به دلیل انعطاف و ابهام موجود در تعریف کالاها و خدمات بخش عمومی و از سوی دیگر، آشفتگی موجود در تعریف وظایف دولت برای تولید و تدارک این‏گونه کالاها در قوانین بالادستی؛ به این نکته می‏توان اشاره کرد که وظیفه دولت در انجام وظایف حکمرانی و حتی تولید و تدارک کالاهای عمومی چندان مشخص نیست.

مرکز پژوهشی آرا در کتاب " تحلیلی بر وظایف، ساختار و هزینه‏ های دولت در ارائه کالاهای عمومی در اقتصاد ایران " که توسط اندیشکده سرآمد گردآوری شده است به بررسی هزینه های دولت در ارائه کالاهای عمومی در اقتصاد این کشور، می‌پردازد.

در این گزارش راهبردی آمده است:یکی از موضوعاتی که بدون استثنا در همة کتابهای آموزشیِ بخشِ عمومی، تعریف و بررسی می‏شود، کالاها و خدمات عمومی است. طبق تعریف، کالاهای عمومی به دسته‏ای از کالاها و خدمات اطلاق می‏شود که اولاً رقابت‏ناپذیر و ثانیاً استثناناپذیر باشند.

رقابت‏نا‏پذیری، صفت کالا و خدماتی است که عرضة آن برای استفادة یک نفر، بدون آن‌که هزینه‏ای اضافی به عرضه‌کننده تحمیل کند، عرضه به دیگران را نیز ممکن می‏سازد و استثناپذیری به صفتی در کالا و خدمات اطلاق می‏شود که عرضه‏کننده نمی‏تواند افرادی را که پولی برای استفاده نمی‏دهند، از مصرف آن کالا بازدارد.

حال ازآنجایی‌که در ادبیات متعارفِ بخش عمومی به‌واسطة اموری چون سواری مجانی در مصرف اینگونه کالاها و خدمات، بخش خصوصی و به‌شکل خاص، عاملان اقتصادیِ مشارکت‏کننده در نهاد بازار، انگیزه‏ای در تولید این نوع از کالاها و خدمات ندارند و عملاً با شکست مواجه می‏شوند، تولید آنها به عهدة دولت قرارمی‏گیرد. به‌رغم این‌که به نظر می‏رسد، رجوع به تعریف کالاهای عمومی در ادبیات بخش عمومی، راهگشا باشد اما به دلایلی نمی‏تواند مشکل چندانی را در تشخیص وظایف دولت در این عرصه حل کند:

  1. انعطاف تعریف صورت‌گرفته از کالاهای عمومی در ادبیات بخش عمومی به اندازه‏ای است که تمسک به آن نمی‏تواند بهطور خیلی مشخص، وظایف حکمرانی دولت را از وظایف دولت در تولید کالاهای عمومی جدا کند؛ درواقع با تمسک به این تعریف از کالاها و خدماتِ عمومی می‏توان سایر وظایف دولت چون تعیین قواعد و قوانین تخصیص و توزیع و همچنین ضمانت اجرایی حقوق مالکیت آنها را که بهنوعی به وظایف حکمرانی دولت بازمی‏گردند از جملة خدماتی به حساب آورد که کالاها و خدمات عمومی خالص یا نسبتاً خالص نامیده می‏شوند؛ از همین‌رو، این تعریف نمی‏تواند تمایز مشخصی بین وظایف حکمرانی دولت و کالاهای عمومی خالص ایجاد کند.
  2. طبق این تعریف به‌سختی بتوان نمونه‏ای از کالاها و خدمات عمومی را در دنیای واقعی پیدا کرد که بهعنوان کالاها و خدمات محض و خالص در این تعریف جای بگیرند، از همینروست که بسیاری از کالاها و خدماتِ عمومی در دستة کالاهای مختلط یعنی کالاهای نه‌چندان استثناپذیر یا نه‌چندان رقابت‏پذیر قرارمی‏گیرند؛ برای مثال می‏توان به کالاهای مختلطی اشاره داشت که در صورت رقابت‏ناپذیری، استثناپذیری کمهزینه‏ای دارند. با تمسک به این تعریف می‏توان بسیاری از کالاها و خدماتی عمومی تولیدشده توسط دولت را غیرموجه دانست؛ چراکه با پیشرفت فناوری و امکان‏ رقابت‏پذیری و استثناپذیری اینگونه کالاها، می‏توان تولید همة آنها را (به استثنای وظایف حکمرانی دولت) به بخش‏ها و نهادهای غیردولتی سپرد.
  3. به‌رغم امکان خارج ساختن تولید کالاهای عمومی از انحصار وظایف دولت (حداقل تولید کالاهای مختلط)، در مرحلة اجرا عوامل دیگری مانند مباحث امنیتی و مصلحت‏سنجانه، الزام‌های قانون‏های بالادستی و اولویت‏های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کشور، بدون لحاظ چنین تعریفی از کالاهای عمومی، لزوم انحصار در تولید و تدارک برخی کالاها و خدمات را برای دولت، لازم می‏کنند.

