منتقدین نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی که در آن بانک­ها و به طور کلی مؤسسات سپرده­پذیر بخش غالب پول اقتصاد را خلق می­کنند، دو چالش اساسی برای آن ذکر کرده­اند.

مرکز پژوهشی آرا در کتاب " چالش های بانک داری ایرانی؛ از خلق پول تا توزیع پول " که توسط اندیشکده سرآمد گردآوری شده است به بررسی چالش های بانک داری در این کشور، می‌پردازد.

در این گزارش راهبردی آمده است: می­توان چالش­های بانک­داری در ایران را به دو بخش تقسیم کرد؛ دسته اول چالش­هایی است که با ذات نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی مرتبط است و در سایر کشورها نیز وجود دارد. دسته دوم چالش­هایی است که مربوط به نحوه اجرا و عملکرد نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی در ایران می­باشد. این چالش­ها ناشی از قوانین، رویه­ها و ساختار اقتصاد در ایران است.

منتقدین نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی که در آن بانک­ها و به طور کلی مؤسسات سپرده­پذیر بخش غالب پول اقتصاد را خلق می­کنند، دو چالش اساسی برای آن ذکر کرده­اند. چالش اول، تأثیرات نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی روی ثبات اقتصادی و یا نقطه مقابل آن نوسانات ادوار تجاری است.

نوسانات ادوار تجاری یکی از مسائل اساسی اقتصاد کلان است و نظریات متعددی توسط مکاتب اقتصاد کلان برای تبیین و کنترل آن ارائه شده است و اساسا علم اقتصاد کلان به عنوان یک مجموعه مستقل با بررسی نوسانات اقتصادی ناشی از بحران بزرگ ۱۹۲۹ توسط کینز آغاز شد. با توجه به هزینه­های فراوان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دوره­های رکودی و تورمی، دستیابی به ثبات اقتصادی یکی از مهمترین اهداف هر نظام اقتصادی است.

چالش مهم دیگر اثرات نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی بر توزیع درآمد و ثروت در جامعه و به بیان دیگر نابرابری اقتصادی است. مسائل توزیعی از منظر رفاه اقتصادی و عدالت بسیار اهمیت دارد و نیل به یک جامعه­ با شکاف­های درآمد و ثروت کمتر جزء اهداف هر اقتصاد است.

در نظام ذخیره قانونی جزئی فرایند وام­دهی و خرید دارایی­ها توسط بانک­ها با فرایند خلق و از بین رفتن پول سپرده­ای گره خورده است. افزایش تقاضای تسهیلات از سوی فعالان اقتصادی منجر به افزایش حجم پول خواهد شد و در مقابل عدم رغبت آن­ها برای اخذ تسهیلات و یا عدم رغبت بانک­ها برای اعطای تسهیلات اثرات انقباضی بر حجم پول دارد.

در این چارچوب در شرایطی که اقتصاد دچار شرایطی تورمی است و باید جلو سرعت گردش پول گرفته شود، پول جدید خلق می­شود و در شرایطی که اقتصاد در رکود است و نیاز به پول جدید در اقتصاد است، یا تقاضا برای تسهیلات کاهش می­یابد و یا بانک­ها تمایل به خلق پول ندارند. مطالعه تالاورا و دیگران (۲۰۰۶) نیز نشان می­دهد که وام­دهی بانک­ها در دوران رونق اقتصادی و کاهش نااطمینانی اقتصاد کلان افزایش می­یابد و در مقابل بانک­ها وام­دهی خود را در دوران رکود اقتصادی کاهش می­دهند. به بیان دیگر خلق پول بانک­ها همراه با ادوار تجاری است، در شرایط تورمی خلق پول بانک­ها افزایش می­یابد و در شرایط رکودی خلق پول بانک­ها کاهش خواهد یافت.

فیشر یکی از عوامل تعمیق رکود در بحران بزرگ سال ۱۹۲۹ را کاهش شدید عرضه پول در آن دوره می­داند که ناشی از ویژگی­های ذاتی نظام بانک­داری با ذخیره جزئی است. ««یکی از حقایق فوق­العاده در بحران اخیر از میان رفتن هشت میلیارد دلار یعنی حدود یک سوم –پول مبتنی بر چک- سپرده­های دیداری بوده است. این نتیجه طبیعی نظام ذخیره جزئی کوتاه­مدت بی­ثبات ما بود و البته دلیل اصلی شدت گرفتن بحران.» پولی که واسطه مبادله است و فعالیت­های اقتصادی را تسهیل می­کند، نباید خود وابسته به رکود و رونق فعالیت­های اقتصادی باشد. چنین پولی با کاهش حجمش در دوره رکود، سیر نزولی حجم فعالیت­های اقتصادی را شدت می­بخشد و در دوره رونق و افزایش قیمت­ها طی آن، با افزایش حجم خود، به بالاتر رفتن قیمت­ها کمک خواهد کرد.

