کارشناسان برای توصیف ابعاد خشونت خانگی علیه زنان در ایران، انواع مختلفی دارد که شامل: خشونتهای زبانی (کلامی)، روانی، فیزیکی، حقوقی، جنسی، اقتصادی، فکری و آموزشی، می شود.
مرکز پژوهشی آرا در کتاب " تأملی بر خشونت خانگی علیه زنان؛ بررسی قوانین و ارائه راهکارها " که توسط اندیشکده افرا گردآوری شده است به بررسی انواع خشونت علیه زنان، میپردازد.
در این گزارش راهبردی آمده است: کارشناسان برای توصیف ابعاد خشونت خانگی علیه زنان در ایران، انواع مختلفی دارد که شامل: خشونتهای زبانی (کلامی)، روانی، فیزیکی، حقوقی، جنسی، اقتصادی، فکری و آموزشی، می شود.
۱) خشونت جسمی
خشونت جسمانی علیه زنان به شیوههای گوناگون انجام میشود و کتکخوردن، شکنجه و قتل را دربرمیگیرد. این خشونت به هرگونه رفتار غیراجتماعی نیز اطلاق میشود که از لمس کردن بدن زن شروع شده و گاهی تا مرحله تجاوز جنسی جسم زن را مورد آزار قرار میدهد.
بهای خشونت جسمی: عبارت است از اعضای شکسته، پارگیها، زخمها، بریدگیها، کبودیها، جراحات داخلی، ضربه مغزی، آسیب اعضای تناسلی، عدم توانایی در وضع حمل، سقط جنین، بیماریهای جنسی، حاملگیهای ناخواسته و اقدام به سقط جنین غیرقانونی، مرگ زن در اثر آسیبهای جسمی
پژوهشگران طرح ملی بررسی پدیده خشونت خانگی معتقدند که دو نوع خشونت جسمی وجود دارد: خشونت فیزیکی نوع اول: این خشونتها شامل گاز گرفتن، گرفتن و بستن، زندانی کردن، چنگ انداختن و کشیدن مو، اخراج از خانه، کتککاری مفصل، محروم کردن از غذا و ... میشود.
خشونت فیزیکی نوع دوم: «سیلی، لگد و مشت زدن، کشیدن و هل دادن، محکم کوبیدن در، بههم زدن سفره و میز غذا و شکستن اشیای منزل» را خشونت فیزیکی نوع دوم میگویند.
۲) خشونت جنسی
خشونت جنسی به هرگونه رفتار غیراجتماعی اطلاق میشود که از لمس کردن تا تجاوز را در برمیگیرد. این نوع خشونت ممکن است در حیطه زندگی خصوصی، زناشویی و خانوادگی اتفاق بیفتد و به صورت لزوم به تمکین از شوهر یا رابطه محارم با یکدیگر در حلقه خویشاوندی علیه زن اعمال گردد. در حیطه اجتماعی نیز از سوی فرد ناشناس تحقق مییابد.
در ایران درجه پذیرش خشونت جنسی در زندگی زناشویی بسیار بالاست و معمولاً زنان در محافل خانوادگی از آن پرده برنمیدارند؛ زیرا تحمل این نوع خشونت عادت شده است و آن را طبیعی میانگارند، لذا از طرح موضوع نیز احساس شرم میکنند.
قوانین ایران تمکین زن از شوهر، یعنی تسلیم به تمایلات جنسی مرد را دستور داده است، اما زنا با محارم که در مواردی زنان ایرانی در معرض آن قرار میگیرند، بهقدری مذموموقبیح است که از ترس آبروریزی و پردهدری همواره (جز در موارد استثنائی) مخفی باقی میماند و تمام افراد خانواده برای حفظ آبروی خود از طرح و افشای آن خودداری میکنند. با آنکه زنای با محارم (مانند عمو، دایی، پدر و برادر) در رده انواع خشونت علیه زنان در ایران قابل ملاحظه است، اما آمار در اینباره وجود ندارد و دولت نیز روی آن سرپوش میگذارد؛ بهعبارتدیگر، همگان بهنوعی توافق عمومی برای پنهانسازی موضوع رسیدهاند و در نتیجه باب بحث و گفتوگو درباره آن بسته است.
تجاوز جنسی هرگاه از سوی فرد ناشناسی انجام پذیرد، بازتاب اجتماعی و مطبوعاتی آن در ایران بسیار وسیع است و رفتار مرتکب از همهسو تقبیح شده و مردم مجازات او را با شدت هرچه بیشتر خواستار میشوند.
بهای خشونت جنسی: زنانی که مورد خشونت جنسی قرار میگیرند دچار صدمات روانی، عصبی و عاطفی میشوند که بر کل رفتارهای آنها نسبت به جنس مرد تأثیر میگذارد. گاهی زنان صدمهدیده در زندگی جنسی دچار سردی و افسردگی شده و نفرت و واهمه از جنس مرد را هرگز در طول زندگی خانوادگی و اجتماعی خود از یاد نمیبرند.
