مدیرعامل اندیشکده سرآمد که پس از شیوع کرونا فعالیت این اندیشکده را معطوف به فعالیتهای تحقیقاتی و ارائه گزارشهایی با رویکرد سیاستگذاری عمومی در حوزه مدیریت و اقتصاد کرده است، میگوید: اندیشکدهها باید قبل از رخ دادن حادثه راههای مقابله و احیانا جلوگیری از آن را شناسایی کرده و در اختیار مدیران کشور قرار دهند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در روزهای اخیر اندیشکده سرآمد که در حوزه مدیریت و اقتصاد مشغول فعالیت تحقیقاتی است، گزارشهایی با رویکرد سیاستگذاری عمومی در حوزه مدیریت و اقتصاد تهیه کرده است که در آن به الزامات مدیریتی و اقتصادی در شرایط شیوع کرونا میپردازد.
سیدمحمد عباسنیا (مدیرعامل اندیشکده سرآمد) به ایلنا، از پیشینه، اهداف و فعالیتهای اندیشکده مخصوصا در رابطه با کرونا ویروس جدید گفت.
سیدمحمد عباسنیا با اشاره به اینکه اندیشکده سرآمد با هدف انجام پژوهشهای کاربردی در حوزه مدیریت و اقتصاد تشکیل شده است، گفت: بهعلاوه این، اندیشکده به دنبال شناسایی و همکاری با نخبگان حوزه مدیریت و اقتصاد است تا بتواند با همکاری ایشان گامی در راستای تحول کشور با اتکاء به ظرفیتهای درونی و مبتنی بر روحیه نسل جوان بردارد.
مدیرعامل اندیشکده سرآمد، فرصتسازی و توانمندسازی در حوزه اقتصادی و زیربنایی به جهت پرورش نخبگانی اندیشمند در ردههای مدیریتی، مدیریت تحول در کشور با اتکاء به ظرفیتهای درونی، مبتنی بر روحیه جوانی، نخبه پروری با عنایت به مصالح مدیریتی کشور بر پایه پژوهش محوری و انتقال دانش مدیریتی به نسل جوان و ارزشی برای توسعه اقتصاد و مدیریت عدالت محور را ازجمله ماموریتهای این اندیشکده خواند که به دنبال تحقق آن هستند.
عباسنیا یادآور شد: اقداماتی مانند ارائه مشاوره به طرحهای کلان ملی مدیریتی، اقتصادی و زیربنایی با هدف توسعه و ترویج فرهنگ نوآورانه و خلق دانش در حوزههای علوم اجتماعی از طریق تحقیقات بومی بنیادی، اصلاح ساختارهای مدیریتی و اقتصادی کشور بر پایه دانش و تعامل با نخبگان و مراکز علمی و پژوهشی و صنعتی برای استفاده بهینه از ظرفیتهای مدیریتی در زمینه ارتقای سطح فناورهای مدیریتی کشور چشماندازهای این اندیشکده هستند.
مدیرعامل اندیشکده سرآمد درباره اینکه چطور در بحبوحه شیوع کرونا به فکر تهیه و تدوین گزارشهای مدیریتی و اقتصادی در خصوص این ویروس افتادند، گفت: اندیشکدهها نباید پس از رخ دادن بحران فعال شوند و راهحل ارائه دهند.
او یادآور شد: اگرچه این کار هم ارزشمند است، اما این نهادها باید قبل از رخ دادن حادثه راههای مقابله و جلوگیری از آن را شناسایی و در اختیار مدیران کشور قرار دهند.
این محقق و پژوهشگر ادامه داد: اندیشکده سرآمد تاکنون گزارشهایی را با عناوین «کرونا و صنعت گردشگری»، «مدیریت عملکرد در بخش دولتی»، «کرونا و مدیریت عرضه مواد ضدعفونی با تمرکز بر عرضه اتانول»، «تأثیر شیوع کرونا ویروس بر ترازنامه بانکی کشورها» و ... در سایت مرکز پژوهشی آرا منتشر کرده است.
عباسنیا همچنین با بیان اینکه روند رصد، تحلیل و ارائه راهحل برای مقابله با کرونا در عرصههای مختلف مدیریتی و اقتصادی کلان کشور ادامه دارد، تصریح کرد: امیدواریم مطالعات صورت گرفته در این مرکز علمی، در کنار دانش و تجارب متولیان امر بتواند در این شرایط حساس، حوزه سیاستگذاری کشور را در اتخاذ تدابیر راهبردی و عبور از بحران ایجاد شده یاری کرده و به سهم خود در رفع بخشی از دغدغههای جامعه موثر واقع شود.
یکی از پروژه های پژوهشی اصلی اندیشکده مدیریت و اقتصاد مرکز پژوهشی آرا (سرآمد)، در ماههای اخیر، استخراج «الگوی توسعه صنعت بانکرینگ کشور» است. این طرح، درصدد است با توجه به اهمیت و سودآوری این حوزه، صنعت بانکرینگ ایران را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و مدلی برای توسعه آن ارائه کند. این اندیشکده تلاش دارد، به سیاق اغلب پروژه های مرکز پژوهشی آرا، از منظر جهانی و ملی به موضوع بپردازد و مزیتها، ظرفیتها، مشکلات، چالشها و مباحث اقتصادی مرتبط با آن را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد.
امروزه حدود ۸۵ درصد تجارت جهانی از طریق حمل و نقل دریایی صورت میگیرد. و یکی از ملزومات اصلی این مهم، مسأله سوخت کشتی ها است. صنعت سوخت دریایی، شبکه گسترده ای از سازمان ها و مراودات تجاری را در برمیگیرد، و زنجیره تأمین این صنعت از پالایشگاه و انبارهای نفت آغاز شده و مرحله نهایی زنجیره سوخت دریایی، عملیات سوخترسانی است که یا از اسکلههای مخصوص یا به طور مستقیم و یا در لنگرگاه و دریا از طریق برجهای سوخترسان به کشتی عرضه می شود.
بانکرینگ یا سوخترسانی به کشتیها، به عملیاتی اطلاق میشود که در آن یک ایستگاه ساحلی، سوخت مورد نیاز برای روشن شدن موتورهای اصلی و کمکی شناورها را در اختیارشان قرار میدهد. ضمن اینکه تأمین آب و آذوقه، ارائه خدمات فنی و مهندسی، پزشکی و بهداشتی، امکان اسکان و تعویض خدمه کشتی، جمعآوری پسماندهای نفتی و زبالههای کشتی و ... از جمله خدمات جانبی بانکرینگ است.
