با کمترشدن عرضه کل بازار، قیمت دلار افزایش یافت و با افزایش قیمت دلار، دستپاچگی بانک مرکزی بیشتر شد، چرا که بانک مرکزی در این باره نمی‌توانست فعالیت اثربخشی داشته باشد و تنها اتفاق در این زمینه افزایش توزیع دلار نقد توسط بانک مرکزی در بازار بود.   «مرکز پژوهشی آرا» در نوشتاری با موضوع «اتفاقات اخیر بازار ارز» به قلم دکتر محمدرضا مهدیار اسماعیلی، آورده است: اتفاقی که امروزه ما در بازار ارز شاهد آن هستیم، ‌در نهایت به زبان ساده، عدم تناسب بین عرضه و تقاضای بازار ارز است که به دلایل مختلف، میزان تقاضای بازار بیشتر از میزان عرضه است، در یک جمله می‌توان گفت هجوم و فشار تقاضا موجب افزایش قیمت آن شده است. باید به‌طور روشن گفت که کشور ما در تعادل عرضه و تقاضا دو مشکل همزمان دارد؛ اولین مشکل این است که روال عرضه دلار و ارز مطابق گذشته طی نخواهد شد و بنا به دلایلی، از گذشته محدودتر و کمتر شده است. در مقابل، روال تقاضا نیز مطابق گذشته نیست و از آن، از قضا بیشتر شده است. این دو داستان یکدیگر را تقویت کردند تا در نهایت ما شاهد یک قیمت دلار عجیب و غریب باشیم. در اینجا ممکن است این سؤال ایجاد شود که چه اتفاقی در طرف عرضه افتاده است؛ در پاسخ به این سؤال باید گفت، تقریباً یک سال و نیم گذشته، جمهوری اسلامی ایران با محدودیت‌هایی که کشور امارات نسبت به حواله‌های ارزی برایش وضع کرد، مواجه شد و این موضوع موجب شد که حواله‌های ارزی آن که پیش از این از طریق اماراتی‌ها انجام می‌شد، به مشکل بخورد. این اتفاق طی مدت گذشته از بانک مرکزی پوشیده و پنهان شد و از آن‌جایی‌که ایران در بازار حواله دچار محدودیت شده است و راه‌های جایگزین در کشورهای همسایه دیگر به میزان کافی نمی باشد، بانک مرکزی با تزریق بیشتر وجوه نقد در بازار و تا حدی محدودیت در حواله‌های ارزی، جبران کرد. این اتفاق تا زمانی که ذخایر نقدی بانک مرکزی نیز محدودتر شد و نیاز به حواله افزایش پیدا کرد، ادامه داشت؛ چراکه به‌هرحال در بسیاری از مواقع هر عضوی از جامعه در هر حال نیاز به حواله دارد و گاها بازار نقد نمی‌تواند جبران‌کننده و پاسخ‌دهنده آن باشد. انباشته‌شدن این نیاز درنهایت موجب ضعف در طرف عرضه شد که با بیشترشدن این یا به‌عبارت‌دیگر، با کمترشدن عرضه کل بازار، قیمت دلار افزایش یافت و با افزایش قیمت دلار، دستپاچگی بانک مرکزی بیشتر شد، چرا که بانک مرکزی در این باره نمی‌توانست فعالیت اثربخشی داشته باشد و تنها اتفاق در این زمینه افزایش توزیع دلار نقد توسط بانک مرکزی در بازار بود. البته ذکر این نکته ضروری است که فشار بازار به ارز، بیشتر از این نمی‌توانست توسط بانک مرکزی تأمین شود، و این موضوع موجب شد که با افزایش قیمت دلار، بانک مرکزی در کوتاه‌مدت و پیش از پدید آمدن اتفاقات روانی در جامعه، نتواند اوضاع ارز را مدیریت کند و ناتوانی مدیریت بانک مرکزی در اوضاع بازار ارزی، در نهایت سبب عدم اطمینان مردم از اوضاع دلار و عدم کنترل آن از سوی بانک مرکزی شد. این تلقی، با توجه به گستره وسیع وجوه نقد نامتعارف نزد مردم، همچون خرید و فروش دلار به قیمت بالاتر، دلیلی بر هجوم عده‌ای از سرمایه داران به سمت ارز بود. اتفاق مذکور مجدداً موجب شد که فشار به بازار ارز وارد و بازار ارز گران‌تر از مرحله پیش شود. با این اتفاق، مردمی که در فضای اینگونه سوداگری‌ها نیز نبودند، به دلیل ترس از افزایش شدید قیمت دلار و کاهش ارزش دارایی ریالی شان، سرمایه های خودرا به دلار تبدیل کردند؛ اگرچه پیش از این،‌ چنین ذهنیتی درون آنها وجود نداشت اما این دو اتفاق گروه سوم را نیز به میان بازی کشاند؛ عده ای بنابراین دلیل که ثروت، پس‌انداز و سرمایه های شان در اثر کاهش ارزش ریال در مقابل دلار ضعیف‌تر و محدودتر نشود، به سمت بازار ارز هجوم آوردند تا ریال های خود را به‌صورت دلار حفظ کنند. گروه فوق الذکر که گروه سوم نامیده می شوند، مجددا از ناحیه فشاری که بر تقاضای ارز آورد، ماجرا را تشدید و بیشتر کرد. فضای امنیتی، نتیجه دلار ۴۲۰۰ تومانی با توجه به آنکه کشور به طور همزمان شاهد ۳ اتفاق در جهت افزایش نرخ ارز بود، اوضاع اخیر به وجود آمد. در این رابطه بانک مرکزی در درجه اول می بایست مشکلات موجود در رابطه با حواله‌های ارزی را حل کند؛ حل این اتفاق به معنای تامین بازار نقد، قانون دلار ۴۲۰۰ تومانی و ایجاد یک فضای امنیتی نمی باشد. باید دانست که امروزه جامعه درک لازم را دارد و زمانی که مشاهده می کند، فشار و فضای امنیتی جایگزین تلاش برای ارزانی دلار می شود، قطعا دچار حس منفی و درنهایت افکار نادرست خواهد شد و این اتفاق مدام بازار ارز را به‌صورت زیرزمینی پیچیده‌تر می‌کند؛ یعنی افراد همچنان تمایل بیشتری به معامله و خرید ارز دارند، منتهی به دلیل ترس از فضای امنیتی موجود، در فضای پنهان این کار را انجام می‌دهند و در نتیجه اتفاقی جز پسترش بازار غیررسمی ارز رخ نمی دهد. بدون شک برای این کار نیاز است تا به درستی قدم برداشته شود؛ زمانی که عرضه وجود داشته باشد، به مرور تقاضا آرام می‌شود و آن‌هایی که تنها از ترس افت سرمایه‌هایشان به بازار می‌آیند، خودبه‌خود نیز از این بازار خارج خواهند شد. بنابراین یک حلقه از میان سه حلقه فوق رفع می‌شود؛ پس از آن، افرادی که به عشق گران‌تر شدن دلار وارد این بازار شده و مقدار بسیاری دلار خریداری نموده اند که بفروشند نیز بازار را ترک می‌کنند و از میان دو حلقه باقی مانده حذف خواهند شد. در مجموع هر سه عاملی که اینک موجب افزایش نرخ ارز شده است، به ترتیب فوق، از مدار خارج می‌شوند. با اقدام بانک مرکزی برای حل و برطرف‌کردن مشکل حواله‌های ارزی و تسریع در این کار، بهبود مشکلات پیش آمده که مربوط به یک سال و نیم گذشته و روزهای پیش از انتخابات دوره دوازدهم است، حل می‌شود. «مرکز پژوهشی آرا» در بخش پایانی این نوشتار آورده است: به تمامی موارد فوق باید دو اتفاق دیگر را نیز اضافه کرد؛ تحرکات احتمالی آمریکا در منطقه برخی از مردم را نگران کرده، این موضوع موجب می‌شود، عده‌ای به عنوان گروه چهارم که به‌طور طبیعی تمایلی به حضور در بازار نداشتند، نیز به آن سمت هجوم ببرند. علاوه‌براین، جمهوری اسلامی ایران درحال نزدیکی به موعد احتمالی شیطنت ترامپ نسبت به برجام در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۷ می باشد که مجددا به دلیل زمینه های بسیار درآن، باعث نگرانی در جامعه شده است. فعالیت آقای جان بولتون به‌عنوان یکی از افرادی که همواره به‌عنوان یک ایران‌ستیز مشهور شناخته‌شده است و تکمیل‌ تیم ضد ایرانی، درست در آستانه موعدی که آمریکا می بایست نسبت به برجام اظهارنظر کند و تصمیم بگیرد، این نگرانی‌ها را بیشتر کرده که البته برخی از آن ها با اقدامات دولت  ایران قابل حل است و برخی نیز ناشی از خطاهای گذشته ای است که امروزه نمی توان برای آن درمانی یافت. باید دانست که جمهوری اسلامی ایران دلهره‌ای از امضا یا رد برجام ندارد و با امضاء آن در گذشته تبعاتش را نیز پذیرفته است، اما قطعا با تلاش و تدبیر می توان  آثار منفی و سوء آن را کاهش داد.  
اولین جلسه دوره عالی مدیریت خط مشی گذاری عمومی (MPPA) روز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ در مرکز پژوهشی آرا برگزار خواهد شد. به گزارش روابط عمومی اندیشکده اسماء؛ اولین جلسه دوره عالی مدیریت خط مشی گذاری عمومی (MPPA) روز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ در مرکز پژوهشی آرا برگزار خواهد شد. این دوره بر اساس متدولوژی روز دنیا در حوزه خط مشی گذاری عمومی و دولتی طراحی شده است و در آن بسته ای از آموزش، پژوهش، سمینار، کارگاه عملیاتی، مورد کاوی بومی و ملی و بازدیدهای بین المللی در کنار یکدیگر قرار دارند تا به تمامی نیازهای آموزشی، مهارتی و فن محور مورد نیاز یک مدیر در این حوزه پاسخ دهند. لازم به ذکر است، نشست خبری دوره عالی مدیریت خط مشی گذاری عمومی (MPPA) روز چهارشنبه ۱۹ مهرماه ۱۳۹۶ با سخنرانی دکتر محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزار شد.