 

اموری چون انعطاف‏پذیری بالا در تعریف کالاهای عمومی، عدم امکان تشخیص مصادیق کالاهای عمومی برای تولید توسط دولت و همچنین تفاوت در الزام دولت‏های مختلف برای تولید کالاهای عمومیِ مختلف، باعث می‏شود تا برای تشخیص کالاهای عمومی کشور ابتدا به قوانین بالادستی رجوع شود؛ بنابراین باید دید دولت، موظف به تولید و تدارک چه کالاها و خدماتی است؛ به عبارت دیگر اگر بخواهیم مجموعه وظایف بخش عمومی را در تولید و تدارک کالاهای عمومی برشماریم، باید ببینیم قوانین کشور، وظایف بخش عمومی را در تولید و تدارک چه کالا و خدماتی مقرر کرده است.

وظایف دولت در قانون اساسی

بدیهی است مهم‌ترین و درعین‌حال نخستین قانونی که باید برای شناخت وظایف دولت در تولید کالاهای عمومی، محل رجوع قرار گیرد، قانون اساسی است. به‎طور خاص در اصل سوم (۳) قانون اساسی، دولت جمهوری اسلامی ایران موظف شده است تا برای تحقق امور شانزده‏گانة مورد اشاره در این اصل، تمام امکانات خود را به کار برد. در کنار این اصل، برخی از وظایف دولت نیز به‎شکل مشخص در اصول ۹، ۲۱، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱ و ۴۹ قانون اساسی آمده است.

با نگاهی گذار به امور شانزده‏گانة اصل سوم قانون اساسی و همچنین سایر اصول قانون اساسی که به تبیین وظایف دولت پرداخته‏اند، می‏توان دریافت که بسیاری از این وظایف همچون «ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی»، «تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار»، «پی‌ریزی اقتصادی، صحیح و عادلانه» و همچنین «توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی» و امثال اینها، اموری هستند که باید به‌مثابه روح حاکم بر حکمرانی، نهادسازی، قانونگذاری و سیاستگذاری‏های دولت تلقی شوند و لزوماً وظایف دولت در تولید کالاهای عمومی بهشمار نمی‏روند اما در این بین، وظایفی از جنس تولید و تدارک کالاهای عمومی نیز وجود دارد؛ برای مثال اموری چون «آموزش‌وپرورش و تربیت‌بدنیِ رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی»، «تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان»، «تقویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی»، «برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‏های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه» و «تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیكاری، پیری، ازكارافتادگی، بی‏سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح، [و همچنین] نیاز به خدمات بهداشتی- درمانی و مراقبت‏های پزشكی بهصورت بیمه و غیره» از جمله اموری هستند که هرچند شاید نتوان همة آن‌ها یا حداقل برخی از آن‌ها را به‌عنوان کالاهای عمومیِ محض در نظر گرفت ولی دولت موظف شده است تا (خودش به‌شکل مستقیم یا غیرمستقیم و از راه آماده‏سازی شرایط) آن‌ها را تدارک ببیند.

وظایف دولت در قانون مدیریت خدمات کشوری

علاوه بر قانون اساسی، قانون مدیریت خدمات کشوری نیز با برشمردن موارد یازده‏گانه‏ای که از آن به «امور حاکمیتی» تعبیر می‏کند، وظایفی را برای کشور برشمرده است. تعبیر «امور حاکمیتی»، شباهت بسیار زیادی با تعریف کالاهای عمومی در ادبیات بخش عمومی دارد.