صنعت سودآور بانکرینگ به عنوان یکی از اجزای مهم حمل و نقل دریایی، امروزه جایگاه خود را در اغلب نقاط جهان پیدا کرده است. از جمله مزایای آن میتوان به ارزآوری بالا، اشتغالزایی و توسعه اقتصادی، ارتقای سطح اعتبار اقتصادی و سیاسی کشور بانکرینگ کننده، کاهش قاچاق سوخت و فرآوردههای نفتی و ارتقای رتبه بنادر ساحلی به علت عملیات سوخترسانی به کشتیها و ارائه خدمات جانبی اشاره کرد.
در این میان، در منطقه خلیجفارس، بهعنوان یکی از مناطق استراتژیک و موردتوجه دنیا، رقابت شدیدی برای اجرای عملیات سوخترسانی به کشتی ها برقرار است. سالانه بالغ بر ۱۲ هزار فروند کشتی در خلیج فارس تردد می کنند و این منطقه، ظرفیت سوخت رسانی به کشتی ها را تا ۲۵ میلیون تن در سال داراست.
اندیشکده سرآمد برای طرح پژوهشی حاضر، طی ۴ ماه گذشته، علاوه بر مطالعات کتابخانه ای و تحلیل محتوای اخبار و مصاحبههای علمی این حوزه، پنج نشست تخصصی با خبرگان این حوزه و سه نشست علمی رسانهای برگزار کرده است.
با توجه به نتایج و یافته های این پژوهش تا کنون، مشکلات و چالش های صنعت بانکرینگ در ایران را می توان در عبارت های زیر خلاصه کرد:
ساختار دولتی صنعت بانکرینگ کشور
کافی نبودن زیرساخت های موجود برای توسعه صنعت بانکرینگ
دید نه چندان مناسب برخی از نهادهای دولتی به رشد صنعت بانکرینگ
فقدان مکانیسم فروش اعتباری
فقدان عملکرد زنجیره ای شرکت های بانکرینگ ایرانی
ضعف عرضه سوخت نفت کوره داخلی در تمام فصول سال
کمبود امکانات شرکت های بانکرینگ ایرانی
الزامات مطرح شده در کنوانسیون مارپول
وضع تحریم های بین المللی علیه ایران
رقبای بالقوه در منطقه و پیشتازی رقبای موجود
پروژه های انتقال نفت خام از خلیج فارس به دریای عمان
همچنین یافته های این پژوهش تا مرحله کنونی نشان می دهد، ایران ظرفیتهای ارزشمندی در این صنعت دارد که مهمترین آن ها عبارتند از:
وجود اسناد بالادستی پشتیبانی کننده در این زمینه
موقعیت ژئوپلیتیک ممتاز
برخورداری از مرز آبی وسیع
بهترین عمق برای لنگر انداختن کشتیها
برخورداری از ظرفیت بالای پالایشی کشور
وضعیت اشتغال و امنیت در بنادر ایران
مناطق بالقوه توسعه و قطبهای بانکرینگ در ایران
طبق پیش بینی مدیران اندیشکده سرآمد، قرار است این پروژه پژوهشی در نهایت به ارائه الگویی برای توسعه صنعت بانکرینگ کشور ختم شود. اخبار و محتواهای تکمیلی درباره مراحل بعدی این پژوهش علاوه بر سایت مرکز بر روی سایر درگاه های رسانه ای شبکه سیاست گذاری ملی ایران (Samanetwork@) قابل مشاهده خواهد بود.
با کمترشدن عرضه کل بازار، قیمت دلار افزایش یافت و با افزایش قیمت دلار، دستپاچگی بانک مرکزی بیشتر شد، چرا که بانک مرکزی در این باره نمیتوانست فعالیت اثربخشی داشته باشد و تنها اتفاق در این زمینه افزایش توزیع دلار نقد توسط بانک مرکزی در بازار بود.
«مرکز پژوهشی آرا» در نوشتاری با موضوع «اتفاقات اخیر بازار ارز» به قلم دکتر محمدرضا مهدیار اسماعیلی، آورده است: اتفاقی که امروزه ما در بازار ارز شاهد آن هستیم، در نهایت به زبان ساده، عدم تناسب بین عرضه و تقاضای بازار ارز است که به دلایل مختلف، میزان تقاضای بازار بیشتر از میزان عرضه است، در یک جمله میتوان گفت هجوم و فشار تقاضا موجب افزایش قیمت آن شده است.
باید بهطور روشن گفت که کشور ما در تعادل عرضه و تقاضا دو مشکل همزمان دارد؛ اولین مشکل این است که روال عرضه دلار و ارز مطابق گذشته طی نخواهد شد و بنا به دلایلی، از گذشته محدودتر و کمتر شده است. در مقابل، روال تقاضا نیز مطابق گذشته نیست و از آن، از قضا بیشتر شده است. این دو داستان یکدیگر را تقویت کردند تا در نهایت ما شاهد یک قیمت دلار عجیب و غریب باشیم.
در اینجا ممکن است این سؤال ایجاد شود که چه اتفاقی در طرف عرضه افتاده است؛ در پاسخ به این سؤال باید گفت، تقریباً یک سال و نیم گذشته، جمهوری اسلامی ایران با محدودیتهایی که کشور امارات نسبت به حوالههای ارزی برایش وضع کرد، مواجه شد و این موضوع موجب شد که حوالههای ارزی آن که پیش از این از طریق اماراتیها انجام میشد، به مشکل بخورد. این اتفاق طی مدت گذشته از بانک مرکزی پوشیده و پنهان شد و از آنجاییکه ایران در بازار حواله دچار محدودیت شده است و راههای جایگزین در کشورهای همسایه دیگر به میزان کافی نمی باشد، بانک مرکزی با تزریق بیشتر وجوه نقد در بازار و تا حدی محدودیت در حوالههای ارزی، جبران کرد. این اتفاق تا زمانی که ذخایر نقدی بانک مرکزی نیز محدودتر شد و نیاز به حواله افزایش پیدا کرد، ادامه داشت؛ چراکه بههرحال در بسیاری از مواقع هر عضوی از جامعه در هر حال نیاز به حواله دارد و گاها بازار نقد نمیتواند جبرانکننده و پاسخدهنده آن باشد.