افزایش قیمت­ نفت در یک سال اخیر، روندی است که با ایجاد و اجرای توافق اوپک و غیراوپک آغاز گردید و در این مدت، بروز مجموعه­ای از عوامل اقتصادی و سیاسی دیگر به حفظ و تداوم این روند کمک نموده­ است.   مرکز پژوهشی آرا در نوشتاری با موضوع «دلایل افزایش قیمت نفت» که توسط اندیشکده سرآمد گردآوری شده، آورده است:  هنگامی که در خصوص دلایل افزایش یا کاهش قیمت نفت صحبت می­کنیم، ابتدا می­بایست این موضوع را روشن نماییم که کدام چارچوب زمانی را برای تحلیل نوسانات بازار نفت مورد نظر داریم. روندهای موجود در بازار نفت را می­توان در قالب چارچوب­های زمانی مختلف تحلیل و بررسی کرد. از این منظر، گاهی ممکن است در اثر وقوع برخی تحولات مقطعی نظیر رویدادهای ژئوپلیتیک و درگیری­های نظامی در مناطق استراتژیک جهان نظیر خاورمیانه و شمال آفریقا، وضعیت­های آب و هوایی خاص مانند طوفان­ های سهمگین، نوسانات اقتصادی و سیاست ­های پولی در اقتصادهای بزرگ جهان و عواملی از این دست، شاهد افزایش یا کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی باشیم که دارای آثار گذرا و ناگهانی هستند و در قالب تحلیل ­های کوتاه مدت به آنها پرداخته می­ شود. اینگونه تحولات بطور پیوسته در طول سال در جریان هستند و با توجه به شرایط سیاسی و اقتصادی حاکم بر جهان تغییر می­کنند. رویکرد دیگر در تحلیل و ارزیابی تحولات بازار نفت، توجه به روندهای جدی­تر و طولانی ­تر است که در یک بازه زمانی یک­ساله یا بیشتر شکل می­گیرنده و در مقاطع تاریخی مختلف در دهه­ های گذشته شاهد آن بوده ­ایم. تفاوت مهم اینگونه روندها با شرایط کوتاه مدت، بنیادین بودن دلایل نوسانات و طولانی ­تر شدن آثار آنها بدلیل تداوم زمانی در سطح بازار نفت است. با در نظر گرفتن تمایز میان دو رویکرد فوق، این گزارش، روند افزایش قیمت­ های نفت از ابتدای سال ۲۰۱۷ را به عنوان روند جدیدی که پس از سقوط قسمت­ ها در فاصله اواسط سال ۲۰۱۴ تا اواخر ۲۰۱۶ شکل گرفته است و همچنان نیز ادامه دارد را مورد بررسی قرار می ­دهد. در این زمینه، ضمن نگاهی به نوسانات حاکم بر قیمت نفت در بازارهای مختلف از ابتدای سال ۲۰۱۷ تاکنون، به تفکیک به مجموعه ­ای از عوامل اقتصادی و سیاسی تاثیرگذار در دوره زمانی اشاره شده، به عنوان دلایل آغاز و تداوم روند افزایش قیمت­ های نفت اشاره می ­شود.   اتفاقاتی که موجب تحولات قیمت نفت شد در فاصله سال­ های ۲۰۱۴ تا پایان ۲۰۱۶، سطح قیمت­ های نفت به دلیل افزایش عرضه نفت خام حدود۷۰ درصد کاهش یافت و از سطح حدود ۱۰۰ دلار در هر بشکه در سال ۲۰۱۴ به میانگین حدودی ۴۰ دلار در هر بشکه در سال ۲۰۱۶ تنزل پیدا کرد. البته در مقاطعی با توجه به افزایش بسیار زیاد مازاد عرضه در بازار، سطح قیمت­های نفت به محدوده ۳۰ دلار در هر بشکه نیز رسید. در چنین شرایطی، علی رغم آنکه انتظار می­رفت کشورهای عضو اوپک برای تغییر این روند اقدام عملی انجام دهند، با در پیش گرفتن سیاست سهم بازار، برخی کشورهای عضو اوپک همچون عراق و عربستان، تولید خود را افزایش دادند. با این حال، با تداوم شرایط نامناسب قیمت نفت و افزایش فشارهای درآمدی به تمامی تولیدکنندگان، کشورهای عضو اوپک و به تدریج برخی تولیدکنندگان غیراوپک، در کنار یکدیگر تصمیم به کاهش عرضه نفت به منظور تقویت سطح قیمت نفت و بازگرداندن ثبات به بازار نفت از طریق برقراری مجدد شرایط متوازن میان عرضه و تقاضای نفت گرفتند. نتیجه این اقدامات و تلاش ­های صورت گرفته برای محدود کردن عرضه نفت به بازارهای جهانی موجب گردید که قیمت ­های نفت از اواخر سال ۲۰۱۶ و ابتدای سال ۲۰۱۷ در مسیر رو به افزایش قرار گرفت و تداوم روند مثبت آن موجب گردید که قیمت نفت در سال ۲۰۱۷ به محدوده ۵۵ تا ۶۰ دلار در هر بشکه افزایش یابد. در این میان، از ابتدای سال ۲۰۱۸ با توجه به مجموعه­ای از شرایط مانند تمدید توافق کاهش تولید اوپک و غیراوپک، بهبود رشد اقتصادی جهان و تقاضا برای نفت و نیز افزایش دامنه نگرانی­ها از احتمال وقوع تحولات سیاسی و نظامی جدید در منطقه خاورمیانه، روند افزایش قیمت­های نفت ادامه یافته است. به گونه­ای که در ده روز ابتدایی ماه آوریل، میانگین قیمت سبد نفت اوپک بالاتر از ۶۵ دلار در هر بشکه قرار گرفته است. همچنین قیمت نفت­ خام برنت در بازار لندن نیز از سطح ۷۰ دلار در هر بشکه عبور کرد و انتظار می­رود در صورت تداوم شرایط حاکم، این روند افزایشی در هفته ­های آتی نیز ادامه یابد. لازم به ذکر است که بر اساس پیش­ببینی موسسات مختلف اقتصادی جهان، انتظار می­رود قیمت نفت خام برنت در سال ۲۰۱۸ بطور متوسط در محدوده ۶۰ تا ۶۵ دلار در هر بشکه قرار داشته باشد اما تحت تاثیر عوامل غیر اقتصادی همچون بروز درگیری­ های سیاسی و افزایش تنش در مناطق نفت­خیز جهان، احتمال افزایش قیمت نفت در برخی مقاطع زمانی وجود خواهد داشت.   توافق اوپک و غیراوپک برای کاهش تولید یک­سال و سه ماه از آغاز اجرای توافق کاهش تولید اوپك و غیراوپک می‌گذرد و در این مدت، بازار جهانی نفت واکنش مثبت و امیدوارکننده‌ای به اجرای این توافق داشته است. اظهارنظرهای مقامات نفتی و غیرنفتی کشورهای اوپک و غیراوپک در این مدت، حاکی از موافقت و همراهی اکثریت قریب به اتفاق تولیدکنندگان با پایبندی به توافق و ادامه تلاش‌ها برای بازگرداندن ثبات به بازار جهانی نفت بوده است. علی رغم این توافق نسبی، بر اساس برخی گزارش­های منتشر شده، پایبندی برخی تولیدکنندگان به تعهداتشان برای کاهش تولید در ۱۵ ماه اجرای توافق،  کمتر از سطح مورد انتظار بود. با این حال، روند بازگشت توازن میان عرضه،  تقاضا و کاهش سطح ذخیره­سازی­های نفت در کشورهای عضو OECD نشان می­دهد که این توافق نقش مهم و تعیین کننده­ای در آغاز روند افزایش سطح قیمت­های نفت از ابتدای سال ۲۰۱۷ تا کنون داشته است. کارکرد مهم این توافق برای بازار نفت، کنار هم قرار دادن تولیدکنندگان اوپک و غیراوپک در کنار یکدیگر و اتخاذ رویکردی مشترک توسط آنها برای تغییر روند پیشین بازار نفت و تقویت سطح قیمت­ های نفت بود که با توجه به سطح بالای پایبندی کشورها به تعهداتشان در سال ۲۰۱۷ و سه ماهه نخست سال ۲۰۱۸، به نظر می­رسد در این مدت توانسته ­اند به هدف مورد نظر خود دست پیدا کنند. تولیدکنندگان اوپک و غیراوپک در آخرین نشست خود در آذر ماه ۱۳۹۶در وین اتریش تصمیم به تمدید این توافق برای تمام سال ۲۰۱۸ گرفتند تا بدینوسیله، روند کاهش مازاد ذخیره­ سازی­ های نفت، که بویژه از سه ماهه ­ی دوم سال ۲۰۱۷ شدت گرفته بود، ادامه یابد و بازار به تعادل مورد نظر از نظر عرضه و تقاضای نفت برسد. این تصمیم نشان­ دهنده عزم جدی تولیدکنندگان برای حفظ ثبات بازار و قیمت نفت است و از ابتدای سال ۲۰۱۸ نیز اجرای این تعهدات برای کشورهای عضو تمدید شده است. از سال ۲۰۱۷، روند رشد اقتصادی جهان در سطحی بالاتر از آنچه انتظار می­رقت قرار گرفت به گونه­ای که برآورد دبیرخانه اوپک از رشد اقتصادی جهان در سال گذشته در سطح قابل توجه ۸/۳ درصد قرار گرفت و انتظار می­رود این میزان برای سال ۲۰۱۸ نیز بدون تغییر حفظ شود. میزان بالای رشد اقتصادی در سال ۲۰۱۷ و سه ماهه اول سال ۲۰۱۸ در مقایسه با سال­های گذشته، نقش مهم و تعیین کننده­ای در تقویت سطوح قیمتی نفت در بازارهای جهانی داشته است. در این میان، بالاترین میزان رشد اقتصادی برای دو کشور هند و چین است که به ترتیب توانستند در سال ۲۰۱۷ رشد اقتصادی  ۴/۶ و ۹/۶ درصد را تجربه کنند. نتیجه مهم بهبود شرایط اقتصادی، افزایش تقاضای جهانی نفت در سطحی بالاتر از سال­های گذشته بود. بر اساس گزارش ­های منتشر شده، تقاضای نفت جهان در سال ۲۰۱۷ به سطح ۰۱/۹۷ میلیون بشکه در روز رسید که نسبت به سال پیش از آن، حدود ۶/۱ میلیون بشکه در روز افزایش یافته است. از سوی دیگر، چشم­اندازهای مثبت و امیدوارکننده­ منتشر شده در رابطه با بهبود تقاضای جهانی نفت در سال ۲۰۱۸ یک عامل مهم در حفظ ثبات بازار نفت و تداوم روند افزایشی آن در یک سال گذشته به شمار می­رود. باید توجه داشت که هرچند اقدام مشترک تولیدکنندگان اوپک و غیراوپک نقش مهمی در کاهش عرضه نفت در یک سال اخیر داشته است، اما تقویت شرایط در سمت تقاضا نیز یک فاکتور مهم در به تعادل رسیدن بازار نفت به شمار می­رود که گاهاً در بیان تحلیل­ ها از شرایط حاکم بر بازار نفت کمتر به آن توجه می­شود.   