نظارت کافی قوای نظارتی، دچار فساد، رشوه، رانتخواری، ویژهخواری، اختلاس و مفاسدی از این دست میشود. نتیجه گسترش اینگونه مفاسد، چیزی جز کاهش بسترهای بیمهگذاری فعال در کشور نخواهد بود. از این رو ارتقای سطح شفافیت و سلامت نظام تأمین اجتماعی، دقت بیشتر بر کنترل و حسابرسی داخلی، توجه بهتر به مقوله حاکمیت شرکتی در نظام تأمین اجتماعی وجلوگیری از رخداد انواع مفاسد برای عملیاتیسازی سیاستهای اقتصاد مقاومتی ضرورتی اجتنابناپذیر مینماید. راهاندازی سامانههای الکترونیکی نظارتی به منظور رصد کردن جریان مبادلات مالی و وجوه در داخل نظام تأمین اجتماعی و نیز بین نظام تأمین اجتماعی و سایر ارکان اقتصادی، میتواند نقش عمدهای در شفافسازی و سالمسازی اقتصادی ایفا کند و از بسیاری مفاسد، پیش از وقوع جلوگیری کند. ايجاد يك مقام ناظر در بخش صندوقهاي بازنشستگي به عنوان يكي از اصليترين بخشهاي نظام تأمين اجتماعي، بسيار ضروري به نظر ميرسد. ۱۰. بالا بردن سطح کیفی و کمی سرمایه تأمین اجتماعی بالا بودن کمیت و کیفیت سرمایه تأمین اجتماعی موجب میشود تا تأمین اجتماعی در شرایط بروز تکانهها وبحرانهای مالی در اقتصاد، آسیبپذیری کمتری داشته باشند. تاکید مکرر اصول بينالمللي بر افزایش کیفیت در مديريت سرمایه، حاکی از این نکته مهم است که مقاومسازی اقتصاد ملی نیازمند ارتقا این دو سطح از سرمایههای تأمین اجتماعی است. مناسب است كيفيت سرمایه و نحوه مصرف منابع به عنوان یکی از شاخصهای مهم در رتبهبندی صندوقهاي تأمین اجتماعی مد نظر قرار گیرد. ۱۱. توزیع عادلانه منابع تأمین اجتماعی با نگاهی به سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی در مییابیم که عدالت یکی از محورهای مهم تحقق اقتصاد مقاومتی است. توزیع منابع و تسهیلات تأمین اجتماعی در سرتاسر کشور و عدم تمرکز آن تنها در برخی استانها و شهرهای پرجمعیت و با نفوذ در سیاستگذاریهای اقتصادی، از جمله پیشنهادهایی است که به منظور اجرای سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی به نظام تأمین اجتماعی کشور توصیه میشود. شوراي عالي رفاه و تأمين اجتماعي نیز میتواند با سیاستهای تشویقی خود، از بخش هايي از اين نظام و وموسساتی که با توزیع عادلانه منابع، اهتمام بیشتری به مسؤلیت اجتماعی خود دارند، حمایت کند. ۱۲. وجود چارچوب مناسب مدیریت ریسک و حاکمیت شرکتی در نظام تأمین اجتماعی مدیریت ریسک نه تنها موجب کاهش آسیبپذیری تأمین اجتماعی در مقابل انواع ریسکهای احتمالی میگردد، بلکه زمینه استفاده از ظرفیتهای بالقوه برای ثروتآفرینی بیشتر را نیز محیا می سازد. امروزه استاندارهای بینالمللی نیز بر ضرورت مدیریت مناسب ریسکهای مهم تأمین اجتماعی و همچنین ایجاد چارچوب موثر حاکمیت شرکتی مسوولانه برای تنظیم روابط ذینفعان تأمین اجتماعی تاکید دارند. مدیریت ریسک در واقع به مقاومسازی تأمین اجتماعی در برابر تکانههای احتمالی کمک میکند و استقرار ساختارها و سامانههای مناسب مدیریت ریسک نقش مهمی در شفافیت و سالمسازی نظام تأمین اجتماعی ایفا مینماید. ۱۳. وجود فضای سالم رقابتی در شبکه تأمین اجتماعی رقابت از مهمترین عناصر محرک