انباشتهشدن این نیاز درنهایت موجب ضعف در طرف عرضه شد که با بیشترشدن این یا بهعبارتدیگر، با کمترشدن عرضه کل بازار، قیمت دلار افزایش یافت و با افزایش قیمت دلار، دستپاچگی بانک مرکزی بیشتر شد، چرا که بانک مرکزی در این باره نمیتوانست فعالیت اثربخشی داشته باشد و تنها اتفاق در این زمینه افزایش توزیع دلار نقد توسط بانک مرکزی در بازار بود. البته ذکر این نکته ضروری است که فشار بازار به ارز، بیشتر از این نمیتوانست توسط بانک مرکزی تأمین شود، و این موضوع موجب شد که با افزایش قیمت دلار، بانک مرکزی در کوتاهمدت و پیش از پدید آمدن اتفاقات روانی در جامعه، نتواند اوضاع ارز را مدیریت کند و ناتوانی مدیریت بانک مرکزی در اوضاع بازار ارزی، در نهایت سبب عدم اطمینان مردم از اوضاع دلار و عدم کنترل آن از سوی بانک مرکزی شد.
این تلقی، با توجه به گستره وسیع وجوه نقد نامتعارف نزد مردم، همچون خرید و فروش دلار به قیمت بالاتر، دلیلی بر هجوم عدهای از سرمایه داران به سمت ارز بود. اتفاق مذکور مجدداً موجب شد که فشار به بازار ارز وارد و بازار ارز گرانتر از مرحله پیش شود. با این اتفاق، مردمی که در فضای اینگونه سوداگریها نیز نبودند، به دلیل ترس از افزایش شدید قیمت دلار و کاهش ارزش دارایی ریالی شان، سرمایه های خودرا به دلار تبدیل کردند؛ اگرچه پیش از این، چنین ذهنیتی درون آنها وجود نداشت اما این دو اتفاق گروه سوم را نیز به میان بازی کشاند؛ عده ای بنابراین دلیل که ثروت، پسانداز و سرمایه های شان در اثر کاهش ارزش ریال در مقابل دلار ضعیفتر و محدودتر نشود، به سمت بازار ارز هجوم آوردند تا ریال های خود را بهصورت دلار حفظ کنند. گروه فوق الذکر که گروه سوم نامیده می شوند، مجددا از ناحیه فشاری که بر تقاضای ارز آورد، ماجرا را تشدید و بیشتر کرد.
فضای امنیتی، نتیجه دلار ۴۲۰۰ تومانی
با توجه به آنکه کشور به طور همزمان شاهد ۳ اتفاق در جهت افزایش نرخ ارز بود، اوضاع اخیر به وجود آمد. در این رابطه بانک مرکزی در درجه اول می بایست مشکلات موجود در رابطه با حوالههای ارزی را حل کند؛ حل این اتفاق به معنای تامین بازار نقد، قانون دلار ۴۲۰۰ تومانی و ایجاد یک فضای امنیتی نمی باشد. باید دانست که امروزه جامعه درک لازم را دارد و زمانی که مشاهده می کند، فشار و فضای امنیتی جایگزین تلاش برای ارزانی دلار می شود، قطعا دچار حس منفی و درنهایت افکار نادرست خواهد شد و این اتفاق مدام بازار ارز را بهصورت زیرزمینی پیچیدهتر میکند؛ یعنی افراد همچنان تمایل بیشتری به معامله و خرید ارز دارند، منتهی به دلیل ترس از فضای امنیتی موجود، در فضای پنهان این کار را انجام میدهند و در نتیجه اتفاقی جز پسترش بازار غیررسمی ارز رخ نمی دهد.
بدون شک برای این کار نیاز است تا به درستی قدم برداشته شود؛ زمانی که عرضه وجود داشته باشد، به مرور تقاضا آرام میشود و آنهایی که تنها از ترس افت سرمایههایشان به بازار میآیند، خودبهخود نیز از این بازار خارج خواهند شد. بنابراین یک حلقه از میان سه حلقه فوق رفع میشود؛ پس از آن، افرادی که به عشق گرانتر شدن دلار وارد این بازار شده و مقدار بسیاری دلار خریداری نموده اند که بفروشند نیز بازار را ترک میکنند و از میان دو حلقه باقی مانده حذف خواهند شد. در مجموع هر سه عاملی که اینک موجب افزایش نرخ ارز شده است، به ترتیب فوق، از مدار خارج میشوند.
با اقدام بانک مرکزی برای حل و برطرفکردن مشکل حوالههای ارزی و تسریع در این کار، بهبود مشکلات پیش آمده که مربوط به یک سال و نیم گذشته و روزهای پیش از انتخابات دوره دوازدهم است، حل میشود.
«مرکز پژوهشی آرا» در بخش پایانی این نوشتار آورده است: به تمامی موارد فوق باید دو اتفاق دیگر را نیز اضافه کرد؛ تحرکات احتمالی آمریکا در منطقه برخی از مردم را نگران کرده، این موضوع موجب میشود، عدهای به عنوان گروه چهارم که بهطور طبیعی تمایلی به حضور در بازار نداشتند، نیز به آن سمت هجوم ببرند. علاوهبراین، جمهوری اسلامی ایران درحال نزدیکی به موعد احتمالی شیطنت ترامپ نسبت به برجام در اردیبهشتماه ۱۳۹۷ می باشد که مجددا به دلیل زمینه های بسیار درآن، باعث نگرانی در جامعه شده است.
فعالیت آقای جان بولتون بهعنوان یکی از افرادی که همواره بهعنوان یک ایرانستیز مشهور شناختهشده است و تکمیل تیم ضد ایرانی، درست در آستانه موعدی که آمریکا می بایست نسبت به برجام اظهارنظر کند و تصمیم بگیرد، این نگرانیها را بیشتر کرده که البته برخی از آن ها با اقدامات دولت ایران قابل حل است و برخی نیز ناشی از خطاهای گذشته ای است که امروزه نمی توان برای آن درمانی یافت.
باید دانست که جمهوری اسلامی ایران دلهرهای از امضا یا رد برجام ندارد و با امضاء آن در گذشته تبعاتش را نیز پذیرفته است، اما قطعا با تلاش و تدبیر می توان آثار منفی و سوء آن را کاهش داد.
قاچاق کالا یک عنوان با بار معنایی منفی برای فعالیتهای متنوعی است که هماکنون به منزله یک واقعیت، اقتصاد و جامعه ایرانی را درگیر کرده است. این پدیده به دلایل مختلف، از جمله پایین بودن خطر فعالیت، بهطور گستردهای در اقتصاد ایران رواج پیدا کرده و آثاری ناخوشایند را بهجای گذاشته است.