تحولات عرضه نفت و کاهش حجم ذخیره ­سازی­ ها در جهان یکی از عوامل تاثیرگذار بر قیمت نفت از ابتدای سال ۲۰۱۷، کاهش میزان عرضه نفت بدنبال توافق اوپک و غیراوپک بود. بر اساس این توافق مقرر گردید که ۲۴ کشور تولیدکننده نفت حاضر در این توافق، مجموعاً ۸/۱ میلیون بشکه در روز از تولید نفت خود را کاهش دهند. تولیدکنندگان عضو اوپک در راستای اجرای تعهدات خود، مجموع تولید خود را از سطح حدود ۵/۳۳ میلیون بشکه در روز  در اواخر سال ۲۰۱۶ به حدود ۳/۳۲ میلیون بشکه در روز در ماه مارس ۲۰۱۸ کاهش داده­اند. از سوی دیگر، تولیدکنندگان غیراوپک نظیر روسیه نیز در چارچوب این تعهدات، از تولید نفت خود کاسته ­اند. اجرای پایبندی اعضای اوپک و کشورهای غیراوپک در سال ۲۰۱۷ و سه ماهه اول ۲۰۱۸، به تدریج باعث کاهش سطح ذخیره سازی های مازاد در بازار گردیده است. بر اساس گزارش اوپک در ماه ژانویه ۲۰۱۸، حجم ذخیره­سازی­های تجاری نفت در کشورهای OECD با ۷/۱۳ میلیون بشکه کاهش نسبت به ماه قبل به سطح ۸۶۵/۲ میلیارد بشکه رسید که این میزان در مقایسه با مدت مشابه سال قبل حدود ۲۱۰ میلیون بشکه در روز کمتر است. همین امر نقش مهمی در روند رو به افزایش قیمت­های نفت در بازار از ابتدای سال ۲۰۱۷ تاکنون داشته است. با این حال، میزان ذخیره­ سازی ­های نفت همچنان بالاتر از میانگین پنج سال اخیر آن قرار دارد و اوپک در تلاش است با تداوم اجرای توافق کاهش تولید، تا پایان سال ۲۰۱۸ این میزان مازاد ذخیره­سازی­های نفت را نیز از بازار خارج نماید. همچنین، بروز بحران­های اقتصادی در برخی کشورهای تولیدکننده مانند ونزوئلا، منجر به تداوم روند کاهش عرضه نفت این کشورها در سال گذشته گردید. ونزوئلا، بعنوان یکی از تولیدکنندگان مهم اوپک، پس از سقوط قیمت­های نفت از نیمه سال ۲۰۱۴، به تدریج با مشکلات عدیده­ای در حوزه اقتصاد و صنعت نفت خود مواجه گردید که مهمترین پیامد این بحران، کاهش سطح سرمایه­ گذاری­ ها و از دست رفتن توان تولید این کشور از میادین قدیمی بوده است. تولید نفت این کشور از سطح حدود ۹/۱ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۱۶ به حدود ۵۵/۱ میلیون بشکه در روز کاهش یافته است و انتظار می­رود در ادامه سال ۲۰۱۸، این روند همچنان ادامه یابد. تهدیدات ژئوپلتیکی همواره یکی از عواملی بوده که بر قیمت نفت تاثیر گذاشته و میزان تاثیرگذاری آن  با توجه به شرایط بازار متغیر بوده است. در کنار عوامل فوق­الذکر که بعنوان عوامل اقتصادی حاکم بر بازار نفت ارزیابی می­شوند، بروز برخی تحولات سیاسی و ژئوپولیتیکی در جهان بویژه در مناطق نفت­خیز مانند خاورمیانه و شمال آفریقا به افزایش نسبی قیمت نفت از ابتدای ۲۰۱۷ تا کنون کمک کرده­اند. در واقع، بروز اینگونه عوامل باعث نگرانی­هایی در زمینه احتمال بروز اختلال در جریان عرضه نفت از این مناطق گردیده و یک عامل تقویت­کننده قیمت نفت به شمار می­رود. در این زمینه، سیاست­ های دولت ترامپ در رابطه با توافق هسته­ای ایران و احتمال خروج آمریکا از این توافق، افزایش تنش­ های سیاسی میان ایران و عربستان، تداوم و تشدید درگیری­ های نظامی در سوریه و شمال عراق و در این اواخر، افزایش سطح تنش سیاسی میان آمریکا و روسیه و احتمال بروز درگیری ­های موشکی از جمله مهمترین مواردی هستند که بویژه در دو ماه اخیر تحولات بازار نفت را تحت تاثیر قرار داده­ اند. بطور معمول، تحولات ژئوپولتیک دارای آثار مقطعی و گذرا هستند و به تدریج با فروکش کردن بحران­ ها و یا عادی ­تر شدن فضای روانی حاکم، از میزان اثرگذاری اینگونه تحولات بر بازار نفت نیز کاسته می­ شود. با این حال، در هفته­ های اخیر، تعدد وقوع تنش­ های سیاسی در منطقه خاورمیانه موجب گردیده که اثرگذاری اینگونه تحولات بر بازار و قیمت­های جهانی نفت وسیع­تر شده و قیمت نفت از سطح ۷۰ دلار در هر بشکه نیز عبور نماید. «مرکز پژوهشی آرا» در بخش نتیجه گیری این نوشتار آورده است: افزایش قیمت­ نفت در یک سال اخیر، روندی است که با ایجاد و اجرای توافق اوپک و غیراوپک آغاز گردید و در این مدت، بروز مجموعه­ای از عوامل اقتصادی و سیاسی دیگر به حفظ و تداوم این روند کمک نموده­ است. فشارهای ناشی از کاهش قیمت­های نفت و کسری بودجه در اقتصادهای تولیدکننده نفت موجب شد تا علیرغم رقابت موجود میان اعضای اوپک با تولیدکنندگان غیراوپک، این دو گروه از تولیدکنندگان با تعریف یک هدف مشترک برای خود، به سمت تغییر شرایط در بازار نفت و برقراری ثبات در سطوح قیمتی نفت حرکت نمایند. از ابتدای سال ۲۰۱۷ که اجرای این توافق آغاز شده است، کشورها حاضر در آن با سطح مناسبی از پایبندی به تعهدات خود توانسته ­اند بخش قابل توجهی از ذخیره­سازی ­های نفت در اقتصادهای توسعه یافته جهان را از بازار خارج نمایند. بعلاوه، میزان عرضه نفت در مقایسه با تقاضا، به سطح نسبتاً متوازنی رسیده است و تلاش تولیدکنندگان برای دستیابی کامل به موازنه عرضه و تقاضای نفت تا پایان سال ۲۰۱۸ ادامه خواهد یافت. از سوی دیگر، رشد اقتصادی بیشتز از سطح پیش­ بینی در نقاط مختلف جهان بویژه در آمریکا و اقتصادهای در حال توسعه مانند چین و هند موجب گردید که رشد تقاضای جهانی نفت در سال ۲۰۱۷ در کنار مدیریت عرضه نفت، منجر به تقویت سطح قیمت­ های نفت گردد. همچنین، انتشار چشم­اندازهای مثبت از وضعیت اقتصادی جهان در سال ۲۰۱۸ و امیدواری به بهبود شاخص ­های اقتصادی در کشورهایی نظیر برزیل و روسیه، از دیگر عوامل موثر در بالارفتن قیمت نفت ارزیابی می ­شوند. در زمینه عوامل موثر در افزایش قیمت نفت در هفته­ های اخیر، نقش ناآرامی ­های سیاسی و تنش ­ها در مناطق استراتژیک مانند خاورمیانه قابل توجه است. از زمان روی کار آمدن ترامپ در آمریکا (ابتدای سال ۲۰۱۷)، رویکرد این کشور در پرداختن به تحولات مختلف منطقه ­ای و بین­ المللی منجر به افزایش تنش­ های منطقه ­ای و بین ­المللی گردیده است. از یک سو دامنه درگیری ­های نظامی در سوریه و یمن در حال افزایش است و  از سوی دیگر، برخوردهای سیاسی میان آمریکا و روسیه منجر به بروز ناآرامی ­های جدید گردیده است. در این میان، همراهی و حمایت برخی کشورهای حاضر در منطقه با سیاست­ های جنگ ­طلبانه دولت آمریکا نیز نقش مهمی در افزایش نگرانی­ ها نسبت به احتمال بروز اختلال در عرضه نفت از این منطقه و بالارفتن قیمت نفت داشته است.