هنری سیمونز استاد دانشگاه شیکاگو نیز درباره رفتار پول در نظام بانک­داری با ذخیره جزئی می­گوید: دولت ما به شکل مؤثری به بانک­های تجاری اجازه داده است تا کارکرد اصلی او در مدیریت پول را غصب کند. اعتبار بانکی عنصر غالب پول در گردش شده است. ... زمانی که نیاز است پول از بین برود، خلق می­شود و زمانی که باید خلق شود، از بین خواهد رفت.

جاکب و کامهوف بیان می­کنند که در دنیای واقعی، کارکرد اصلی بانک­ها خلق قدرت خرید جدید از طریق اعطای وام است. آن­ها برای بررسی تأثیر امکان خلق پول بانک­ها بر بخش واقعی اقتصاد با استفاده از مدل­های DSGE نشان می­دهند که تحت شرایط مالی یکسان، شوک­ها در زمانی که بانک­ها امکان خلق پول دارند نسبت به شرایطی که این ویژگی را ندارند، بسیار سریع­تر و به میزانی بیشتری بخش واقعی اقتصاد را متأثر می­کنند.  

در ایران نیز داده­های اقتصادی مربوط به فعالیت بانک­ها نشان از آن دارد که تسهیلات­دهی بانک­ها در شرایط رکودی کاهش یافته است. در شرایطی رکودی، سودآوری بنگاه­ها کاهش یافته و احتمال ورشکستگی آن­ها افزایش می­یاید. بر همین اساس بانک­ها که به دنبال حداکثر سازی سود خود هستند، در شرایط رکودی به دلیل افزایش ریسک اعتباری، با احتیاط بیشتری اقدام به تسهیلات­دهی می­کنند. این احتیاط بیشتر منجر به کاهش تسهیلات­دهی خواهد شد. این واکنش بانک­ها به شرایط رکودی، باعث تعمیق و تشدید رکود می­شود. در واقع همان­گونه که سیمونز بیان کرده است، در شرایطی که اقتصاد نیاز به پول دارد، بانک­ها از خلق پول (اعطای وام) اجتناب کرده و پول از بین رفته است.

نسبت مانده تسهیلات به مانده سپرده­ها یکی از شاخص­هایی است که میزان تسهیلات­دهی بانک­ها را نشان می­دهد. آمارهای منتشره بانک مرکزی نشان از آن دارد که با تشدید تحریم­های اقتصادی و بروز رکود در اقتصاد ایران، نسبت مانده تسهیلات به مانده سپرده­ها از سال ۱۳۹۰ تا کنون همواره کاهش یافته است. این امر نشان از واکنش بانک­ها به شرایط رکودی دارد که با توجه به جایگاه و نقش پول در اقتصاد و نیاز بنگاه­ها به پول، منجر به تشدید رکود نیز شده است.

نابرابری

موریس اله، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۸۸، خلق پول بانک­ها در نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی را عامل اخلال در توزیع درآمد جامعه می­داند. او فعالیت خلق اعتبار [پول] که توسط بانک­ها اتفاق می­افتد را همچون جعل اسکناس و وام­ دادن آن در مقابل بهره می­داند. به بیان دیگر اله بیان می­کند که خلق پول توسط بانک­ها نوعی جعل و دزدی به شمار می­رود که البته به صورت قانونی تحت نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی شکل می­گیرد.

«در واقعیت، معجزه­ای که از طریق اعتبار رخ می­دهد به طور اساسی قابل مقایسه با آن چیزی است که جاعلان با وام­ دادن اسکناس­های تقلبی­شان در مقابل دریافت بهره انجام می­دهند. در هر دو مورد، اثر تحریکی بر اقتصاد یکسان است و تنها تفاوت در آن است که چه کسی نفع می­برد.»

رثبارد نیز در نقد نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی بیانی مشابه دارد و به حقوق مالکیت اشاره می­کند: «به نظر من انتشار تعهدات به پرداخت آنی بیشتر از مقدار کالاهای در دسترس، تقلب است و لذا باید توسط نظام حقوقی در نظر گرفته شود. بدین منظور است که بانک رسیدهای جعلی از طلا را منتشر می­کند در حالی که چنین چیزی در صندوق بانک وجود ندارد. این یک تقلب قانونی است.

این خلق پول فارغ از هر گونه ضرورتی برای تولید است تا با کسانی که پیش­تر تولیدی داشته­اند در دستیابی به منابع رقابت کنند. به طور خلاصه من معتقد هستم نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی فاجعه­ای هم برای اخلاق و هم برای پایه­ها و نهادهای اساسی اقتصاد بازار است.» استفاده از واژه­هایی همچون جعل و تقلب که توسط اله و رثبارد برای خلق پول بیان شده است، اگر چه به نظر کمی اغراق­آمیز است، اما حکایت از منافعی دارد که در فرایند خلق پول دستوری نهفته است و اثرات توزیعی خواهد داشت.