مرکز پژوهشی آرا در بخشی از گزارش راهبردی «بررسی وضعیت قاچاق کالا در کشور» که توسط اندیشکده سرآمد گردآوری شده، آورده است: ابعاد منفی قاچاق کالا را میتوان از زوایای متفاوتی بررسی کرد؛ قاچاق کالا از بُعد سیاسی، یک نقطه منفی در کشورها تلقی میگردد و از بعد اجتماعی نیز باعث بر هم خوردن تعادل اجتماعی و درآمدی در میان اقشار جامعه میشود و بهوجودآورنده یک طبقه ثروتمند و درعینحال منفور در جامعه است. از بعد اقتصادی نیز قاچاق کالا ضربههای سنگینی به اقتصاد جامعه وارد میکند.
قاچاق کالا بهشکل غیرمستقیم میتواند بر سرمایهگذاری ملی کشور تأثیر منفی داشته باشد. با ورود کالاهای قاچاق (با قیمت پایین)، تولید ملی ضربه میخورد و تقاضا برای محصولات تولید داخل کاهش مییابد و بهدنبال خود، کاهش سودآوری و نهایتاً کاهش سرمایهگذاری را در بخش تولید داخلی موجب میگردد. کاهش سرمایهگذاری نیز باعث کاهش اشتغال میشود و نرخ بیکاری را افزایش خواهد داد. با افزایش بیکاری بر بحرانهای اجتماعی و تبعات ناشی از آن نیز افزوده خواهد شد، در نهایت میتوان گفت با افزایش قاچاق کالا بحرانهای اجتماعی افزایش مییابد و در نهایت امنیت ملی به خطر میافتد.
اصولاً هدف و انگیزه اصلی قاچاق، سودآوری است و این هدف تمامی اصول اخلاقی، ملی و مذهبی را برای افراد قاچاقچی تحت شعاع خود قرار میدهد؛ از طرف دیگر، قاچاق کالا یکی از بهترین راههای ورود ابزارهای تهاجم فرهنگی به داخل کشور است. از این راه، نسل جوان جامعه هدف قرار میگیرد و ارزشها و آداب و سنن و مذهب آنها مورد تهاجم واقع میشود. همچنین قاچاق کالا در برخی موارد میتواند با ایجاد بیماریهای فراگیر در میان مردم، بهداشت جامعه را تهدید کند.
قاچاق و تأثیرات مخرب آن بر دولت
پدیده قاچاق کالا یا تجارت زیرزمینی بدین سبب مذموم شناخته میشود که سیاستهای اقتصادی و بازرگانیای را که دولتها برای احیای موقعیت اقتصادی کشورشان اعمال میکنند، بیاثر یا کماثر میسازد. با این نگرش، قاچاق میتواند تأثیر مخربی بر جریان اقتصاد ملی بهجا بگذارد و مسیر اصلاحی آن را منحرف سازد. گفتهاند که در ایران سالانه میلیاردها دلار قاچاق کالا وجود دارد، هرچند آمار دقیقی در این باره موجود نیست، با اینحال، قاچاق کالا بهصورت صادرات یا واردات غیررسمی، تأثیرات مخرب بسیاری بر اقتصاد ملی دارد.
تحقق نیافتن درآمدهای پیشبینیشده دولت، اتلاف منابع ارزی، خدشهدار شدن توان پیشبینی دقیق از شرایط برای عاملان اقتصادی، شفاف نبودن مزیتهای نسبی در اقتصاد، کاهش تولید ناخالص داخلی واقعی، مصرف انرژی و افزایش تقاضا برای پولِ در گردش، همگی از جمله آثار و پیامدهای اقتصادی قاچاق کالا هستند.
قاچاق کالا سیاستهای اقتصادی دولت را نیز متأثر خواهد ساخت؛ همچنین قاچاق کالا با ایجاد رکود در برخی از صنایع کشور از درآمدهای مالیاتی دولت خواهد کاست؛ از طرف دیگر، همهساله بخشی از درآمدهای دولت صرف پرداخت یارانه به صنایع مختلف برای حمایت از صنعت یا مصرفکننده میشود. قاچاق صادراتی این کالاها موجب میگردد که بخشی از این یارانهها به خارج از کشور انتقال یابد.
بیشترین آمار کالاهای قاچاق صادراتی مربوط به فرآوردههای نفتی است که این فرآوردهها نیز اکثراً مشمول دریافت یارانه از دولت میشوند، بهطوریکه دولت یازدهم در این باره ادعا داشته است که در حوزه فرآوردههای نفتی، بخش بزرگی از قاچاق صورت میگرفت و کنترل آن نیز موضوع دشواری بود.
در ادامه، این گزارش راهبردی به تفصیل به آثار منفی اقتصادی قاچاق پرداخته است؛ گروهی معتقدند که افزایش فعالیتهای زیرزمینی بنا به دلایل ذیل میتواند سبب کاهش تولید ناخالص داخلی شود:
۱-اقتصاد زیرزمینی با جذب نقدینگی موجود در جامعه سبب میشود که فعالیتهای بخش رسمی اقتصاد کاهش یابد.
۲-اقتصاد زیرزمینی با جذب نیروی کار در جامعه بر بازار کار اثر میگذارد و بهدنبال آن بازار محصول نیز دچار رکود میشود.
۳-بالاتر بودن هزینههای فعالیت و تولید در بخش رسمی اقتصاد نسبت به بخش زیرزمینی باعث میگردد که بنگاههای موجود در بخش رسمی، توانایی کمتری برای رقابت با بخش زیرزمینی داشته باشند و در بلندمدت ممکن است این بنگاهها از بخش رسمی اقتصاد خارج شوند و تولید ناخالص داخلی جامعه کاهش یابد.
همچنین گروهی نیز معتقدند که اقتصاد زیرزمینی با جذب نیروی بیکار در جامعه و ایجاد درآمد برای آنها سبب افزایش تقاضا برای تولیدات بخش رسمی اقتصاد میشود و از اینرو میتواند در تولید ناخالص داخلی جامعه رونق ایجاد کند.
افزایش یا کاهش تولید کالا و خدمات در کل اقتصاد رسمی و زیرزمینی با توجه به نیازمندی به عوامل تولید مثل نهاده انرژی بر میزان مصرف عوامل اثر میگذارد و در اطلاعات مربوط به آنها منعکس میشود. فعالیتهای انجامشده در اقتصاد زیرزمینی قابلیت محاسبه و ثبت ندارند، اما میزان انرژی کل مصرفشده در اقتصاد قابل محاسبه است. برای تولید هر واحد کالا یا خدمات در اقتصاد زیرزمینی نیاز به مصرف انرژی است؛ بنابراین میتوان انتظار داشت که با افزایش تولید کالا و خدمات در اقتصاد زیرزمینی مصرف انرژی نیز افزایش یابد.