قاچاق کالا یک عنوان با بار معنایی منفی برای فعالیت‌های متنوعی است که هم‌اکنون به منزله یک واقعیت، اقتصاد و جامعه ایرانی را درگیر کرده است. این پدیده به دلایل مختلف، از جمله پایین بودن خطر فعالیت، به‌طور گسترده‌ای در اقتصاد ایران رواج پیدا کرده و آثاری ناخوشایند را به‌جای گذاشته است. مرکز پژوهشی آرا در بخشی از گزارش راهبردی «بررسی وضعیت قاچاق کالا در کشور» که توسط اندیشکده سرآمد گردآوری شده، آورده است: ابعاد منفی قاچاق کالا را می‎توان از زوایای متفاوتی بررسی کرد؛ قاچاق کالا از بُعد سیاسی، یک نقطه منفی در کشورها تلقی می‌گردد و از بعد اجتماعی نیز باعث بر هم خوردن تعادل اجتماعی و درآمدی در میان اقشار جامعه می‌شود و به‌وجودآورنده یک طبقه ثروتمند و درعین‌حال منفور در جامعه است. از بعد اقتصادی نیز قاچاق کالا ضربه‌های سنگینی به اقتصاد جامعه وارد می‎کند. قاچاق کالا به‌شکل غیرمستقیم می‌تواند بر سرمایه‎گذاری ملی کشور تأثیر منفی داشته باشد. با ورود کالاهای قاچاق (با قیمت پایین)، تولید ملی ضربه می‌خورد و تقاضا برای محصولات تولید داخل کاهش می‌یابد و به‌دنبال خود، کاهش سودآوری و نهایتاً کاهش سرمایه‎گذاری را در بخش تولید داخلی موجب می‎گردد. کاهش سرمایه‌گذاری نیز باعث کاهش اشتغال می‌شود و نرخ بیکاری را افزایش خواهد داد. با افزایش بیکاری بر بحران‌های اجتماعی و تبعات ناشی از آن نیز افزوده خواهد شد، در نهایت می‌توان گفت با افزایش قاچاق کالا بحران‌های اجتماعی افزایش می‌یابد و در نهایت امنیت ملی به خطر می‌افتد. اصولاً هدف و انگیزه اصلی قاچاق، سودآوری است و این هدف تمامی ‎اصول اخلاقی، ملی و مذهبی را برای افراد قاچاقچی تحت شعاع خود قرار می‌دهد؛ از طرف دیگر، قاچاق کالا یکی از بهترین راه‌های ورود ابزارهای تهاجم فرهنگی به داخل کشور است. از این راه، نسل جوان جامعه هدف قرار می‌گیرد و ارزش‎ها و آداب و سنن و مذهب آن‎ها مورد تهاجم واقع می‌شود. همچنین قاچاق کالا در برخی موارد می‎تواند با ایجاد بیماری‎های فراگیر در میان مردم، بهداشت جامعه را تهدید کند.   قاچاق و تأثیرات مخرب آن بر دولت پدیده قاچاق کالا یا تجارت زیرزمینی بدین سبب مذموم شناخته می‌شود که سیاست‎های اقتصادی و بازرگانی‎ای را که دولت‎ها برای احیای موقعیت اقتصادی کشورشان اعمال می‎کنند، بی‎اثر یا کم‎اثر می‎سازد. با این نگرش، قاچاق می‎تواند تأثیر مخربی بر جریان اقتصاد ملی به‎جا بگذارد و مسیر اصلاحی آن را منحرف سازد. گفته‌اند که در ایران سالانه میلیاردها دلار قاچاق کالا وجود دارد، هرچند آمار دقیقی در این باره موجود نیست، با این‌حال، قاچاق کالا به‌صورت صادرات یا واردات غیررسمی، تأثیرات مخرب بسیاری بر اقتصاد ملی دارد. تحقق نیافتن درآمدهای پیش‌بینی‌شده دولت، اتلاف منابع ارزی، خدشه‌دار شدن توان پیش‌بینی دقیق از شرایط برای عاملان اقتصادی، شفاف نبودن مزیت‌های نسبی در اقتصاد، کاهش تولید ناخالص داخلی واقعی، مصرف انرژی و افزایش تقاضا برای پولِ در گردش، همگی از جمله آثار و پیامدهای اقتصادی قاچاق کالا هستند. قاچاق کالا سیاست‌های اقتصادی دولت را نیز متأثر خواهد ساخت؛ همچنین قاچاق کالا با ایجاد رکود در برخی از صنایع کشور از درآمدهای مالیاتی دولت خواهد کاست؛ از طرف دیگر، همه‎ساله بخشی از درآمدهای دولت صرف پرداخت یارانه به صنایع مختلف برای حمایت از صنعت یا مصرف‌کننده می‌شود. قاچاق صادراتی این کالاها موجب می‎گردد که بخشی از این یارانه‌ها به خارج از کشور انتقال یابد. بیشترین آمار کالاهای قاچاق صادراتی مربوط به فرآورده‌های نفتی است که این فرآورده‌ها نیز اکثراً مشمول دریافت یارانه از دولت می‌شوند، به‌طوری‌که دولت یازدهم در این باره ادعا داشته است که در حوزه فرآورده‌های نفتی، بخش بزرگی از قاچاق صورت می‌گرفت و کنترل آن نیز موضوع دشواری بود. در ادامه، این گزارش راهبردی به ‌تفصیل به آثار منفی اقتصادی قاچاق پرداخته است؛ گروهی معتقدند که افزایش فعالیت‌های زیرزمینی بنا به دلایل ذیل می‌تواند سبب کاهش تولید ناخالص داخلی شود: ۱-اقتصاد زیرزمینی با جذب نقدینگی موجود در جامعه سبب می‎شود که فعالیت‌های بخش رسمی ‎اقتصاد کاهش یابد. ۲-اقتصاد زیرزمینی با جذب نیروی کار در جامعه بر بازار کار اثر می‌گذارد و به‌دنبال آن بازار محصول نیز دچار رکود می‌شود. ۳-بالاتر بودن هزینه‎های فعالیت و تولید در بخش رسمی اقتصاد نسبت به بخش زیرزمینی باعث می‌گردد که بنگاه‌های موجود در بخش رسمی، توانایی کمتری برای رقابت با بخش زیرزمینی داشته باشند و در بلندمدت ممکن است این بنگاه‎ها از بخش رسمی اقتصاد خارج شوند و تولید ناخالص داخلی جامعه کاهش یابد. همچنین گروهی نیز معتقدند که اقتصاد زیرزمینی با جذب نیروی بیکار در جامعه و ایجاد درآمد برای آن‌ها سبب افزایش تقاضا برای تولیدات بخش رسمی اقتصاد می‌شود و از این‌رو می‎تواند در تولید ناخالص داخلی جامعه رونق ایجاد کند. افزایش یا کاهش تولید کالا و خدمات در کل اقتصاد رسمی و زیرزمینی با توجه به نیازمندی به عوامل تولید مثل  نهاده انرژی بر میزان مصرف عوامل اثر می‌گذارد و در اطلاعات مربوط به آن‎ها منعکس می‎شود. فعالیت‎های انجام‎شده در اقتصاد زیرزمینی قابلیت محاسبه و ثبت ندارند، اما میزان انرژی کل مصرف‎شده در اقتصاد قابل محاسبه است. برای تولید هر واحد کالا یا خدمات در اقتصاد زیرزمینی نیاز به مصرف انرژی است؛ بنابراین می‎توان انتظار داشت که با افزایش تولید کالا و خدمات در اقتصاد زیرزمینی مصرف انرژی نیز افزایش یابد. ازآن‌جاکه فعالیت‌های صورت‌گرفته در اقتصاد زیرزمینی عمدتاً پنهانی و غیرقانونی انجام می‌شوند، عاملان و فعالان اقتصادی در این بخش ترجیح می‌دهند برای مخفی ماندن از سیستم ثبت اطلاعات و نهادهای قانونی، معاملات خود را با پول نقد انجام دهند؛ از‎همین‎رو، انتظار می‌رود با افزایش اقتصاد زیرزمینی، تقاضا برای پول نقد و به‌دنبال آن نسبت پولِ در گردش افزایش یابد. تقاضا برای کالاهای خارجی در بازار داخلی و برعکس همواره وجود دارد و همین امر موجب می‎شود که عرضه این کالاها به هر طریق هرچند غیرقانونی صورت گیرد؛ به‎این‌ترتیب، فعالیت قاچاق با خروج از گردونه قانون، ضمن خنثی کردن پیامدهای مثبت تجارت قانونمند، آسیب‎پذیری اقتصاد ملی را افزایش می‌دهد و دولت را نیز در تحقق درآمدهای برنامه‎ریزی‌شده خود ناکام می‎گذارد. در کشور ما برای مقابله با بحران بیکاری و تبدیل آن به یک فرصت اقتصادی باید سالانه یک میلیون فرصت شغلی پایدار ایجاد شود، این در حالی است که در بهترین سال‎ها عملکرد آن به ۵۰۰ هزار فرصت شغلی نرسیده است. بر اساس آمار سازمان بین‎المللی کار، هر یک میلیارد دلار قاچاق کالا، ۱۰۰ هزار فرصت شغلی را در کشور مقصد از بین می‌برد و درحالی‎که ایران با بحران بیکاری و روند روزافزون فعالان جویای کار روبه‎روست. بر اين اساس حتي با فرض صحت همان آمار ۱۵ ميليارد دلاري قاچاق در دولت يازدهم، يك ميليون و پانصد هزار شغل بر اثر قاچاق از بين رفته است! بر مبنای محاسبه‌های انجام‌شده از سوی کارشناسان اقتصادی، قاچاق سالانة حدود دو میلیارد دلار کالا منجر به افت تولیدات صنعتی به میزان هشت درصد می‎شود (پيرايي و همكاران، ۱۳۹۴)؛ پس تأثیر قاچاق بر تولید ناخالص داخلی کاملاً قابل لمس است. افت تولیدات صنعتی، آثار نامطلوبی بر اشتغال جامعه دارد و به‌عبارت‌دیگر، مشکل اشتغال را دامن می‎زند.   