و نیرو بخش در حرکت به سمت توسعه و تقویت نظام تأمين اجتماعي است. وجود فضای سالم رقابتی در نهادها، سازمانها، مؤسسات و صندوقهاي اصلي هر يك از قلمروهاي«بيمههاي اجتماعي»، «بيمههاي خدمات درماني»، «امور حمايتي» و «امور امدادي» كهوظيفه مديريت و ساماندهي منابع اين نظام اعم از منابع عمومي و يارانههاي تخصيصي ازسوي وزارتخانه و نيز منابع حاصل از مشاركت شركاي اجتماعي خود را دارند و نيز مؤسسات كارگزاري (شامل شركتهاي بيمه تجاري، شهرداريها، دهداريها و سايرظرفيتهاي ساختاري در قالب بانك، صندوق، شركت و بنگاههاي خدماتي و نهادهايخيريه و مدني كه در سطح كارگزار اجرايي نظام جامع تأمين اجتماعي درقالبقراردادها و تفاهمنامههاي منعقده فعاليت دارند) به عنوان یکی از عوامل ایجاد کننده اقتصاد مقاومتی میتواند نقشآفرین باشد. این رقابت باید در عرصههایی انجام شود که در مجموع منافع ذینفعان تأمین اجتماعی را به طور متعادل و در سطح بالاتر منفعت کل جامعه را برآورده سازد. ۱۴. اثر بخش بودن آیین نامه ها و دستور العمل های نظام تأمین اجتماعی قوانین و مقررات دقیق و جامع همواره بسترساز تحولات بزرگ هستند. بدون یک بستر قانونی و حقوقی مطلوب نمیتوان توقع اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی در کشور را داشت. صنعت تأمین اجتماعی یک صنعت پویاست و با نوآوریهای مالی صورت گرفته در سالیان اخیر روز به روز بر پیچیدگی آن افزوده میشود. از این رو تدوین مقررات اثربخش نه تنها در سطح خود نظام تأمین اجتماعی بلکه در سطح کلان همچون رابطه بین دولت و تأمین اجتماعی، رابطه شوراي عالي رفاه و تأمين اجتماعي با سایر نهادها و رابطه نهادهای نظام تأمین اجتماعی با یکدیگر جهت مقاوم سازی نظام تأمین اجتماعی امری ضروری است.
- مرکز پژوهشی آرا اینفوگرافیک مدیریت جهادی را منتشر کرد. مرکز پژوهشی آرا اینفوگرافیک مدیریت جهادی را با محورهای "ویژگیهای مدیر جهادی"٬ "پیامدها و برکات مدیریت جهادی" و "بایستههای فرهنگ در مدیریت جهادی" منتشر کرد.
- هرچند موافقان محصولات تراریخته، حرکت به سمت این محصولات را یک امتیاز اقتصادی و غذایی برای هر کشوری توصیف میکنند اما نگاهی به برخورد کشورهای مختلف با این پدیده حاکی از سوالات جدی زیستمحیطی و پزشکی در پذیرش این پدیده جدید کشاورزی است. مرکز پژوهشی آرا در گزارش راهبردی «محصولات تراریخته، ضرورتها،چالشها و راهکارها» که در اندیشکده سرآمد تدوین شده است به موضوعات مختلف پیرامون تراریخته پرداخته است. اندیشکده سرآمد در یکی از فصلهای کتاب «نوع برخورد و تدابیر کشورهای دنیا با محصولات تراریخته» را مورد بررسی قرار داده که مشروح آن را در زیر میخوانید: استفاده از محصولات تراریخته، تنها در ۲۶ کشور (عموماً جهان سومی) مجاز است. در اروپا تاکنون حداقل ۱۷ کشور اروپایی تولید محصولات دستکاری شده ژنتیکی را بهطور کلی منع کردهاند. واردات تراریخته ها ازخارج اتحادیه هم حداکثر با ۱% تراریختگی، و با زدن برچسب آزاد است. مصرف این محصولات پرخطر در روسیه طی یک دهه اخیر از ۱۲ درصد به تنها ۰۲/۰ درصد رسیده است. میزان پذیرش بهره مندی کشورهای جهان از محصولات