ازآنجاکه فعالیتهای صورتگرفته در اقتصاد زیرزمینی عمدتاً پنهانی و غیرقانونی انجام میشوند، عاملان و فعالان اقتصادی در این بخش ترجیح میدهند برای مخفی ماندن از سیستم ثبت اطلاعات و نهادهای قانونی، معاملات خود را با پول نقد انجام دهند؛ ازهمینرو، انتظار میرود با افزایش اقتصاد زیرزمینی، تقاضا برای پول نقد و بهدنبال آن نسبت پولِ در گردش افزایش یابد.
تقاضا برای کالاهای خارجی در بازار داخلی و برعکس همواره وجود دارد و همین امر موجب میشود که عرضه این کالاها به هر طریق هرچند غیرقانونی صورت گیرد؛ بهاینترتیب، فعالیت قاچاق با خروج از گردونه قانون، ضمن خنثی کردن پیامدهای مثبت تجارت قانونمند، آسیبپذیری اقتصاد ملی را افزایش میدهد و دولت را نیز در تحقق درآمدهای برنامهریزیشده خود ناکام میگذارد.
در کشور ما برای مقابله با بحران بیکاری و تبدیل آن به یک فرصت اقتصادی باید سالانه یک میلیون فرصت شغلی پایدار ایجاد شود، این در حالی است که در بهترین سالها عملکرد آن به ۵۰۰ هزار فرصت شغلی نرسیده است. بر اساس آمار سازمان بینالمللی کار، هر یک میلیارد دلار قاچاق کالا، ۱۰۰ هزار فرصت شغلی را در کشور مقصد از بین میبرد و درحالیکه ایران با بحران بیکاری و روند روزافزون فعالان جویای کار روبهروست. بر اين اساس حتي با فرض صحت همان آمار ۱۵ ميليارد دلاري قاچاق در دولت يازدهم، يك ميليون و پانصد هزار شغل بر اثر قاچاق از بين رفته است!
بر مبنای محاسبههای انجامشده از سوی کارشناسان اقتصادی، قاچاق سالانة حدود دو میلیارد دلار کالا منجر به افت تولیدات صنعتی به میزان هشت درصد میشود (پيرايي و همكاران، ۱۳۹۴)؛ پس تأثیر قاچاق بر تولید ناخالص داخلی کاملاً قابل لمس است. افت تولیدات صنعتی، آثار نامطلوبی بر اشتغال جامعه دارد و بهعبارتدیگر، مشکل اشتغال را دامن میزند.
کاهش تولیدات داخلی و عدم توان رقابت با تولیدات خارجی
رواج قاچاق کالا و سرمایهگذاری، بهدلیل سودآوری بسیار زیاد موجب میگردد که سیاستگذاری در امور تولیدی و اشتغالزا کاهش یابد؛ درنتیجه تولیدات ملی و داخلی که توان کافی برای رقابت با تولیدات مشابه خارجی ندارند، آسیب میبینند و در برخی مواقع نیز به زیاندهی، ورشکستگی و نهایتاً به تعطیلی فعالیت آن واحدهای تولیدی منجر میگردد.
قاچاق کالا در عمل با نپرداختن مالیات (عوارض و...) به دولت مستقیماً باعث کاهش درآمدهای دولت میشود. از طرفی قاچاق، غیرمستقیم نیز با تضعیف بخشهایی از اقتصاد کشور موجب کاهش فعالیتهای آنها و در نتیجه باعث کاهش درآمدهای مالیاتی دولت میگردد. مالیات بر ارزشافزوده، نوعی مالیات بر کالا و خدمات است، اگرچه اجرای مالیات بر ارزشافزوده، تأثیرات مثبتي همانند جلوگیری از قاچاق کالا، جلوگیری از فرار مالیاتی و جلوگیری از دریافت مالیات مضاعف و نیز تسريع دريافت مالیات توسط دولت را به همراه دارد، اما اين موضوع از مواردی است که در سالهای اخیر، غالباً محل مناقشه تولیدکنندگان و دولت بوده است. مقایسه نرخ استاندارد مالیات بر ارزشافزوده در کشورهای OECD نشان میدهد که تنها کشورهای سوئیس، ژاپن و کانادا دارای نرخ مالیات بر ارزشافزوده کمتری نسبت به ایران (۹ درصد) هستند و دامنه نرخ در سایر کشورها از ۱۰ تا ۲۷ درصد متغیر است. کشور شیلی با نرخ مالیات بر ارزشافزوده ۱۹ درصدی، بیستوچهارمین کشور در گروه کشورهای عضو OECD از نظر بالابودن نرخ مالیات بر ارزشافزوده است. ترکیه با نرخ مالیات بر ارزشافزوده ۱۸ درصد و مکزیک با نرخ ۱۶ درصد، پایینتر از شیلی قرار دارند.
نکته دیگر اینکه کالاهای قاچاق کشفشده اغلب جزء کالاهایی هستند که در مبادی قانونی، نرخهای مالیاتی زیادتری به نسبت سایر کالاها از آنها میگیرند؛ بهبیاندیگر، متوسط تعرفه قانونی کالاهای قاچاق از متوسط تعرفه کل کالاهای وارداتی و صادراتی بالاتر است؛ بنابراین قاچاق کالا، درآمدهای (مالیاتی و عوارض بازرگانی) دولت را به میزان زیادی کاهش خواهد داد.
یکی دیگر از هدفهای گرفتن مالیات (غیر از هدف درآمدی)، توزیع عادلانه سود در بین قشرهای مختلف جامعه است؛ درعینحال وجود اقتصاد زیرزمینی (از جمله قاچاق کالا) باعث میشود که پرداخت مالیات به دولت در این بخشها صورت نگیرد و از این راه ضمن افزایش سود برای قاچاقچیان، درآمدهای دولت نیز کاهش یابد. فعالیتهای قاچاق کالا یا بهاصطلاح اقتصاد زیرزمینی بر جریان تولید، اشتغال و نیز بر توزیع عادلانه درآمد و ثروت بین بخشهای مختلف جامعه مؤثر است.
امروزه بیشتر کشورها درگیر اعمال سیاستهای اصلاح ساختاری برای تسریع روند توسعه اقتصادی و صنعتی هستند. وجود آثار سوء قاچاق کالا بر سیاستهای اقتصادی و تجاری، کشورها را بر آن داشته که با قاچاق کالا به شکلهای مختلف مبارزه کنند. برای کشورهایی مانند ایران که مرزهای طولانی زمینی و دریایی دارند، مبارزه جدی با قاچاق کالا مستلزم تحمل هزینههای سنگین برای نظارت بر مرزها و ورود و خروج کالاست. با این وجود، برای مقابله با آثار سوء این پدیده مذموم، دولت ناگزیر از پذیرش این هزینههاست تا بتواند کارکرد سیاستهای اقتصادی و تجاری را مطابق با اهداف پیشبینیشده به جلو ببرد. بسیاری از هزینههای دولت نیز قابل تقویم و ارزشگذاری ریالی نیست، برآورد ریالی آنها و جبران خسارتهای برخی از آنها مانند شهادت و مجروح شدن مأموران مبارزهکننده تا صدمههای اقتصادیِ ناشی از ورشکسته شدن صنایع و نیز افزایش بیکاری و جرایم بعدیِ تحمیلشده بر جامعه غیرممکن است.