کاهش تولیدات داخلی و عدم توان رقابت با تولیدات خارجی رواج قاچاق کالا و سرمایه‌گذاری، به‌دلیل سودآوری بسیار زیاد موجب می‎گردد که سیاست‌گذاری در امور تولیدی و اشتغالزا کاهش یابد؛ درنتیجه تولیدات ملی و داخلی که توان کافی برای رقابت با تولیدات مشابه خارجی ندارند، آسیب می‌بینند و در برخی مواقع نیز به زیان‎دهی، ورشکستگی و نهایتاً به تعطیلی فعالیت آن واحدهای تولیدی منجر می‎گردد. قاچاق کالا در عمل با نپرداختن مالیات (عوارض و...) به دولت مستقیماً باعث کاهش درآمدهای دولت می‌شود. از طرفی قاچاق، غیرمستقیم نیز با تضعیف بخش‌هایی از اقتصاد کشور موجب کاهش فعالیت‌های آن‌ها و در نتیجه باعث کاهش درآمدهای مالیاتی دولت می‌گردد. مالیات بر ارزش‌افزوده، نوعی مالیات بر کالا و خدمات است، اگرچه اجرای مالیات بر ارزش‌افزوده، تأثیرات مثبتي همانند جلوگیری از قاچاق کالا، جلوگیری از فرار مالیاتی و جلوگیری از دریافت مالیات مضاعف و نیز تسريع دريافت مالیات توسط دولت را به همراه دارد، اما اين موضوع از مواردی است که در سال‌های اخیر، غالباً محل مناقشه تولیدکنندگان و دولت بوده است. مقایسه نرخ استاندارد مالیات بر ارزش‌افزوده در کشورهای OECD نشان می‎دهد که تنها کشورهای سوئیس، ژاپن و کانادا دارای نرخ مالیات بر ارزش‌افزوده کمتری نسبت به ایران (۹ درصد) هستند و دامنه نرخ در سایر کشورها از ۱۰ تا ۲۷ درصد متغیر است. کشور شیلی با نرخ مالیات بر ارزش‌افزوده ۱۹ درصدی، بیست‌وچهارمین کشور در گروه کشورهای عضو  OECD  از نظر بالابودن نرخ مالیات بر ارزش‌افزوده است. ترکیه با نرخ مالیات بر ارزش‌افزوده ۱۸ درصد و مکزیک با نرخ ۱۶ درصد، پایین‏تر از شیلی قرار دارند. نکته دیگر اینکه کالاهای قاچاق کشف‌شده اغلب جزء کالاهایی هستند که در مبادی قانونی، نرخ‎های مالیاتی زیادتری به نسبت سایر کالاها از آن‎ها می‌گیرند؛ به‌بیان‌دیگر، متوسط تعرفه قانونی کالاهای قاچاق از متوسط تعرفه کل کالاهای وارداتی و صادراتی بالاتر ‎است؛ بنابراین قاچاق کالا، درآمدهای (مالیاتی و عوارض بازرگانی) دولت را به میزان زیادی کاهش خواهد داد. یکی دیگر از هدف‌های گرفتن مالیات (غیر از هدف درآمدی)، توزیع عادلانه سود در بین قشرهای مختلف جامعه است؛ درعین‏حال وجود اقتصاد زیرزمینی (از جمله قاچاق کالا) باعث می‎شود که پرداخت مالیات به دولت در این بخش‏ها صورت نگیرد و از این راه ضمن افزایش سود برای قاچاقچیان، درآمدهای دولت نیز کاهش یابد. فعالیت‌های قاچاق کالا یا به‌اصطلاح اقتصاد زیرزمینی بر جریان تولید، اشتغال و نیز بر توزیع عادلانه درآمد و ثروت بین بخش‌های مختلف جامعه مؤثر است. امروزه بیشتر کشورها درگیر اعمال سیاست‌های اصلاح ساختاری برای تسریع روند توسعه اقتصادی و صنعتی هستند. وجود آثار سوء قاچاق کالا بر سیاست‌های اقتصادی و تجاری، کشورها را بر آن داشته که با قاچاق کالا به شکل‌های مختلف مبارزه کنند. برای کشورهایی مانند ایران که مرزهای طولانی زمینی و دریایی دارند، مبارزه جدی با قاچاق کالا مستلزم تحمل هزینه‎های سنگین برای نظارت بر مرزها و ورود و خروج کالاست. با این وجود، برای مقابله با آثار سوء این پدیده مذموم، دولت ناگزیر از پذیرش این هزینه‌هاست تا بتواند کارکرد سیاست‌های اقتصادی و تجاری را مطابق با اهداف پیش‌بینی‎شده به جلو ببرد. بسیاری از هزینه‌های دولت نیز قابل تقویم و ارزش‌گذاری ریالی نیست، برآورد ریالی آن‏ها و جبران خسارت‏های برخی از آن‏ها مانند شهادت و مجروح شدن مأموران مبارزه‏کننده تا صدمه‌های اقتصادیِ ناشی از ورشکسته شدن صنایع و نیز افزایش بیکاری و جرایم بعدیِ تحمیل‌شده بر جامعه غیرممکن است. یکی دیگر از آثار منفی قاچاق کالا، کاهش اثربخشی هزینه‌های دولت از راه خارج شدن کالاهایی از کشور است که از یارانه دولتی استفاده می‎نمایند. مواد سوختی، کود و بذر، پودرهای شوینده و آرد از این قبیل کالاها هستند که همه‌ساله با تخصیص مقادیر زیادی یارانه تهیه می‌شوند و در اختیار مردم قرار می‌گیرند؛ درعین‎حال، بخش قابل ملاحظه‌ای از این کالاها به‌دلیل داشتن تفاوت قیمت با قیمت‌های جهانی و کشورهای همسایه به خارج از کشور قاچاق می‌شوند. قاچاق کالا علاوه بر کاهش سرمایه‌گذاری مولد در مسیر سرمایه‌گذاری هم انحراف ایجاد می‎کند. در واقع، قاچاق کالا فرصت‌های سرمایه‌گذاری برای اشتغال مولد و مؤثر در رشد تولید ناخالص داخلی را از بین می‌برد؛ زیرا قاچاق کالا در فرصت کوتاهی سود بسیاری را نصیب سرمایه‌گذاران می‌کند که با سود حاصل از سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های مولد و اشتغال‎زا تفاوت چشمگیری دارد. در پایان این گزارش راهبردی آمده است: برای تقويت مقابله و مبارزه با پديدة قاچاق کالا ابتدا بايد قوانين و سپس مجريان، مراجع و نهادهای نظارتی را تقويت کرد؛ زيرا آنان همچون ديده‎بان‎های دقيق و منظمی هستند که روال و جريان امور را مرتباً نظارت، بررسی و ارزيابی می‌کنند تا مبادا از مسير قانونی منحرف يا خارج شوند. وضعیت قاچاق در طول سال‎ها نشان می‌دهد قوانین متعددی که متولیان زیادی نیز (شامل دادستان انقلاب، نیروی انتظامی، گمرک، وزارت دارایی، سازمان تملیک و جمع‏آوری و فروش کالاهای متروکه و غیره) مجری آن هستند، پس از این‌ همه مدت نه ‏تنها نتوانسته است ریشه فساد را از بین ببرد، بلکه هر روز و هر سال بر دامنه آن افزوده است. روشن است که برخورد با موضوع‎های اجتماعی و اقتصادی پیچیده مانند قاچاق، ابتدا مستلزم توجه به راه‌حل‌های اصولی و اساسی است.    