۳) خشونت روانی
رفتار خشونتآمیزی است که شرافت، آبرو و اعتماد به نفس زن را خدشهدار میکند. این رفتار بهصورت انتقاد ناروا، تحقیر، بددهانی، تمسخر، توهین، فحاشی، متلک، تهدیدهای مداوم به طلاق دادن یا ازدواج مجدد کردن، جداکردن زن از دوستان یا خانواده و از اینگونه موارد اعمال میشود.
در ایران میتوان موارد بسیاری را در رده خشونتهای روانی بهشمار آورد که شرافت و غرور و اعتماد به نفس زنان را مورد تعرض قرار میدهد، اما هنوز خسارات و ضایعات ناشی از آن ارزیابی نشده است.
بهای خشونت روانی: از کارافتادگی ادراکی، تلاشی اعتماد به نفس، انواع افسردگیها، عدم کفایت زن در مدیریت خانواده، تقلیل جاهطلبی در محیط کار، گریز از مشارکت در امور اجتماعی، بازسازی رفتار خشونتآمیز در کودکان، عدم موفقیت کودکان در تحصیل، ناکارآمدی زن در محیط کار (که گاهی به اخراج او منجر میشود)، پناه بردن به داروهای روانگردان، الکل و مواد مخدر، پناه بردن به قمار، فالگیری و رمالی، از دست رفتن استعدادهای بالقوه زن، دست زدن به خودکشی، از دست دادن اعتبار خانوادگی و اجتماعی (همان).
۴) خشونت مالی
در بسیاری از نقاط جهان، زنان نیروی کار بیجیرهومواجب هستند و باید تا آخر عمر از خانواده خود مراقبت کنند، بیآنکه امنیت اقتصادی داشته باشند. آنان دسترسی به منابع اقتصادی ندارند و تا پایان عمر کاملاً وابسته به مرد خانواده یا افراد ذکور باقی میمانند. چنانچه مردان خانواده نخواهند از خود سخاوتی نشان دهند، ادامه زندگی زنان جداً به مخاطره میافتد؛ گاه دچار سوءتغذیه میشوند و گاه حتی به ابتداییترین ضروریات زندگی دسترسی ندارند. در خانوادههای فقیر محدودیت دسترسی زنان به پول نقد مسأله مرگوزندگی محسوب میشود، خاصه هنگامیکه مرد اولویت دیگری در خارج از قلمرو منزل و خانواده برای خود قائل است.
افراد ذکور خانواده گاه حتی زنان را از درآمد یا ارث خود محروم میکنند. برخی از زنان پس از ازدواج نیز به علت عوامل فرهنگی در خانه حبس میشوند و شوهرانشان اجازه اشتغال به آنان نمیدهند. در جوامعی که زنان اغلب سواد خواندن و نوشتن یا تجربه سرمایهگذاری ندارند، این محرومیت ابزاری میشود برای تشدید وابستگی آنان به مردی که با او زندگی میکنند و اغلب قربانی خواستههای فزاینده همان مرد میشوند.
بهای خشونت مالی: در ایران نیز خشونت مالی به صور گوناگون زندگی زنان را تحتالشعاع قرار میدهد.
- محرومیت زنان از سواد و آفرینش کاری و حرفهآموزی
- عدم دسترسی به فرصتهای برابر از نظر حرفهآموزی
- موانع قانونی ناظر بر ارثبری که زن را از مالکیت موروثی بر زمین و عرصه محروم میدارد.
- زن پس از طلاق (پس از سالهای مدید زندگی با شوهرش) هیچ حقی بر سرمایه افزونشده زندگی مرد در دوران زندگی مشترکشان ندارد و در نظام حقوقی ایران شریک اموال همسرش نیست.
- مجوز قانونی چندهمسری، زندگی زنان را از نظر مالی متلاطم میسازد؛ زیرا منابع مالی شوهر بین آنها تقسیم میشود. حتی ارث شوهر مشمول همین قاعده است.
- به مخاطره افتادن امنیت شغلی در دوران پس از مرخصی زایمان
- زنان در عمل، از دستمزد کمتری در محیط کار بهره میبرند.
- شوهر مجوز قانونی و سنتی در اختیار دارد و میتواند با استفاده از آن مانع اشتغال همسرش بشود.
- زنان با وجود حقی که بر مهریه و اجرتالمثل دارند، اما چون طلاق حق انحصاری و مطلق مرد است، اغلب همین حقوق مالی را بهازای طلاق بذل میکنند و دست خالی رها میشوند.