یکی دیگر از آثار منفی قاچاق کالا، کاهش اثربخشی هزینههای دولت از راه خارج شدن کالاهایی از کشور است که از یارانه دولتی استفاده مینمایند. مواد سوختی، کود و بذر، پودرهای شوینده و آرد از این قبیل کالاها هستند که همهساله با تخصیص مقادیر زیادی یارانه تهیه میشوند و در اختیار مردم قرار میگیرند؛ درعینحال، بخش قابل ملاحظهای از این کالاها بهدلیل داشتن تفاوت قیمت با قیمتهای جهانی و کشورهای همسایه به خارج از کشور قاچاق میشوند.
قاچاق کالا علاوه بر کاهش سرمایهگذاری مولد در مسیر سرمایهگذاری هم انحراف ایجاد میکند. در واقع، قاچاق کالا فرصتهای سرمایهگذاری برای اشتغال مولد و مؤثر در رشد تولید ناخالص داخلی را از بین میبرد؛ زیرا قاچاق کالا در فرصت کوتاهی سود بسیاری را نصیب سرمایهگذاران میکند که با سود حاصل از سرمایهگذاری در فعالیتهای مولد و اشتغالزا تفاوت چشمگیری دارد.
در پایان این گزارش راهبردی آمده است: برای تقويت مقابله و مبارزه با پديدة قاچاق کالا ابتدا بايد قوانين و سپس مجريان، مراجع و نهادهای نظارتی را تقويت کرد؛ زيرا آنان همچون ديدهبانهای دقيق و منظمی هستند که روال و جريان امور را مرتباً نظارت، بررسی و ارزيابی میکنند تا مبادا از مسير قانونی منحرف يا خارج شوند. وضعیت قاچاق در طول سالها نشان میدهد قوانین متعددی که متولیان زیادی نیز (شامل دادستان انقلاب، نیروی انتظامی، گمرک، وزارت دارایی، سازمان تملیک و جمعآوری و فروش کالاهای متروکه و غیره) مجری آن هستند، پس از این همه مدت نه تنها نتوانسته است ریشه فساد را از بین ببرد، بلکه هر روز و هر سال بر دامنه آن افزوده است. روشن است که برخورد با موضوعهای اجتماعی و اقتصادی پیچیده مانند قاچاق، ابتدا مستلزم توجه به راهحلهای اصولی و اساسی است.
بخش اعظم منابع مالی و تامین منابع مالی کشورما از طریق نظام بانکی است و از این منظر شاید بشود اقتصاد ایران را یک مقدار شباهت داد با یکسری اقتصادهای کشورهای اروپایی که آنها هم بانک محور هستند. البته که تفاوتهای ساختاری بین بانکهای ما با بانکهای آنها وجود دارد.
به گزارش روابط عمومی مرکز پژوهشی آرا؛ دکتر حمید نطاق بافکر، مدیر اداری مالی مرکز پژوهشی آرا در ابتدای این جلسه گفت: امروزه بازارهای مالی دچار نوساناتي مي شوند ؛ این نوسان شامل نوسان در بازار سهام، اوراق بدهي و بازارهاي رقيب نظير بازار ارز نيز میشود. با هم فکری دوستان حاضر در این جلسه به یک نتیجهای رسیدیم که اکنون با توجه به التهابات بازار بهترین زمان ممکن که بتوانیم تئوری سرریز را در این بازارها مورد مطالعه قرار دهیم.
او ادامه داد: این موضوع مدام در حال رخ دادن است، یعنی در یک سریهای زمانی وقتی ما بررسی میکنیم، در سال ۲۰۱۲، در سال ۲۰۱۳، در سال ۲۰۱۵ شاخص کل بازار بورس مدام با شکست ساختاری مواجه بوده و به همین خاطر، این موضوع را انتخاب کردیم که بتوانیم یک بحث موثری در این رابطه داشته باشیم. باید اضافه کرد که این موضوع، موضوعی است که زیاد در بازارهای مالی ما بررسی و تحلیل نشده است تا بتوانیم یک راهکار و مدلی را پیشنهاد دهیم.
در ادامه این جلسه دکتر حمید رضا شماخی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره بر مبحث چگونگی بازارهای مالی نوین در دنیا و عدم شکل گیری این بازارها در ایران، بیان کرد: در اقتصاد تعریف کلاسیکی وجود دارد که می گوید، برای این که یک واحد تجاری بتواند فعالیتش را شروع کند، احتیاج به منابع تولید دارد. یکی از منابع تولید نیروی انسانی است و دیگری منابع مالی است. بنابراین هرواحد تجاري باید یک سری منابع مالی در اختیار داشته باشد تا بتواند فعالیتی را آغاز نماید.
او ادامه داد: این منابع مالی در مکان ها و زمان های مختلف و با راهکارهای مختلف تامین می شود. اين منابع مالي در دنيا بسيار متنوع تر از اقتصاد ما می باشد و شرايط و ويژگي هاي زیادی دارد؛ برای مثال در كشورهاي دارای اقتصاد پيشرفته، حجم و ميزان بازار هاي بدهي بسيار بيشتر از كشور ماست و كشور ما در حال گذار و شكل گيري اوليه اين بازارها مي باشد به معنای دیگر می توان گفت، اين بازار هاي مالي و تنوع آنها در كشور نوظهور است.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با تاکید براینکه اقتصاد موجود در جمهوری اسلامی ایران، یک اقتصاد بانک محور است عنوان کرد: بخش اعظم منابع مالی و تامین منابع مالی کشورما از طریق نظام بانکی است و از این منظر شاید بشود اقتصاد ایران را یک مقدار شباهت داد با یکسری اقتصادهای کشورهای اروپایی که آنها هم بانک محور هستند. البته که تفاوتهای ساختاری بین بانکهای ما با بانکهای آنها وجود دارد. بخش مربوط به بازار سرمایه، بازار خودانتظامی و خودمتشکلی است که در آن انواع اوراق بهادار مورد معامله قرار میگیرد؛ این امر تحت نظارت نهاد ناظر، یعنی سازمان بورس اوراق بهادار انجام می گیرد. این دو بازار يعني بازار پول و نظام بانكي، و بازار سرمايه را داریم که میتوانیم از آن تامین مالی کنیم و منابع را برای هر واحد تولیدیمان استفاده کنیم. اما اینکه کدامشان بهتر است؟ جای بحث دارد.