بخش اعظم منابع مالی و تامین منابع مالی کشورما از طریق نظام بانکی است و از این منظر شاید بشود اقتصاد ایران را یک مقدار شباهت داد با یکسری اقتصادهای کشورهای اروپایی که آن‌ها هم بانک محور هستند. البته که تفاوت‌های ساختاری بین بانک‌های ما با بانک‌های آن‌ها وجود دارد.   به گزارش روابط عمومی مرکز پژوهشی آرا؛ دکتر حمید نطاق بافکر، مدیر اداری مالی مرکز پژوهشی آرا در ابتدای این جلسه گفت: امروزه بازارهای مالی دچار نوساناتي مي شوند ؛ این نوسان شامل نوسان در بازار سهام، اوراق بدهي و بازارهاي رقيب نظير بازار ارز نيز می‌شود. با هم فکری دوستان حاضر در این جلسه به یک نتیجه‌ای رسیدیم که اکنون با توجه به التهابات بازار بهترین زمان ممکن که بتوانیم  تئوری سرریز را در این بازارها مورد مطالعه قرار دهیم. او ادامه داد: این موضوع مدام در حال رخ دادن است، یعنی در یک سری‌های زمانی وقتی ما بررسی می‌کنیم، در سال ۲۰۱۲، در سال ۲۰۱۳، در سال ۲۰۱۵ شاخص کل بازار بورس مدام با شکست ساختاری مواجه بوده و به همین خاطر، این موضوع را انتخاب کردیم که بتوانیم یک بحث موثری در این رابطه داشته باشیم. باید اضافه کرد که این موضوع، موضوعی است که زیاد در بازارهای مالی ما بررسی و تحلیل نشده است تا بتوانیم یک راهکار و مدلی را پیشنهاد دهیم. در ادامه این جلسه دکتر حمید رضا شماخی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره بر مبحث چگونگی بازارهای مالی نوین در دنیا و عدم شکل گیری این بازارها در ایران، بیان کرد: در اقتصاد تعریف کلاسیکی وجود دارد که می گوید، برای این ‌که یک واحد تجاری بتواند فعالیتش را شروع کند، احتیاج به منابع تولید دارد. یکی از منابع تولید نیروی انسانی است و دیگری منابع مالی است. بنابراین هرواحد تجاري باید یک سری منابع مالی در اختیار داشته باشد تا بتواند فعالیتی را آغاز نماید. او ادامه داد: این منابع مالی در مکان ها و زمان های مختلف و با راهکارهای مختلف تامین می شود.  اين منابع مالي در دنيا بسيار متنوع تر از اقتصاد ما می باشد و شرايط و ويژگي هاي زیادی دارد؛ برای مثال در كشورهاي دارای اقتصاد پيشرفته، حجم و ميزان بازار هاي بدهي بسيار بيشتر از كشور ماست و كشور ما در حال گذار و شكل گيري اوليه اين بازارها مي باشد به معنای دیگر می توان گفت، اين بازار هاي مالي و تنوع آنها در كشور نوظهور است. عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با تاکید براینکه اقتصاد موجود در جمهوری اسلامی ایران، یک اقتصاد بانک ‌محور است عنوان کرد: بخش اعظم منابع مالی و تامین منابع مالی کشورما از طریق نظام بانکی است و از این منظر شاید بشود اقتصاد ایران را یک مقدار شباهت داد با یکسری اقتصادهای کشورهای اروپایی که آن‌ها هم بانک محور هستند. البته که تفاوت‌های ساختاری بین بانک‌های ما با بانک‌های آن‌ها وجود دارد. بخش مربوط به بازار سرمایه، بازار خودانتظامی و خودمتشکلی است که در آن انواع اوراق بهادار مورد معامله قرار می‌گیرد؛ این امر تحت نظارت نهاد ناظر، یعنی سازمان بورس اوراق بهادار انجام می گیرد. این دو بازار يعني بازار پول و نظام بانكي، و بازار سرمايه را داریم که می‌توانیم از آن تامین مالی کنیم و منابع را برای هر واحد تولیدی‌مان استفاده کنیم. اما این‌که کدامشان بهتر است؟ جای بحث دارد. او در ادامه افزود: در حال حاضر ارزش بازار سهام ايران حدود ۳۸۵ هزار میلیارد تومان است، اگر ما با دلار مثلا ۴ هزار تا ۴۳۰۰ تومان در نظر بگیریم، حدود ۱۰۰ میلیارد دلار ارزش كل بازار سرمايه ايران  می‌شود. حالا با توجه به جي ان پي ( توليد ناخالص داخلي) کل اقتصادمان، یعنی ضریب نفوذ بازار سرمايه در اقتصاد ما، کمتر از ۱۰ درصد می‌شود که مجددا این بازار می‌تواند یک منبع بسیار خوبی برای تامین منابع مالی بنگاه‌های ما باشد. بخش دیگر منبع تامين مالي، نظام بانکی ما می باشد؛ در نظام بانکی منابعی وجود دارد، طبق آخرین آماری که دستگاه‌های مربوطه داده‌اند میزان نقدینگی در اقتصاد كشور حدود ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان است که بنگاه‌ها ما و واحدهای تجاری ما می‌توانند از این منابع استفاده کنند و فرایند تولیدی خود را شروع کنند. اما دلايل عدم استفاده از اين منابع مالي در نظام توليدي ناشي از نبود مقررات مالي و پولي صحيح، نرخ سود بالا، مقررات دست و پا گير در انتشار اوراق بدهي و عدم آشنايي مردم  با منافع و ويژگي هاي روش هاي مختلف منابع تامين مالي است.   چرایی توجه به تئوری سرریز در ادامه این جلسه؛ دکتر فرزانه رحمانی‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با محوریت قراردادن موضوع اثرات و عواقب تئوری سر ریز در بازارهای بین المللی ابراز کرد: اثر سرریزها در بازارهای مالی در واقع اشاره به رویدادی است که به ظاهر غیرمرتبط بر بازارهای مالی یک کشور است که می‌تواند بر اقتصاد کشورهای دیگر هم اثر بگذارد. اگرچه ظاهرا این امر یک اثری است که مثبت تلقی می‌شود، ولی می‌تواند تاثیر منفی را به روی رویدادهای داخلی بازارهای مالی دیگر کشورهای جهان بگذارد. به زبان ساده‌تر می‌توان گفت اسپیلور یا سرایت یا سرریز در واقع یک شوکی است که در یک بخش خاصی متاثر از سایر بخش‌ها را شکل می‌گیرد. یعنی اطلاعات مربوط به متغیرهای مالی است که در یک سیر زمانی در بازارهای مالی ایجاد می‌شود و آن به بازارهای دیگر مالی سرایت می‌کند. او ادامه داد: به زبان دیگر و در تحلیل سرریزی که می‌توانیم بگوییم، این اتفاق نوساناتی است که در میان بازارها و مناطق در دهه‌های اخیر به‌خصوص بعد از بحران مالی جهانی که اتفاق افتاد، مورد توجه نظریه‌پردازان و پژوهشگران اختصاص شد و همچنین از نظر نهادهای مالی بین‌المللی مثل بانک جهانی، صندوق بین‌المللی نیز مورد توجه قرار گرفته و آنها افراد را وادار کردند تا بر روی مبحث سرریزها یا اسپیلور بیشتر کار شود. فضای پیچیده بازارهای مالی و اقتصادی و ارتباط تنگاتنگ این بازارها با یکدیگر نیاز حیاتی است که پیش‌بینی سناریوی اقتصادهای آتی پژوهشگران را به دنبال داشته است. در واقع می‌توانیم با کشف تحلیل روابط بین بخشی یا بین بازارها گام موثر را در شناسایی هرچه بهتر و دقیق‌تر نظام مالی و اقتصادی ایفا کنیم. رحمانی زاده گفت: در واقع این اتفاق، تسهیل انجام تراکنش‌های مالی، نوآوری مالی و مقررات‌زدایی در بازارهای مالی است؛ از زبان دیگر می‌توانیم بگوییم پیشرفت‌های حوزه فناوری باعث تسهیل انتقالات سرمایه می‌شود و این موضوع باعث به هم پیوستگی بازارها شده که این به هم پیوستگی باعث یکسری متلاطم‌ها یا نوساناتی در بازار خواهد شد. او با تاکید برآنکه بحران‌های مالی به وجود آمده نشان دهنده نیازمندی مطالعه بیشتر بر مبحث سرریزها می باشد؛ بیان کرد: محققان معتقدندکه افزایش همگرایی بازارهای مانع، در دهه اخیر باعث تشدید انتقال نوسانات میان آن‌ها شده و این نوسانات باعث ایجاد نااطمینانی یا صدمه به اعتماد عموم و در نهایت باعث کاهش سرمایه‌گذاری می‌شود و درک نادرست بین این ارتباط و نوساناتی که بین بازارها وجود دارد، خود می‌تواند منجر به اتخاذ سیاست‌های غلط وضدتولیدی شود. عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: اثرات سرریزی خود علت‌های مختلفی دارد؛ یکسری عوامل درون‌زایی و یکسری عوامل برون‌زایی است که به دنبال خودش یک وقوع و یک اثری را ایجاد می‌کند، که می توان گفت یک اینتراپشن یا یک تلاطم در بازارهای مالی است. فرض نوسانات به منزله یک اثر متقابل ناشی از نوسانات، همانند قیمت در بازارهای مختلف است. سوابق تاریخی درخصوص نوسانات شدید در یک بازار به پیش‌بینی وقوع آن در بازار دیگر کمک می‌کند؛ یعنی از طرفی اندازه نوسانات قیمت در یک بازار، تنها تحت تاثیر نوسانات گذشته خود قرار ندارد، بلکه نوسانات بازارهای خارجی نیز بر روی آن تاثیر دارد. بنابراین در واقع این نوسانات مختلف است که یک اینتراپشن یا سرریز را به وجود می‌آورد. دکتر فرزانه رحمانی زاده با بیان اینکه تئوری سرریز به دو نوع، سرریز داخلی و سرریز مقطعی تقسیم بندی می شوند، گفت: سرریز داخلی، آن نوسانات فعلی یک بازار است که تابعی از نوسانات گذشته همان بازار نیز در آن وجود دارد؛ در واقع می توان گفت این نوسانات اثرات نوسانات خوشه‌ای است. در حالی که سرریز مقطعی این نوسانات یک بازار تابعی از نوسانات گذشته همان بازار و نوسانات گذشته بازار دیگر است که تحت تاثیر قرار گرفته است. به زبان دیگر می‌توانیم بگوییم این مسئله انتقال نوسانات است، به صورتی که این نوسانات از بازارهای دیگر منتقل شده است. شواهد قوی‌ای از وجود سرریزهای داخلی وجود دارد، به این معنا که علاوه بر این‌که خود من یکسری نوسانات گذشته‌ای داشتم و یکسری عوامل دیگری هم از بازار دیگر، یکسری اینتراپشن‌هایی وجود دارد و بازارهای دیگری نیز بر من اثر گذاشته و این سرریز را به وجود آورده است. او ادامه داد: اثرات این تاثیرها بر سایر کشورها به صورت کلان بر اقتصاد کلان تاثیر مستقیم دارد. از طرفی می‌بینیم اثرات ناآگاهانه بازارها بر بازارهای جهانی که بسیار حساس هستند، آمده‌اند اثرات سرریزها را کنترل کرده‌ و  با توجه به آن استراتژی‌های خاصی را ایجاد نمایند که این اثرات یا این تلاطم‌هایی را که اثر می‌گذارد را کنترل کنند. این اتفاق شاید به شکل مفیدی رخ بدهد، به شکلی که آن اثرات منفی‌اش را هدایت کنند و خود اقتصاد را به سمت اقتصادی پویا و پایدار هدایت کند. رحمانی زاده در پایان افزود:. سیر زمانی بسیار مهم است، ما درحال تکرار رفتار گذشته‌مان می باشیم. گاهی اوقات این سرریزها تکرار رفتارهای گذشته می باشند؛ در طول زمان و در طول بخش‌ها، بنا به دلایل مختلف ممکن است به منظور اتخاذ مطلوب‌ترین تصمیم‌ها در زمینه استراتژی، تخصیص سرمایه در بین بازارهای مالی از اهمیت بسیاری برخوردار باشد، بنابراین جا دارد که بر روی سرریز بازارهای مالی بیشتر کار شود و عوامل اثرگذار آن نیز شناسایی و به سمت اقتصاد یا بخش تولیدی، بنگاه تجاری و... هدایت شود.  