طبق مادة ۸ قانون مدیریت خدمات کشوری، امور حاکمیتی به آن دسته از اموری اطلاق می‏شود که تحقق آن موجب اقتدار و حاکمیت کشور است و منافع آن بدون محدودیت، شامل همة اقشار جامعه می‌شود (=ویژگی رقابت‏ناپذیری کالا) و بهره‌مندی از این نوع خدمات موجب محدودیت برای استفاده دیگران نمی‌گردد (=ویژگی استثناناپذیری کالا)؛ نزدیکی تعریف «امور حاکمیتی» به «کالاهای عمومی»، می‏تواند حاکی از همان شمول بیشتر کالاهای عمومی در مجموعه قوانین کشور باشد که پیشتر بدان اشاره کردیم.

طبق قانون مدیریت خدمات کشور، دستگاه‏های اجرائی کشور موظفند تا به تحقق سه دسته از وظایف از جمله امور اجتماعی‌، فرهنگی و خدماتی؛ امور زیربنایی و امور اقتصادی (که به‎نوعی همان امور حاکمیتیِ بر عهدة دولت است) بپردازند. شرح این سه دسته در ذیل آمده است:

  1. طبق قانون، تصدی‏های امور اجتماعی‌، فرهنگی و خدماتی با رعایت اصول بیست‎ونهم (۲۹) و سی‏ام (۳۰) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با نظارت و حمایت (و نه لزوماً مدیریت) دولت و با توسعة بخش غیردولتی (بخش تعاونی، خصوصی و نهادها و مؤسسه‌های عمومی غیردولتی) دارای صلاحیت با (اولویت و) استفاده از شیوه‌هایی چون ۱. اعمال حمایت از آن‎ها به‎عنوان مجری وظایف؛ ۲. خرید خدمات از آن‏ها؛ ۳. مشارکت با آن‏ها از راه اجاره‌، ۴. واگذاری امکانات و تجهیزات و منابع فیزیکی؛ ۵. واگذاری مدیریت واحدهای دولتی به آن‎ها با پرداخت تمام یا بخشی از هزینة سرانة خدمات‌، انجام می‏گیرد؛ البته اگر انجام این امور به یکی از راه‎های چهارگانة پیش‏گفته مقدور نباشد، دستگاه‏های دولتی موظفند تا واحدهایی دولتی را برای انجام این دسته از وظایف دولت ایجاد کنند.

 

  1. طبق قانون، امور زیربنایی، توسط بخش غیردولتی (بخش تعاونی، خصوصی و نهادها و مؤسسه‎های عمومی غیردولتی) با مدیریت‌، حمایت و نظارت دستگاه‏های اجرائی انجام خواهد شد و در موارد استثنائی با تصویب هیأت وزیران، بخش دولتی آن را انجام خواهد داد.

 

  1. در تصدی امور اقتصادی، قانون با رعایت (قانون اجرای سیاست‏های کلی) اصل چهل‏وچهارم (۴۴) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و سیاست‏های ابلاغی مقام معظم رهبری، انجام این امور را به بخش غیردولتی واگذار می‏کند. دولت مکلف است با رعایت قوانین و مقررات مربوط از ایجاد انحصار، تضییع حقوق تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان جلوگیری کند و فضای رقابت سالم، رشد و توسعه، امنیت سرمایه‌گذاری، برقراری عدالت و تأمین اجتماعی، بازتوزیع درآمد، آماده نمودن زمینه‌ها و مزیت لازم و رفع بیکاری را فراهم نماید.

برای درک بهتر فعالیت‏های اقتصادی، بهتر است به خود قانون رجوع کنیم. طبق ماده (۲) قانون اجرای سیاست‏های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی، فعالیت‏های اقتصادی در جمهوری اسلامی‌ایران- شامل تولید، خرید یا فروش کالاها یا خدمات- به سه گروه تقسیم می‌‌شود:

گروه یکـ تمامی‌فعالیت‏های اقتصادی بجز موارد مذکور در گروه دو و سهِ این ماده. 

گروه دوـ فعالیت‏های اقتصادی مذکور در صدر اصل چهل و چهارم (۴۴) قانون‌اساسی به جز موارد مذکور در گروه سهِ این ماده (که برای مثال شامل فعالیت‏های اقتصادی مربوط به فعالیت راه و راه‎آهن و همچنین فعالیت صنایع بزرگ و مادر، بانک‏ها و بیمه‏ها بجز آنچه در گروه سه آمده است، می‏شود.)