او در ادامه افزود: در حال حاضر ارزش بازار سهام ايران حدود ۳۸۵ هزار میلیارد تومان است، اگر ما با دلار مثلا ۴ هزار تا ۴۳۰۰ تومان در نظر بگیریم، حدود ۱۰۰ میلیارد دلار ارزش كل بازار سرمايه ايران میشود. حالا با توجه به جي ان پي ( توليد ناخالص داخلي) کل اقتصادمان، یعنی ضریب نفوذ بازار سرمايه در اقتصاد ما، کمتر از ۱۰ درصد میشود که مجددا این بازار میتواند یک منبع بسیار خوبی برای تامین منابع مالی بنگاههای ما باشد. بخش دیگر منبع تامين مالي، نظام بانکی ما می باشد؛ در نظام بانکی منابعی وجود دارد، طبق آخرین آماری که دستگاههای مربوطه دادهاند میزان نقدینگی در اقتصاد كشور حدود ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان است که بنگاهها ما و واحدهای تجاری ما میتوانند از این منابع استفاده کنند و فرایند تولیدی خود را شروع کنند. اما دلايل عدم استفاده از اين منابع مالي در نظام توليدي ناشي از نبود مقررات مالي و پولي صحيح، نرخ سود بالا، مقررات دست و پا گير در انتشار اوراق بدهي و عدم آشنايي مردم با منافع و ويژگي هاي روش هاي مختلف منابع تامين مالي است.
چرایی توجه به تئوری سرریز
در ادامه این جلسه؛ دکتر فرزانه رحمانیزاده، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با محوریت قراردادن موضوع اثرات و عواقب تئوری سر ریز در بازارهای بین المللی ابراز کرد: اثر سرریزها در بازارهای مالی در واقع اشاره به رویدادی است که به ظاهر غیرمرتبط بر بازارهای مالی یک کشور است که میتواند بر اقتصاد کشورهای دیگر هم اثر بگذارد. اگرچه ظاهرا این امر یک اثری است که مثبت تلقی میشود، ولی میتواند تاثیر منفی را به روی رویدادهای داخلی بازارهای مالی دیگر کشورهای جهان بگذارد. به زبان سادهتر میتوان گفت اسپیلور یا سرایت یا سرریز در واقع یک شوکی است که در یک بخش خاصی متاثر از سایر بخشها را شکل میگیرد. یعنی اطلاعات مربوط به متغیرهای مالی است که در یک سیر زمانی در بازارهای مالی ایجاد میشود و آن به بازارهای دیگر مالی سرایت میکند.
او ادامه داد: به زبان دیگر و در تحلیل سرریزی که میتوانیم بگوییم، این اتفاق نوساناتی است که در میان بازارها و مناطق در دهههای اخیر بهخصوص بعد از بحران مالی جهانی که اتفاق افتاد، مورد توجه نظریهپردازان و پژوهشگران اختصاص شد و همچنین از نظر نهادهای مالی بینالمللی مثل بانک جهانی، صندوق بینالمللی نیز مورد توجه قرار گرفته و آنها افراد را وادار کردند تا بر روی مبحث سرریزها یا اسپیلور بیشتر کار شود. فضای پیچیده بازارهای مالی و اقتصادی و ارتباط تنگاتنگ این بازارها با یکدیگر نیاز حیاتی است که پیشبینی سناریوی اقتصادهای آتی پژوهشگران را به دنبال داشته است. در واقع میتوانیم با کشف تحلیل روابط بین بخشی یا بین بازارها گام موثر را در شناسایی هرچه بهتر و دقیقتر نظام مالی و اقتصادی ایفا کنیم.
رحمانی زاده گفت: در واقع این اتفاق، تسهیل انجام تراکنشهای مالی، نوآوری مالی و مقرراتزدایی در بازارهای مالی است؛ از زبان دیگر میتوانیم بگوییم پیشرفتهای حوزه فناوری باعث تسهیل انتقالات سرمایه میشود و این موضوع باعث به هم پیوستگی بازارها شده که این به هم پیوستگی باعث یکسری متلاطمها یا نوساناتی در بازار خواهد شد.
او با تاکید برآنکه بحرانهای مالی به وجود آمده نشان دهنده نیازمندی مطالعه بیشتر بر مبحث سرریزها می باشد؛ بیان کرد: محققان معتقدندکه افزایش همگرایی بازارهای مانع، در دهه اخیر باعث تشدید انتقال نوسانات میان آنها شده و این نوسانات باعث ایجاد نااطمینانی یا صدمه به اعتماد عموم و در نهایت باعث کاهش سرمایهگذاری میشود و درک نادرست بین این ارتباط و نوساناتی که بین بازارها وجود دارد، خود میتواند منجر به اتخاذ سیاستهای غلط وضدتولیدی شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: اثرات سرریزی خود علتهای مختلفی دارد؛ یکسری عوامل درونزایی و یکسری عوامل برونزایی است که به دنبال خودش یک وقوع و یک اثری را ایجاد میکند، که می توان گفت یک اینتراپشن یا یک تلاطم در بازارهای مالی است. فرض نوسانات به منزله یک اثر متقابل ناشی از نوسانات، همانند قیمت در بازارهای مختلف است. سوابق تاریخی درخصوص نوسانات شدید در یک بازار به پیشبینی وقوع آن در بازار دیگر کمک میکند؛ یعنی از طرفی اندازه نوسانات قیمت در یک بازار، تنها تحت تاثیر نوسانات گذشته خود قرار ندارد، بلکه نوسانات بازارهای خارجی نیز بر روی آن تاثیر دارد. بنابراین در واقع این نوسانات مختلف است که یک اینتراپشن یا سرریز را به وجود میآورد.