مرکز پژوهشی آرا را در روز چهارشنبه بیست و سوم اسفند ماه، نشست تخصصی مسجد و جوانان را برگزار خواهد کرد.   به گزارش روابط عمومی مرکز پژوهشی آرا؛ این مرکز در ادامه سلسله نشست های تحول مساجد، نشست تخصصی" مسجد و جوانان" را در روز چهارشنبه بیست و سوم اسفندماه برگزار خواهد کرد و قصد دارد تا با حضور متخصصین این حوزه به تحلیل و بررسی آن بپردازد. در این نشست حجت الاسلام و المسلمین علی علوی، حجت الاسلام و المسلمین محمد قائم مقامی و حجت الاسلام و المسلمین محمد مطلبی به سخنرانی و ارائه نظرات خود در موضوع مطرح شده، خواهند پرداخت.
مرکز پژوهشی آرا را در روز چهارشنبه بیست و سوم اسفند ماه، نشست تخصصی سواد رسانه ای، اطلاع رسانی و گردش اطلاعات حیاتی اینترنت اشیا در کشور را برگزار خواهد کرد.   به گزارش روابط عمومی مرکز پژوهشی آرا؛ این مرکز در ادامه سلسله نشست های اینترنت اشیا، نشست تخصصی" سواد رسانه ای، اطلاع رسانی و گردش اطلاعات حیاتی اینترنت اشیا در کشور" را در روز چهارشنبه بیست و سوم اسفندماه برگزار خواهد کرد و قصد دارد تا با حضور متخصصین این حوزه به تحلیل و بررسی آن بپردازد. در این نشست مهندس محمد قیصری، دبیر اجرایی مرکز تحقیقات اینترنت اشیا ایران؛ جناب آقای سیدعلی آقامیری، سردبیرخبر موسسه اطلاع رسانی سایبربان؛ جناب آقای مهندس احسان رحیمی، کارشناس فناوری اطلاعات و فعال رسانه ای؛ مهندس عیسی خوشوقت، مدیر پروژه مرکز تحقیقات اینترنت اشیا ایران به سخنرانی و ارائه نظرات خود در موضوع مطرح شده، خواهند پرداخت.  
مرکز پژوهشی آرا را در روز شنبه نوزدهم اسفند ماه، نشست تخصصی نیازهای امنیتی، حریم خصوصی و حاکمیت داده ها در اینترنت اشیا را برگزار خواهد کرد.   به گزارش روابط عمومی مرکز پژوهشی آرا؛ این مرکز در ادامه سلسله نشست های اینترنت اشیا" نشست تخصصی نیازهای امنیتی، حریم خصوصی و حاکمیت داده ها در اینترنت اشیا" را در روز دوشنبه بیست و یکم اسفندماه برگزار خواهد کرد و قصد دارد تا با حضور متخصصین این حوزه به تحلیل و بررسی آن بپردازد. در این نشست مهندس محمد قیصری، دبیر اجرایی مرکز تحقیقات اینترنت اشیا ایران؛ مهندس امیرسعید ایلوخانی، کارشناس ارشد امنیت در فضای سایبر؛ دکتر سعید زنجانی، دکترای حقوق خصوصی؛ دکتر نیما فرزام نیا، دانشجوی دکتری مدیریت فناوری اطلاعات؛ مهندس عیسی خوشوقت، مدیر پروژه مرکز تحقیقات اینترنت اشیا ایرانبه سخنرانی و ارائه نظرات خود در موضوع مطرح شده، خواهند پرداخت.
مرکز پژوهشی آرا را در روز چهارشنبه شانزدهم اسفند ماه، نشست تخصصی بررسی تحولات خانواده و تاثیر آن بر فرزند آوری را برگزار خواهد کرد.   به گزارش روابط عمومی مرکز پژوهشی آرا؛ این مرکز "نشست تخصصی بررسی تحولات خانواده و تاثیر آن بر فرزند آوری" را در روز چهارشنبه شانزدهم اسفندماه برگزار خواهد کرد و قصد دارد تا با حضور متخصصین این حوزه به تحلیل و بررسی آن بپردازد. در این نشست دکتر سید حسن حسینی و دکتر مریم رفعت جاه به سخنرانی و ارائه نظرات خود در موضوع مطرح شده، خواهند پرداخت.
  طبق شاخص عملکرد زیست‌محیطی سال ۲۰۱۲ که از سوی دانشگاه‌های ییل و کلمبیا انجام شده و ۲۲ فاکتور محیطی چون منابع آب، آلودگی هوا، تنوع زیستی، و تغییرات آب‌وهوایی را بررسی کرده بود، ایران از میان ۱۳۲ کشور مورد مطالعه، در جایگاه ۱۱۴ قرار گرفت.   مرکز پژوهشی آرا در بخشی از گزارش راهبردی «بررسی وضعیت آب و بحران منابع آبی در کشور» که توسط اندیشکده افرا گردآوری شده، آورده است:  در حال حاضر کشور ما در راه تحقق اقتصاد مقاومتی، با دو مخاطره بالقوه بسیار جدی و مهم مواجه است: اول مخاطره بحران کمبود آب و دوم مخاطره بحران کمبود انرژی. در بین این دو مخاطره، بحران کمبود آب خطرناک‌تر است زیرا انرژی انواع و جانشین‌های مختلفی دارد، اما آب هیچ‌گونه جانشینی ندارد؛ از طرفی، کشور ما از نظر منابع آبی و میزان نزولات آسمانی هم دچار فقر است؛ زیرا در کمر خشک جهانی هم قرار دارد، بنابراین در صورت عدم صیانت از منابع آبی موجود، در آینده نزدیک با صدمات جبران‌ناپذیری مواجه خواهیم شد.   در مورد خاص بودن بحران آب باید گفت در گزارش سال ۲۰۱۳ اقتصاد جهانی، ۵۰ مخاطره که اقتصادهای بین‌المللی را با بی‌ثباتی مواجه می‌کنند، شناسایی شد و در بین این ۵۰  مخاطره، بحران کمبود آب چهارمین مخاطره با درجه احتمال بالا و دومین مخاطره از نظر شدت اثرگذاری شناسایی شد. بنابراین عدم توجه ویژه به مسأله بحران آب می‌تواند تحقق اقتصاد مقاومتی را با مشکلات جدی مواجه کند.   طبق شاخص عملکرد زیست‌محیطی سال ۲۰۱۲ که از سوی دانشگاه‌های ییل و کلمبیا انجام شده و ۲۲ فاکتور محیطی چون منابع آب، آلودگی هوا، تنوع زیستی، و تغییرات آب‌وهوایی را بررسی کرده بود، ایران از میان ۱۳۲ کشور مورد مطالعه، در جایگاه ۱۱۴ قرار گرفت.  اندیشکده صلح ایالات متحده آمریکا در مقاله‌ای به قلم دیوید میشل، سرپرست برنامه امنیت محیط زیست در اندیشکده مرکز استیمسون به بررسی معضلات زیست‌محیطی و تغییرات جوی و آب‌وهوایی ایران پرداخته و با اشاره به هزینه‌های تحمیل‌شده از سوی این معضلات بر نظام اقتصادی کشور، تأکید می‌کند در حال حاضر خطری که از جانب بحران قریب‌الوقوع محیط زیست و آب‌وهوایی ایران احساس می‌شود، به مراتب بیش از خطر دشمنان خارجی و منازعات سیاسی داخلی است.   ایران اکنون با چالش‌های محیط زیستی فزاینده‌ای مواجه است که در حال حاضر برای ثبات کشور در بلندمدت، بسیار خطرناک‌تر از تهدید دشمنان خارجی یا منازعات سیاسی داخلی محسوب می‌شوند. طبق گزارش «سازمان جنگل‌ها، مراتع، و آبخیزداری ایران» که در اواسط سال ۲۰۱۳ منتشر شده بود، بیش از دو سوم خاک ایران، در حدود ۱۱۸ میلیون هکتار، به‌سرعت در حال تبدیل شدن به بیابان است. این شرایط هشدارآمیز به حدی جدی است که برخی از مسئولان ضمن تشریح مسأله، ایران ۳۰ سال دیگر را در صورت عدم اصلاح وضعیت، کشور ارواح دانسته اند، چرا که آینده هشدارآمیز دریاچه‌های خشک‌شده و سفره‌های خالی آب‌های زیرزمینی، احتمالاً میلیون‌ها ایرانی را وادار به ترک محل سکونت خود خواهد کرد!.   خشک‌شدن تالاب ها و به‌هم خوردن اکوسیستم های آبی و طبیعی با ارزش‌های بی بدیل اقتصادی، اجتماعی، زیست‌محیطی و گردشگری و به تبع آن بروز پدیده‌هایی نظیر هجوم ریزگردها و تهدید سلامت و محیط زیست هموطنان، بروز منازعات و تعارضات اجتماعی در کشور بر سر تقسیم و تسهیم آب و به‌دنبال همه آن‌ها، مسأله اشتغال، مهاجرت و حاشیه‌نشینی گسترده، تنها بخشی از فرآیند بحران محسوب می‌شوند. در ادامه برخی از تهدیدهای متعاقب کمبود آب در کشور ذکر می شود.   اتمام ذخایر آب ۱۲ استان ایران در ۵۰ سال آینده   منابع آب شیرین ایران تحت فشار برداشت‌های غیرقابل تحملی قرار دارند. ۹۰ درصد خاک ایران را که منطقه‌ای اندکی کوچکتر از ایالت آلاسکا در آمریکا را دربرمی‌گیرد، سرزمین‌های خشک یا نیمه‌خشک تشکیل می‌دهند و تقریباً دو سوم حجم بارندگی کشور پیش از آنکه بتواند رودها را پرآب کند، تبخیر می‌شود. در نتیجه، ایران بیش از نیمی از آب مورد نیاز خود را با برداشت از آبخوان‌ها تأمین می‌کند و مصرف عمومی به سرعت در حال تحلیل بردن منابع زیرزمینی است. با نرخ کنونی مصرف بی‌رویه آب در ایران، ۱۲ استان از ۳۱ استان این کشور، ظرف ۵۰ سال آینده ذخایر آبی خود را به پایان خواهند رساند.   