تراریخته سیاست کشورهای مختلف در برابر محصولات تراریخته دولتمردان کشورهای مختلف بر اساس دیدگاه ها، قابلیت و توان مدیریت خوداتکا و پایدار، سیاست های متفاوتی در بهره برداری و استفاده از این فناوری در پیش گرفته اند. بعضی از کشورهای پیشرفته با رعایت استاندارهای قوی تنها به کار تحقیقاتی پرداخته و خصوصاً با بهکارگیری اصل احتیاط در تولید، رهاسازی و مصرف محصولات غذایی و کشاورزی، محدودیت شدیدی قائل هستند و سلامت جامعه و محیط خود را بر منفعت اقتصادی چند شرکت بزرگ تولیدکننده ترجیح میدهند و تا روشن شدن حقایق بیشتر در خصوص این تکنولوژی فرصت قانونی به منظور کشت، تجاریسازی و یا مصرف ایجاد مینمایند. اکثر این کشورها جزو کشورهای پیشرفته هستند که در تحقیق و توسعه آزمایشگاهی این فناوری سرآمد بوده، ولی در مصرف و کشت این محصولات به شدت احتیاط کرده و یا آن را ممنوع کرده اند. در سطح دوم کشورهایی هستند که تولید تجاری را جایز میدانند. در این بین برخی این محصولات را با برچسب تراریخته به بازار ارائه میدهند و برخی نیز به علت جلوگیری از جنبه روانی به هر شکلی از برچسب زدن ممانعت میکنند. عمدتاً این کشورها با رویکرد اقتصادی و تحت حمایت مافیای پیچیده کمپانی های غذا، دارو و محصولات کشاورزی هستند، ضمن اینکه این کمپانی ها با اتصال خود به حاکمیت و نفوذ در دولت یا سازمان های دولتی تصمیم گیرنده، از حمایت های آنها در دور زدن و لغو قوانین بازدارنده و ... بهره مند می شوند. دسته سوم بهعلت نداشتن قانون لازم و باز بودن بازار مصرف یا زیرساخت ها و نیازمندی های اولیه برای تشخیص، ارزیابی و ...، ناچار به استفاده از این محصولات هستند. جدول کل سطح زیرکشت محصولات تراریخته در کشورهای جهان از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ ۳۹کشور پیشرفته اروپایی و آسیایی جهان نظیر کشورهای اتریش، سوئیس، آلمان،ژاپن، فرانسه، ایتالیا، ایرلند شمالی، صربستان، مجارستان، یونان، بلغارستان، لوکزامبورگ، هلند، روسیه، لهستان، اسلونی، کراوسی، نیوزلند و .... ، پس از دو دهه تجربه جهانی ناموفق، اقدام به ممنوعیت کشت، تولید و واردات محصولات تراریخته کرده اند.حتی رژیم غاصب و اشغالگر حاکم بر فلسطین که در عرصه بیوتکنولوژی پیشرفته به شمار میرود، ممنوعیت مطلق واردات و تولید این محصولات را به مورد اجرا گذاشته است. برای رهاسازی یک محصول تراریخته در برزیل ۱۱ وزارتخانه باید مجوز صادر کنند.در سال ۲۰۱۳ تقریبا ۳۰۰ دانشمند بین المللی طوماری امضا کردند که در آن گفته شده بود هیچگونه اجماع علمی در مورد محصولات دستکاری شده ژنتیک وجود ندارد و تعدادی از مطالعات نگرانی های جدی ایجاد کرده است. با وجود آنکه واردات محصولات تراریخته در اتحادیه اروپا آزاد است، طبق قانون، این کشورها مختار هستند تا کشت این محصولات را درون خاک خود محدود یا ممنوع کنند، ضمن اینکه بیشتر محصولات تراریخته در کشورهای دنیا مصارف غیرخوراکی و یا غیرمستقیم دارند. تراریختهها در امریکا و کانادا کشت این محصولات در امریکا و کانادا در اثر فشار سیاسی کمپانی ها و جنایتکارانی مانند مونسانتو که بزرگترین تولیدکنندگان