بر این اساس آن چنان که هالسمن در کتاب اخلاق تولید پول می­گوید «تولید (خلق) پول جدید متضمن بازتوزیع درآمد حقیقی از مالکان ثانویه پول به مالکان اولیه پول است.» به بیان دیگر به علت افزایش تدریجی سطح قیمت­ها و کاهش تدریجی قدرت خرید پول، توزیع درآمد به نفع نهاد یا افرادی که در ابتدا به پول دسترسی پیدا می­کند، تغییر خواهد کرد. هالسمن بیان می­کند که امکان جلوگیری از این بازتوزیع درآمدی حتی برای کسانی که از آن اطلاع دارند، وجود ندارد. افراد تنها سعی می­کنند که موقعیت نسبی خود را در این روند کاهش قدرت خرید پول بهبود بخشند و در واقع خود را به خلق­کنندگان این پول نزدیک کنند.

افزایش حجم پول در جامعه در بلندمدت بر اساس نظریه مقداری پول منجر به افزایش سطح عمومی قیمت­ها (تورم) می­شود. در ادبیات اقتصادی معمولا تورم را نوعی مالیات معرفی می­کنند که دولت­ها برای تأمین هزینه­های خود از آن استفاده می­کنند. مفهوم مالیات تورمی به مانند هر مالیات دیگر انتقال درآمد از مردم به دولت است. دولت با خلق پول و ایجاد تورم، به نوعی بخشی از درآمد مردم را به خود منتقل می­کند و لذا خلق پول جدید و تورم ناشی از آن مستلزم یک نوع بازتوزیع درآمدی در اقتصاد است.

به بیان دیگر با خلق پول و به جریان انداختن آن، نهاد خلق کننده پول، خود را در کالاها و خدمات تولید شده و به طور کلی دارایی­های مردم شریک می­کند. در این میان تفاوتی میان خلق پول توسط بانک مرکزی (دولت) و بانک­های تجاری از حيث وقوع بازتوزيع وجود ندارد، اگر چه تفاوت­هايي از حيث ذي­نفعان وجود خواهد داشت. در خلق پول توسط بانک مرکزي، منافع ناشي از خلق پول به دولت منتقل مي­شود در حالي که در خلق پول توسط بانک­ها، سهام­داران و مديران بانک هستند که منتفع خواهند شد. بنابر اين خلق پول بانک­های تجاری نیز مستلزم بازتوزیع در اقتصاد خواهد بود.    

به بیان ساده امکان خلق پول رانتی است که در اختیار بانک مرکزی و بانک­ها قرار دارد. فرض بر این است که بانک مرکزی یک نهاد عمومی است و علی­القاعده منافع ناشی از خلق پول بانک مرکزی از طریق دولت به عموم مردم می­رسد. اما بانک­ها از یک سو عموما نهادهای خصوصی هستند و از سوی دیگر بخش غالب پول توسط آن­ها خلق می­شود و لذا دسترسی آن­ها به این رانت بزرگ (خلق پول از هیچ) دلالت­های توزیعی فراوانی دارد. البته همان­گونه که پیش­تر نیز بیان شد، خلق پول بانک­ها هزینه­هایی (مربوط به تأمین ذخایر مورد نیاز) دارد، اما منافع آن بیش از هزینه­های آن می­باشد.

مدیران بانک، مرتبطین و سهام­داران هر یک به نوعی از این رانت بزرگ منتفع می­شوند که در نهایت توزیع درآمد به نفع آن­ها تغییر خواهد کرد. مدیران از طریق حقوق و مزایا و پاداش­ها، مرتبطین و سهام­داران کلان نیز از طریق دریافت وام­های کلان و با سودهای پایین بهره­مند می­شوند. هادسون دریافتی­ها و پرداختی­های دهک­های مختلف درآمدی به بانک­ها را با استفاده منابع آماری مختلف نشان داده است.

در ایران البته داده­های مناسبی برای رصد و بررسی آثار توزیعی خلق پول وجود ندارد، اما عواملی چون حقوق و مزایای مدیران بانک­ها، دسترسی مدیران و کارمندان بانک­ها به وام­های اعطایی ارزان، اختصاص بخش قابل­توجهی از وام­های اعطایی به افراد مرتبط و شرکت­های زیرمجموعه بانک­ها و از همه مهمتر فرصت و امکان سرمایه­گذاری سریع بانک در بازار مسکن و سایر دارایی­ها به واسطه دسترسی به پول و در نقطه مقابل آن دشوار بودن دسترسی افراد عادی و کم­درآمد به وام­های بانکی دلالت­های توزیعی قابل­توجهی در سطح جامعه خواهد داشت.

البته می­توان از طریق تنظیم­گری این مسائل را تا حدی محدود کرد، اما به هر حال امکان خلق پول خصوصی جزء ذاتی این نظام بانک­داری است و به هر حال فرصت­هایی را در اختیار دارنده آن قرار می­دهد. از سوی دیگر تنظیم­گری و نظارت بر آن هم هزینه­ها و محدودیت­هایی دارد.   

درج دیدگاه

چالش امنیتی
سوال امنیتی، جهت تشخیص هویت انسانی کاربر.