گروه سه‌ـ فعالیت‏ها، مؤسسه‎ها و شرکت‌های مشمول این گروه که عبارتند از: 

  1. شبکه‌های مادرمخابراتی و امور واگذاری بسامد(فرکانس)، 
  2. شبکه‌های اصلی تجزیه و مبادلات و مدیریت توزیع خدمات پایهِ پُستی،
  3. تولیدات محرمانه یا ضروری نظامی‌، انتظامی‌ و امنیتی به تشخیص فرماندهی کل نیروهای مسلح، 
  4. شرکت ملی نفت ایران و شرکت‌های استخراج و تولید نفت خام و گاز،
  5. معادن نفت و گاز،
  6. بانک مرکزی جمهوری اسلامی‌ایران، بانک ملی ایران، بانک سپه، بانک صنعت و معدن، بانک‌توسعة صادرات، بانک کشاورزی، بانک مسکن و بانک توسعة تعاون، 
  7. بیمة مرکزی و شرکت بیمة ایران، 
  8. شبکه‌های اصلی انتقال برق، 
  9. سازمان هواپیمایی کشوری و سازمان بنادر و کشتیرانی جمهوری اسلامی‌ایران، 
  10. سدها و شبکه‌های بزرگ آبرسانی، 
  11. رادیو و تلویزیون.

وظایف دولت در قوانین بودجة سالانه

بعد از بیان وظایف دولت در قوانین بالادستی، شاید بررسی این وظایف در قوانین بودجة سالانه چندان توجیهی نداشته باشد اما آنچه باعث می‏شود تا بررسی این‎گونه وظایف در این دسته از قوانین مهم باشد، درک میزان تجلی وظایف دولت از قوانین بالادستی در لوایح و قوانین بودجه‏ای هرسالة کشور است.

هرچند طبقه‏بندی‏های مذکور در لوایح و قوانین بودجه‏ایِ سالانه نمی‏تواند مبنایی برای صحت و سقم آن‌ها باشد اما این مسأله حداقل می‏تواند حکایت از درک برنامه‏ریزان و سیاستگذاران در شناخت میزان وظایف دولت در حکمرانی و همچنین تولید کالاها و خدمات عمومی و تمیز و تشخیص آن‎ها از یکدیگر باشد. 

بیان امور یا فصل‏های دهگانة مطرح در طبقه‏بندی دستگاه‏های اجرایی و بودجة آنها نه هیچگونه تلازم و تناظری با اهداف مطرح شده در قانون اساسی دارد و نه با قوانین مدیریت خدمات کشوری یا محاسبات عمومی کشوری؛ علاوه بر این موضوع، در ذیل هریک از امور دهگانة مطرح در جدولهای بودجه‏ای سالانه، افزون بر امور حاکمیتی همچون قانونگذاری و سیاستگذاری، می‏توان مصادیقی از امور سه‏گانة مطرح در قانون مدیریت خدمات کشوری همچون امور اجتماعی‌، فرهنگی و خدماتی و امور زیربنایی و امور اقتصادی را یافت؛ برای مثال تصدی‏گرایی اقتصادیِ مشمول قانون اجرای سیاست‏های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی تنها در امور یا فصل چهارم جدول‏های بودجه‏ای (با عنوان امور اقتصادی) مصداق نمی‏باید بلکه در ذیل هریک از این امور دهگانه می‏توان مصداقهایی از آن را پیدا کرد.

تحلیلی بر وظایف دولت در تولید و تدارک کالاهای عمومی

با نگاهی به وظایف دولت در قانون اساسی، قانون خدمات کشوری و قانون اجرای سیاست‏های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی و همچنین قوانین و لوایح بودجه‏ای می‏توان نکاتی را اجمالاً دریافت.