سلاح های شیمیایی و بذرهای تراریخته هستند، آزاداست، البته مردم این کشورها به شدت در این مورد معترض هستند. ۸۸ درصد از جمعیت مردم آلمان محصولات تراریخته را رد میکنند، این مفهومی ندارد جز بیان این حقیقت که وقتی خطرات محصول نسبت به فواید آن بیشتر باشد، محصول را مصرفکنندگان مردود میدانند. بنابر اعلام آکادمی پزشکی زیست محیطی ایالات متحده آمریکا (American Academy of Environmental Medicine(AAEM )، پزشکان کشور آمریکا موظف شدهاند که به مردم، جامعه پزشکی و بیماران خود در خصوص پرهیز از محصولات تغییر یافته ژنتیکی (GM)، آموزشهای لازم را ارائه کنند و نگرانیهای مرتبط با محصولات تغییریافته ژنتیکی و خطرات آن را برای سلامت مردم به اطلاع عموم برسانند. پزشکان یاد شده خواستار مطالعات جدی بلندمدت روی محصولات فوق و برچسب گذاری آنها شده اند. تراریختهها و تنگناها زیستمحیطی و پزشکی بر مبنای مطالعات انجام گرفته در کشور آمریکا، ارتباط قوی و معنی داری بین مصرف محصولات تغییریافته ژنتیکی و بروز بیماری های مختلف تأیید شده است. مقالات متعدد منتشرشدهی آکادمی پزشکی زیست محیطی کشورآمریکا (AAEM) نشان داده است بیماری های مهمی در جامعه انسانی آمریکا از جمله عقیم شدن، اختلال در سیستم ایمنی بدن، پیری زودرس، اختلال در تولید هورمون انسولین و مشکلات در اندام های اصلی بدن مانند دستگاه گوارش مرتبط با مصرف محصولات تغییریافته ژنتیکی است. براساس گزارش اخیر رسپانسیبل تکنولوژی، دانشگاه های آمریکایی به پزشکان این کشور هشدار دادهاند که برای مداوای بیماران از نسخههای محصولات غیر تراریختهای استفاده کنند. آنها اعلام کردهاند در مطالعه دامها علائمی از خسارت اندامهای معدهای و رودهای و اختلالات سیستم ایمنی دیدهاند که با افزایش سن این آسیبها بیشتر میشود و ناباروری در انسانها را افزایش میدهد. مطالعات انسانی نشان میدهد محصولات تراریخته میتوانند با ایجاد مواد زاید در بدن انسان منجر به اختلالات طولانی مدت شوند. ژنی که به داخل سویای تراریخته تزریق میشود، میتواند واردDNA باکتری زنده داخل روده های انسان شود، همچنین سموم حشرهکشی که با ذرت تراریخته تولید میشود، در خون زنان باردار و کودکان متولدشده یافت شده است. بر اساس این گزارش،سلامت تعداد زیادی از افراد پس از معرفی محصولات تراریخته در سال ۱۹۹۶ به خطر افتاده است. درصد آمریکاییهای مبتلا به بیماری مزمن بعد از استفاده از محصولات تراریخته از ۷ درصد به ۱۳ درصد طی ۹ سال رسید. حساسیتهای غذایی سر به فلک کشیده و اختلالاتی نظیر اوتیسم، اختلالات گوارشی و دیگر مسائل به شدت افزایش یافته است. اگرچه در این موارد پژوهشهای کافی برای تأیید اینکه محصولات تراریخته صد درصد در این موارد مؤثر بوده، وجود ندارد، اما گروه پزشکان اعلام کردهاند نباید بیشتر از این منتظر ماند و برای محافظت از خود باید اقدام کرد، بهویژه این محافظت باید برای کودکان و مادران باردارکه بیشتر در معرض خطر هستند، افزایش یابد. اتحادیه سلامت عمومی آمریکا و اتحادیه پرستاران آمریکا،از گروههای پزشکی هستند که استفاده از محصولات تراریخته گاوی را محکوم