سیاست‌های اقتصادی ایران بر وخامت این مشکل افزوده‌اند. بهره‌برداری از آب‌های زیرزمینی در اختیار مالکان چاه‌ها آزاد است و به علت وجود یارانه‌های دولتی، مصرف‌کنندگان تنها بخشی از هزینه‌های واقعی مصرف انرژی لازم برای پمپاژ آب به سطح را می‌پردازند. سالانه ۴ میلیارد مترمکعب از آب‌های زیرزمینی غیرقابل بازگشت ایران، به سطح زمین پمپاژ می‌شوند.     تهدید امنیت غذایی ایران  مشکلات آبی ایران در حال آسیب زدن به اقتصاد ملی کشور است. ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی ایران حاصل فعالیت بخش کشاورزی است که نزدیک به یک‌چهارم نیروی کار ایران را نیز در استخدام خود دارد. به علاوه فعالیت این بخش، از امنیت غذایی ملی نیز پشتیبانی می‌کند، فاکتوری که به سبب آرمان انقلاب ۱۹۷۹، برای دفاع از حق «مستضعفان»، اکنون از اولویت بالایی در سیاست‌های داخلی برخوردار است. در حقیقت نیز تهران با راهبردی دوگانه برای پیشبرد خودکفایی در تولید محصولات اساسی از طریق افزایش همزمان عرضه و تقاضا، اقدام به اختصاص یارانه‌ای مساوی به تولیدکننده و مصرف‌کننده کرده است.     با این‌حال، اکنون امنیت غذایی ایران در خطر است؛ زیرا بخش کشاورزی با اختصاص ۹۲ درصد از کل مصرف آب کشور به خود، تنها در حدود ۶۶ درصد نیاز غذایی ۷۹ میلیون نفر جمعیت ایران را تولید می‌کند. کشور ناچار از وارد کردن ۳۷ درصد باقی مانده است و تشدید «تنش آب» خطر کاهش بیشتر توان تولید بخش کشاورزی را هشدار می‌دهد که به نوبه خود منجر به افزایش هزینه واردات و وخیم‌تر کردن فشارهای مالی خواهد شد. در حقیقت، نیازهای بخش کشاورزی، اکنون حتی در حال صدمه زدن به امنیت غذایی کشور است؛ برای مثال، خاک برخی مناطق، چون دشت مرکزی کاشان، به سبب برداشت بیش از اندازه از آب‌های زیرزمینی که منجر به تحلیل رفتن سفره‌های آب شده است، به شوره‌زاری بدل شده و امکان کشاورزی در این مناطق کاملاً از بین رفته است.   جنگ جهانی بر سر آب!  طبق تحقیقات سازمان ملل تا سال ۲۰۲۵ تعداد کشورهایی که از کمبود آب رنج خواهند برد، به ۳۰ کشور می‌رسد که ۱۸ کشور از میان آن ها در خاورمیانه و شمال آفریقا جای گرفته و این می تواند حساسیت منطقه خاورمیانه را که ایران هم در آن است، برای بروز «جنگ آب» یا «جنگ پنهان» در دهه های آینده نشان دهد. ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ  جنگ آب ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﺭﺥ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ، ﺍﻣﺎ اگر این شرایط به همین صورت تداوم یابد، ﺗﺎ ده سال ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺷﺎﻫﺪ ﺟﻨﮓ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮ ﺁﺏ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﻭ ﺑﯿﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻭ استان ها ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻮﺩ. ﺍﯾﻦ ﺧﻄﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻣﻨﯿﺖ و تمامیت ارضی ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻭ بسیاری از ﺳﯿﺎﺳتمداران و حتی نخبگان فکری و دانشگاهی ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ و یا نسبت بدان بی‌تفاوت هستند.   بحران آب در ایران در دو سطح «داخلی» و «ملی - منطقه‌ای» قابل طرح و بررسی است. در طرح داخلی مسائلی مانند درگیری استان های مختلف بر سر آب و تعیین حق‌آبه مانند منازعه اصفهان، بختیاری و خوزستان، تونل گلاب و اعتراضات بختیاری‌ها، خشک شدن زاینده‌رود و اعتراضات اصفهانی‌ها، موضوع بهشت‌آباد و بحران خشک شدن دریاچه ارومیه مطرح است. در سطح منطقه ای نیز اختلافات کشورهای منطقه بر سر منابع آب شیرین خصوصاً رودخانه ها و نیز مسائل زیست‌محیطی که معضلات ناشی از کم‌آبی گریبان-گیر کشورهای منطقه شده، بررسی می‌شود. در ۵۰ سال گذشته ۳۷ مورد خشونت بین کشورها بر سر آب گزارش شده که همه آن‌هاجز ۷ مورد، مربوط به خاورمیانه می‌شود؛ از طرفی، آب شیرین نه یک منبع جهانی، بلکه منبعی منطقه ای محسوب می شود و به‌دلیل همین ماهیت منطقه ای جامعه جهانی تاکنون کنوانسیون خاصی برای آن تصویب نکرده و بر استفاده منصفانه تأکید کرده است.   بخش عظیمی از اقتصاد ملی ایران وابسته به بخش کشاورزی است و کمبود آب و خشکسالی می تواند عامل چالش برانگیزی در امنیت ملی و اقتصادی ایران باشد. در واقع بخش کشاورزی بزرگترین بخش اقتصاد یک کشور پس از بخش خدمات است و به‌طور متوسط ۱۲ درصد از تولید ناخالص ملی را به خود اختصاص داده و ۲۵ درصد اشتغال،۲۳ درصد صادرات کالاهای غیرنفتی، ۸۰ درصد خوراک کشور و ۹۰ درصد نیاز مواد اولیه صنایع را تأمین می‌کند. به‌دلیل نبود سازه‌های درست جابه‌جایی آب، بهره‌دهی آبی کشور را تا ۳۰ درصد کاهش داده است. حل مشکل آب آشامیدنی چند سالی است که به خواسته اصلی  مردم خرمشهر تبدیل شده است. بخش های مختلف این شهر از جمله جزیره مینو و روستاهای بسیاری با قطعی مداوم آب روبه‌روهستند و بیشتر مردم از مغازه های آب‌فروشی و تانکرها، آب آشامیدنی خود را تهیه می کنند. رقابت برای دستیابی به منابع محدود آب از هم اکنون منجر به بالا گرفتن تنش‌ها و درگیری‌ها، چه در داخل ایران و چه در مناطق مرزی و مقابله با همسایگان کشور شده است. در اوایل سال ۹۳، کشاورزان اصفهانی پمپی را که آب رودخانه زاینده‌رود اصفهان را به شهر یزد در فاصله ۳۰۰ کیلومتری می‌فرستاد، تخریب کردند. این مسأله در ادامه به یک هفته تظاهرات و کمبود و جیره‌بندی آب در یزد منجر شد. در سال ۹۱، مرزبانان ایرانی پس از عبور از مرز افغانستان و تلاش برای باز کردن یک کانال آب ۳۰ کیلومتری از رود هلمند (هیرمند) به ایران، با نیروهای افغان درگیر شدند. در دهه ۱۹۸۰، جرقه طولانی‌ترین جنگ تاریخ مدرن خاورمیانه، بر سر دو ادعای رقیب در خصوص کنترل آبراهه راهبردی اروندرود یا شط‌العرب، میان ایران و عراق، روشن شد.   افزایش فشارها بر منابع آبی ایران، انتخاب دشواری را در میان مصارف مختلف رقیب تعریف می‌کند. در حوضه کرخه، مدیریت منابع آبی باید تصمیم گیرد که با کاهش جریان آب رودخانه چه کند، آیا این آب را در سد کرخه نگه داشته تا بتواند از آن برای تولید برق استفاده کند یا اینکه مسیر آب به نواحی پایین‌دست را باز کند تا بتواند منطقه‌ای را که به‌عنوان سبد غذایی ایران شناخته می‌شود، آبیاری کند.   مرکز پژوهشی «آرا» در بخش دیگری از گزارش راهبردی آورده است: علاوه بر آنچه که گفته شد؛ تغییرات محیط زیست و آلودگی شهرها، تغییرات محیط زیست و آلودگی آب، از بین رفتن ۷۰ درصد آب بزرگترین دریاچه خاورمیانه، تغییرات محیط زیست و کاهش غلات ایران تا سال ۲۰۵۰، تخریب محیط زیست، تحمیل هزینه تحریم‌ها و تخریب محیط زیست بر ۵ تا ۱۰% تولید ناخالص داخلی، خشکسالی هیدرولوژیک، نابه‌هنجاری‌های اجتماعی و اقتصادی، بیکاری و معضلات اجتماعی، افزایش بیابان زایی و گردوغبار، مرگ گونه های جانوری و... از جمله تهدیدهای مهم بحران کم آبی در ایران به شمار می روند.

صفحه‌ها