  • در این دسته از قوانین، هیچ‌گونه منطق، مبنا، روش، طبقه‏بندی یا دسته‏بندی خاصی برای درک جامعیت و مانعیت طبقه‏بندی وظایف دولت ذکر نشده است و شاید اساساً نتوان به درک چنین منطقی دست یافت؛ برای مثال هیچ منطقی در احصای وظایف دولت صورت نگرفته است. به‌رغم وجود یک اصل (یعنی اصل سوم (۳)) قانون اساسی که بهطور خاص به ذکر وظایف دولت پرداخته است، دیده می‏شود که در سایر اصول قانون اساسی نیز، برخی وظایف علاوه بر وظایف پیش‏گفته در اصل سوم، به عهدة دولت گذاشته شده است؛ وجود چنین مشکلی در احصای امورِ حاکمیتیِ مطرح در قانون مدیریت خدمات کشوری نیز مشاهده می‏شود.
  • مجموعهوظایف مشخصشده برای دولت در قوانین مختلف از جمله قانون اساسی یا قانون مدیریت خدمات کشوری، عموم و خصوص من وجه است؛ یعنی در عین وجود اشتراک‏ها در ذکر وظایف دولت، هریک از قوانین به وظایفی اشاره کرده‏اند که در قانون دیگر هیچ اشاره‏ای به این دسته از وظایف صورت نگرفته است؛ درواقع هیچ ارتباط منطقی و مشخصی بین مواد قانونی مربوط به وظایف دولت را نمی‏توان در این دو دسته قانون دید.
  • در این گروه از قوانین هیچ تفکیکی بین وظایف حاکمیتی دولت (از جمله تعیین قواعد تخصیص و توزیع و تضمین ضمانت اجرایی حقوق تبعی آن) و وظایف دولت در تولید و تدارک کالاها و خدمات عمومی صورت نپذیرفته است؛ مثلا برخی از این امور به‌مثابه روح حاکم بر حکمرانی، نهادسازی، قانونگذاری و سیاستگذاری‏های دولت مطرح هستند و برخی دیگر از اموری هستند که هرچند شاید نتوان همة آنها یا حداقل برخی از آن‌ها را بهعنوان کالاهای عمومیِ محض در نظر گرفت ولی دولت موظف شده است تا (خودش مستقیم یا غیرمستقیم از راه آماده‏سازی شرایط) آن‏ها را تدارک بیند.
  • در طبقه‏بندی وظایف دستگاه‏های اجرایی در تحقق اهداف و امور حاکمیتی سه‏گانه در قانون مدیریت خدمات کشوری یعنی ۱. امور اجتماعی‌، فرهنگی و خدماتی؛۲. امور زیربنایی و ۳. امور اقتصادی، اولاً هیچ مشخصه و ممیزه‏ای برای جداسازی این سه دسته از امور، برشمرده نشده است به‌گونه‏ایکه بخشی از هدف‌های اقتصادی می‏تواند بهعنوان امور زیربنایی یا خدماتی طرح شود؛ به عبارت دیگر این طبقه‏بندی هیچ منطقی ندارد. 
  • انتظار بر این است تا طبقه‏بندی امور حاکمیتی کشور در قانون مدیریت خدمات کشوری، جامع تمام وظایف حاکمیتی دولت اعم از تولید کالاها و خدمات عمومی و غیر آن باشد. درصورتی‌که در طبقه‏بندی سهگانه از امور حاکمیتی در قانون مدیریت خدمات کشوری، هیچ جایی برای امور حاکمیتی دولت برای مثال نهاد قانونگذار، نهاد سیاستگذار پولی و مالی، نهاد نظارت‏کننده و... دیده نشده است.
  • در قانون مدیریت خدمات کشوری در انجام امور حاکمیتیِ دولت، مواردی چون تصدی‏گری، حمایت، نظارت و مدیریت عنوان شده است که لازم است نقش هریک از این موارد در جای خود مشخص و برای انجام هریک از انواع مختلف، وظایف دولت معین شود.

حال از یکسو به دلیل انعطاف و ابهام موجود در تعریف کالاها و خدمات بخش عمومی و از سوی دیگر، آشفتگی موجود در تعریف وظایف دولت برای تولید و تدارک این‏گونه کالاها در قوانین بالادستی، نمی‏توان بجز وظایفی که بهعنوان تدارک و تولیدِ مستقیم در قانون اجرای سیاست‏های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی آمده است، کالاها و خدمات دیگری را بهعنوان کالاها و خدمات عمومی در نظر گرفت. کلاً به این نکته می‏توان اشاره کرد که وظیفة دولت در انجام وظایف حکمرانی و حتی تولید و تدارک کالاهای عمومی چندان مشخص نیست.

 

درج دیدگاه

چالش امنیتی
سوال امنیتی، جهت تشخیص هویت انسانی کاربر.