میکنند، چراکه شیر این گاوها مقدار زیادی هورمون (IGF-1) که نوعی ایمنوگلبولین مرتبط با ایجاد سرطان است، دارد. این گزارش تأکید میکند، کشت و کار محصولات تراریخته آلودگی زیستمحیطی ایجاد میکند، دانه و گردههای محصولات تراریخته میتوانند تا فرسخها جابهجا شوند که این مسأله امکان تداخل ژنی را در محیط ایجاد میکند. گردههای محصولات تراریخته میتوانند موجب گرمایش بیشتر کره زمین و افزایش مواد زاید ناسالم شوند که سلامتی نسل آینده را تهدید میکند. همچنین محصولات تراریخته باعث تضعیف وضعیت اقتصادی تولیدکنندگان محصولات ارگانیک و غیره تراریخته می شود. کشورهایی مانند آلمان و سوئیس کشت تجاری تراریخته را ممنوع کردهاند، اما بذر این محصولات را تولید و صادر میکنند، در این میان سؤالی پیش میآید که چرا هر دوی این کشورها که سطح زیر کشت وسیع ذرت دارند، بذرهای تراریخته خودشان را مورد استفاده داخلی قرار نمیدهند؟! پس از انتشار تحقیقاتی که نشان میداد بذرهای دستکاری شده موجب تومورهای سرطانی میشود، دولت روسیه ورود بذرهای کمپانی مونسانتو به این کشور را ممنوع کرد و در آوریل۲۰۱۴ مدودف، نخستوزیر روسیه، ممنوعیت ورود هرگونه محصولات دگرژنشده را اعلام کرد. افتخار روسیه این است که از طریق گسترش باغچههای خصوصی خانوادگی، موسوم به «داچا»، مردم چهل درصد محصولات غذایی مورد نیاز خویش را تأمین میکنند. تراریختهها کمکی برای تامین غذا میکنند؟ براساس گزارش سازمان ملل و مراکز تحقیقاتی معتبر میزان تولید محصولات کشاورزی در جهان بیش از میزان مصرف کل جهان است و برای ۱۴ میلیارد انسان غذای کافی وجود دارد، مشکل در تولید نیست، بلکه در درجه اول در توزیع ناعادلانه و سپس استفاده از روش های غیرعلمی کشاورزی در کشورهای در حال توسعه و فقیر است. به گفته همین منابع، مشکل تولید و گرسنگی در جهان با توسعه کشت و صنعت محصولات و گیاهان تراریخته حل نمیشود و کشورهای در حال توسعه نیازی به فناوری تراریخته برای رفع مشکل تولید ندارند، بلکه با روش های نوین کشاورزی مبتنی بر دانش و فناوری افزایش محصول بدون دستکاری ژنی جبران خواهد شد. محصولات تراریخته مورد تأیید سازمان غذا و داروی آمریکا در ابتدا گفته میشد تولید و مصرف فرآورده های تراریخته به نفع محیطزیست است؛ زیرا از سم کمتری در تولید آنها استفاده می شود، اما بعد مشخص شد بعضی از این فرآوردهها که ژن««BTدارند و در برنج و برخی محصولات استفاده میشود، حتماً نیازمند استفاده از آفتکش خاصی هستند. بنابراین شرکت هایی که اطلاعات ژنتیکی این بذرها را در انحصار دارند در کنار فروش ژن ها، این آفتکش ها را هم به میزان بالایی می فروشند. این در حالی است که بررسی ها نشان میدهد آفتکش مذکور دارای مضراتی است. کارشناسان معتقدند این آفتکش میتواند سرطانزا باشد. ۱۵ تا ۲۰ سال بعد از کشف محصولات تراریخته کارشناسان اعلام کردند، محصولات مذکور سم بیشتری مصرف می کنند و ادعای اولیه که محصولات تراریخته میتواند سبب کم شدن مصرف سم و آفتکش شود، دیگر اثبات شده نیست. بنابراین بر سر این موضوع که این اطلاعات ژنتیکی میتواند وارد محصولات غذایی شود بحث وجود دارد. همین بحث