- زنان شاغل که تمام درآمد خود را سالیانِ سال به خانه میبرند و خرج میکنند، چون در اموال خانوار شریک مرد محسوب نمیشوند، در صورت وقوع طلاق یا مرگ شوهر یا ازدواج مجدد شوهر بهشدت گرفتار فقر و استیصال میشوند و در ایام پیری تنها میمانند.
۵) خشونتهای حقوقی
این پژوهشگران خشونتهای حقوقی را شامل امتناع مرد از طلاق بر خلاف اصرار زن به متارکه، ازدواج مجدد شوهر و جلوگیری از نگهداری فرزندان توسط زن دانستهاند.
بهای خشونت حقوقی:
- خشونتهای مانع از رشد اجتماعی، فکری و آموزشی
خشونتهای مانع از رشد اجتماعی، فکری و آموزشی که عبارت است از ایجاد محدویت در ارتباط فامیلی، دوستانه و اجتماعی، ممانعت از تحصیل، کاریابی و اشتغال.
۶) خشونت کلامی
خشونت کلامی در محیط خانه و فضای خصوصی سطوح مختلفی را از فحاشی گرفته تا تحقیر شامل میشود. این شکل خشونت کلامی بهشدت به استقلال و اعتماد به نفس زنان آسیب میزند و سبب بروز روحیه پوچی یا خودنابودسازی،گریز از مشارکت اجتماعی و اضطراب در زنان میشود.
برخلاف تصور عمومی که صرفاً فحاشی و پرخاشگری را از مصادیق خشونت و آزار کلامی میدانند، گونههای متفاوتی از خشونت کلامی شناسایی شد. بیتفاوتی نسبت به زن، خشونت کلامی در قالب شوخی، پایین آوردن ارزش زن و تحکمآمیز برخوردکردن بهعنوان سطوح متفاوت خشونت کلامی شناسایی شده است. برقراری روابط صمیمانه زمانیکه یکی از دو طرف مایل نباشد احساسات خود را با دیگری در میان بگذارد و نتواند به طریقی همدلانه از او حمایت کند، ممکن نیست. مردی که از گوش دادن به حرفهای همسرش خودداری میکند، آنچه را که به سر همسرش آمده یا همسرش آن را تجربه کرده، انکار میکند یا از بیان احساسات خود به او امتناع میورزد، در اصل دارد پیمانی را که با همسرش بسته است، نقض میکند. ممکن است روزها و ماهها بگذرد و مرد آزارگر همسرش را در احساسات خود دخالت ندهد و واکنش همدلانهای به او نداشته باشد.
مرد با بیارزش کردن و ناچیز جلوه دادن مطلب، به شیوههای گوناگون در صدد است عمل یا گفته زن را بیارزش کند. بیارزش کردن ممکن است در ظاهر چندان مشخص نباشد، اما برای زن احساس یأس و سرخوردگی ایجاد کند.
برخی از مردان نیز سعی دارند با بذلهگویی، شوخی و رعایت نزاکت، همسرشان را تحقیر کنند. البته این سطح از خشونت کلامی، چندان شوخی بامزهای نیست؛ چون ذاتاً خندهدار نیست و در صدد تخریب زن است. این سطح از خشونت اغلب اوقات در مجالس و مهمانیها هم بروز پیدا میکند.
همچنین مردی که علیه همسرش خشونت کلامی دارد، ممکن است همسرش را بترساند یا شگفتزده کند و بعد طوری قهقهه سردهد، به گونهای که انگار شوخی بامزهای بوده است.
دستور دادن آزادی زن را میگیرد و برابری و عدالت را بیمعنا میسازد. مردی که بهجای رفتار محترمانه و خواهش کردن از همسرش، دائم دستور میدهد و یا اینکه با تهدید کارهای خود را عملی میسازد، درواقع با همسرش طوری رفتار میکند که گویی ابزاری است که هر وقت اراده کرد، در دسترس او باشد.
اغلب زنان معتقد بودند که میتوانند بدرفتاریهای فیزیکی را تحمل کنند، اما توهینهای لفظی و بیاحترامی به آنها، بهخصوص در مقابل فرزندان و سایر اعضای خانواده برای آنان غیرقابل پذیرش است. بنابر نظر محققانی نظیر پاتریشیا ایونز، اینگونه از خشونتها به از دست رفتن وجهه زنان و ضربهزدن به عزتنفسشان منجر شده و قدرت و فرصت توانمند شدن و شکوفا شدن استعدادها را از زنان میگیرد و در نتیجه منجر به عدم کفایت زن در مدیریت خانه، گریز از مشارکت در امور اجتماعی، بازسازی رفتار خشونتآمیز در فرزندان، عدم موفقیت کودکان در تحصیل، پناهبردن به مواد مخدر و ازدستدادن اعتبار اجتماعی و خانوادگی نزد قربانیان این پدیده میشود.