ها باعث شد قوانین ملی در کشورها برای مصرف تراریخته ها وضع و ایجاد شود. مطالعه ۴ ساله گستردهی بانک جهانی، سازمان ملل و سایر مراکز بین المللی (پروژه IAASTD) درباره آینده کشاورزی با همکاری ۴۰۰ متخصص از ۸۰ کشور جهان نشان می دهد برای رفع گرسنگی در جهان مهندسی ژنتیک نقش اساسی ایفا نمی کند و اشاره دارد که میزان تولید محصولات تراریخته بسیار متغیر است، حتی در مواردی کاهش تولید هم هست و ادامه میدهد نگرانی مداومی درباره ایمنی این محصولات وجود دارد. آقایباب واتسون، مسئول پروژه IAASTD در یک کنفرانس خبری در پاسخ به سؤال رفع گرسنگی در جهان با محصولات تراریخته پاسخ داد: خیر. مسئول دوم این گزارش هنس هرننیز در پاسخ به این سوال میگوید: محصولات تراریخته تاکنون نتوانسته اند افزایش محصول در محصولات اصلی کشاورزی را تأیید کنند. من واقعا کاربرد مناسبی برای تراریخته ها نه در حال و نه آینده نمیبینم. من راه حل را جای دیگری میبینم نه در بذر، بهخصوص نه در تراریخته. حقیقت این است که ما امروزه برای بیش از ۱۴ میلیارد نفرمحصو لکاف یکشاورزی تولید میکنیم، بهخصوص در کشورهای توسعه یافته، که تولید محصول بیشتراز نیازاست. در کشورهای در حال توسعه تولید کم است، این به این مفهوم نیست که ما به تراریخته نیاز داریم، بلکه آنها مشکلات فنی کشاورزی دارند و کشاورزان مهارت لازم برای کشاورزی علمی را ندارند. گزارش IAASTD محصولات تراریخته را تأیید نمی کند و راهبرد دیگری را برای تأمین غذای آینده جهان پیشنهاد می کند. روش موسوم به agroecological کشاورزی علمی و پایدار با حفظ منابع و خاک، منطبق با طبیعت و سازگار با منطقه، مقابله با آفات به روش طبیعی و بیولوژیک غنیسازی طبیعی خاک بدون نیاز به اضافه کردن مواد شیمیایی و استفاده از فناوریهای نوین ژنومیک و زیست فناوری موسوم به MAS) marker assisted selection برای توسعه گیاهانی با توانمندی های بهتر و بدون هیچ خطری از خطرات تراریخته ها است که روش تراریخته قادر به تولید آن نیست.
- یکی از منابع مهم سنجش شاخصهای ارزیابی دولت ها، بیانات مقام معظم رهبری است که سرلوحه و راهنمای جامع اقدامات دولت ها محسوب میشود چرا که ایشان با نگاه جامع و دقیق مهمترین چالش ها و اولویتهای کاری هر دولت را مشخص می کنند. از این رو الگوی ارزیابی دولت ها را می توان براساس انتظارات رهبر معظم انقلاب تنظیم کرد. در این گزارش سعی گردید مهم ترین بیانات مقام معظم رهبری با هیئت دولت مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. مرکز پژوهشی آرا در گزارش راهبردی « الگوی مفهومی ارزیابی دولت یازدهم مبتنی بر منویات مقام معظم رهبری» که توسط اندیشکده سرآمد تهیه و تنظیم شده است آورده است: یکی از مسائل مطرح در میان نخبگان و خبرگان جامعه، سنجش میزان موفقیت یک دولت است. برای این منظور تدوین الگوی ارزیابی که مورد وفاق جامعه بخصوص خبرگان و نخبگان کشور باشد بسیار حیاتی است. در این میان جامعیت مقام معظم رهبری باعث شده است تا بیانات و منویات ایشان بتواند هم به جهت وقاق و پذیرش ملی و هم به جهت درستی و دقت بیان، به یک مرجع علمی متخصص تبدیل شود. در این نوشتار، پس از تبیین و تحلیل بیانات و منویات ایشان با اعضای دولت یازدهم ابعاد، مولفه و شاخص های ارزیابی دولت مشخص شده است. بطوریکه کلیه انتظارات و توقعات رهبری معظم در ۱۰ بعد اقتصاد کلان، اقتصاد صنعت، اقتصاد منابع طبیعی، اقتصاد کشاورزی، علم و فناوری، سیاست خارجی، سیاست داخلی، مدیریت دولتی و سیاست گذاری، فرهنگی اجتماعی و اخلاق کارگزاران طبقه بندی و دسته بندی گردیده و برای هر یک مولفه ها و شاخص ها مشخص شد. در بخش نتایج پژوهش همانطور که انتظار می رفت و رهبری معظم هم در سخنرانی های متعدد فرموده اند، بعد اقتصادی حائز بیشترین اهمیت و اولویت برای دولت یازدهم شده است و در بعد اقتصاد نیز بیشترین مولفه ای که برای دولت یازدهم تعیین شده اقتصاد مقاومتی می باشد. ارزیابی به معنای نشان دادن یا محقق کردن ارزش یا درستی چیزی است و روندی برای تعیین ارزش، شایستگی چیزی، نظیر یک محصول، برنامه، خط مشی یا عملکرد، ترسیم میکند. ارزیابی عملکرد فراگردی است که با انتخاب شاخصها، جمع آوری و تجزیه و تحلیل دادهها، ارزیابی اطلاعات و ارائه گزارشهای دوره ای به تصمیمگیری درباره سازمان کمک میکند . در این پژوهش نتایج نشان داد که از مجموع ۲۰۵ شاخص ابعاد ارزیابی سهم اقتصاد با ۳۷% بیشترین فراوانی را در ارزیابی دولت یازدهم بر اساس اندیشه های مقام معظم رهبری دارد چنانکه خود ایشان نیز طی چند سال اخیر با اولویت دادن به حوزه اقتصاد و نقش مهم آن در زمان کنونی، عناوین سالهای اخیر را به این حوزه اختصاص داده اند. سایر شاخص ها نیز به ترتیب بیشترین فراوانی به ابعاد اخلاق کارگزاران با ۲۰%، مدیریت دولتی و سیاست گذاری با ۱۳%، علم وفناوری با ۱۰%، سیاست خارجی با ۸%، فرهنگی و اجتماعی با ۷% و در نهایت سیاست داخلی ۴% کل شاخص ها را به خود اختصاص دادها اند. تجربه جمهوری اسلامی ایران در حوزه ارزیابی و مدیریت عملکرد پس از استقرار سیستم ارزیابی عملکرد در دستگاههای اجرایی کشور، براساس مطالعات و مشاوره هایی که انجام پذیرفت، تصمیم گرفته شد سیستم مدیریت عملکرد به مثابه یک سیستم جامع مدیریتی جایگزین ارزیابی عملکرد شود. در سیستم مدیریت عملکرد، ارزیابی عملکرد صرفاً یکی از گام های تلقی شده، به مثابه ابزار و وسیله بهبود عملکرد مد نظر قرار میگیرد. بنابراین، ضمن تصویب موضوع مدیریت عملکرد به منزله قانون، در قالب فصل۱۱ قانون مدیریت خدمات کشوری، چارچوبی طراحی شد و در قالب آیین نامه ها و دستور العمل های فصل یازدهم قانون مذکور (مواد ۸۱، ۸۲، ۸۳) به دستگاه های اجرایی کشور ابلاغ شد. در مجموع جهت پیشبرد این مدل پیشنهاد می گردد قانونی در مجلس تصویب شود که هر دولت در انتهای تصدی گری خود گزارشی از عملکرد خود براساس مدل انتظارات رهبری به مردم ارائه دهد. همچنین شاخصهای ارزیابی شورای نگهبان برای کاندیداها براساس شاخص های الگوی انتظارات رهبری مورد بازنگری قرار بگیرد و یا اینکه برخی شاخص ها مورد استفاده قرار بگیرد. در نهایت نیز در طراحی و استقرار نرم افزار جامع سیستم مدیریت عملکرد در سطح دولت و دستگاههای اجرایی کشور، شاخص های عمومی آن مدنظر قرار بگیرد.
صفحهها
- ۱
- ۲