دکتر فرزانه رحمانی زاده با بیان اینکه تئوری سرریز به دو نوع، سرریز داخلی و سرریز مقطعی تقسیم بندی می شوند، گفت: سرریز داخلی، آن نوسانات فعلی یک بازار است که تابعی از نوسانات گذشته همان بازار نیز در آن وجود دارد؛ در واقع می توان گفت این نوسانات اثرات نوسانات خوشهای است. در حالی که سرریز مقطعی این نوسانات یک بازار تابعی از نوسانات گذشته همان بازار و نوسانات گذشته بازار دیگر است که تحت تاثیر قرار گرفته است. به زبان دیگر میتوانیم بگوییم این مسئله انتقال نوسانات است، به صورتی که این نوسانات از بازارهای دیگر منتقل شده است. شواهد قویای از وجود سرریزهای داخلی وجود دارد، به این معنا که علاوه بر اینکه خود من یکسری نوسانات گذشتهای داشتم و یکسری عوامل دیگری هم از بازار دیگر، یکسری اینتراپشنهایی وجود دارد و بازارهای دیگری نیز بر من اثر گذاشته و این سرریز را به وجود آورده است.
او ادامه داد: اثرات این تاثیرها بر سایر کشورها به صورت کلان بر اقتصاد کلان تاثیر مستقیم دارد. از طرفی میبینیم اثرات ناآگاهانه بازارها بر بازارهای جهانی که بسیار حساس هستند، آمدهاند اثرات سرریزها را کنترل کرده و با توجه به آن استراتژیهای خاصی را ایجاد نمایند که این اثرات یا این تلاطمهایی را که اثر میگذارد را کنترل کنند. این اتفاق شاید به شکل مفیدی رخ بدهد، به شکلی که آن اثرات منفیاش را هدایت کنند و خود اقتصاد را به سمت اقتصادی پویا و پایدار هدایت کند.
رحمانی زاده در پایان افزود:. سیر زمانی بسیار مهم است، ما درحال تکرار رفتار گذشتهمان می باشیم. گاهی اوقات این سرریزها تکرار رفتارهای گذشته می باشند؛ در طول زمان و در طول بخشها، بنا به دلایل مختلف ممکن است به منظور اتخاذ مطلوبترین تصمیمها در زمینه استراتژی، تخصیص سرمایه در بین بازارهای مالی از اهمیت بسیاری برخوردار باشد، بنابراین جا دارد که بر روی سرریز بازارهای مالی بیشتر کار شود و عوامل اثرگذار آن نیز شناسایی و به سمت اقتصاد یا بخش تولیدی، بنگاه تجاری و... هدایت شود.
طبق شاخص عملکرد زیستمحیطی سال ۲۰۱۲ که از سوی دانشگاههای ییل و کلمبیا انجام شده و ۲۲ فاکتور محیطی چون منابع آب، آلودگی هوا، تنوع زیستی، و تغییرات آبوهوایی را بررسی کرده بود، ایران از میان ۱۳۲ کشور مورد مطالعه، در جایگاه ۱۱۴ قرار گرفت.
مرکز پژوهشی آرا در بخشی از گزارش راهبردی «بررسی وضعیت آب و بحران منابع آبی در کشور» که توسط اندیشکده افرا گردآوری شده، آورده است: در حال حاضر کشور ما در راه تحقق اقتصاد مقاومتی، با دو مخاطره بالقوه بسیار جدی و مهم مواجه است: اول مخاطره بحران کمبود آب و دوم مخاطره بحران کمبود انرژی. در بین این دو مخاطره، بحران کمبود آب خطرناکتر است زیرا انرژی انواع و جانشینهای مختلفی دارد، اما آب هیچگونه جانشینی ندارد؛ از طرفی، کشور ما از نظر منابع آبی و میزان نزولات آسمانی هم دچار فقر است؛ زیرا در کمر خشک جهانی هم قرار دارد، بنابراین در صورت عدم صیانت از منابع آبی موجود، در آینده نزدیک با صدمات جبرانناپذیری مواجه خواهیم شد.
در مورد خاص بودن بحران آب باید گفت در گزارش سال ۲۰۱۳ اقتصاد جهانی، ۵۰ مخاطره که اقتصادهای بینالمللی را با بیثباتی مواجه میکنند، شناسایی شد و در بین این ۵۰ مخاطره، بحران کمبود آب چهارمین مخاطره با درجه احتمال بالا و دومین مخاطره از نظر شدت اثرگذاری شناسایی شد. بنابراین عدم توجه ویژه به مسأله بحران آب میتواند تحقق اقتصاد مقاومتی را با مشکلات جدی مواجه کند.
طبق شاخص عملکرد زیستمحیطی سال ۲۰۱۲ که از سوی دانشگاههای ییل و کلمبیا انجام شده و ۲۲ فاکتور محیطی چون منابع آب، آلودگی هوا، تنوع زیستی، و تغییرات آبوهوایی را بررسی کرده بود، ایران از میان ۱۳۲ کشور مورد مطالعه، در جایگاه ۱۱۴ قرار گرفت.
اندیشکده صلح ایالات متحده آمریکا در مقالهای به قلم دیوید میشل، سرپرست برنامه امنیت محیط زیست در اندیشکده مرکز استیمسون به بررسی معضلات زیستمحیطی و تغییرات جوی و آبوهوایی ایران پرداخته و با اشاره به هزینههای تحمیلشده از سوی این معضلات بر نظام اقتصادی کشور، تأکید میکند در حال حاضر خطری که از جانب بحران قریبالوقوع محیط زیست و آبوهوایی ایران احساس میشود، به مراتب بیش از خطر دشمنان خارجی و منازعات سیاسی داخلی است.
ایران اکنون با چالشهای محیط زیستی فزایندهای مواجه است که در حال حاضر برای ثبات کشور در بلندمدت، بسیار خطرناکتر از تهدید دشمنان خارجی یا منازعات سیاسی داخلی محسوب میشوند. طبق گزارش «سازمان جنگلها، مراتع، و آبخیزداری ایران» که در اواسط سال ۲۰۱۳ منتشر شده بود، بیش از دو سوم خاک ایران، در حدود ۱۱۸ میلیون هکتار، بهسرعت در حال تبدیل شدن به بیابان است. این شرایط هشدارآمیز به حدی جدی است که برخی از مسئولان ضمن تشریح مسأله، ایران ۳۰ سال دیگر را در صورت عدم اصلاح وضعیت، کشور ارواح دانسته اند، چرا که آینده هشدارآمیز دریاچههای خشکشده و سفرههای خالی آبهای زیرزمینی، احتمالاً میلیونها ایرانی را وادار به ترک محل سکونت خود خواهد کرد!.
خشکشدن تالاب ها و بههم خوردن اکوسیستم های آبی و طبیعی با ارزشهای بی بدیل اقتصادی، اجتماعی، زیستمحیطی و گردشگری و به تبع آن بروز پدیدههایی نظیر هجوم ریزگردها و تهدید سلامت و محیط زیست هموطنان، بروز منازعات و تعارضات اجتماعی در کشور بر سر تقسیم و تسهیم آب و بهدنبال همه آنها، مسأله اشتغال، مهاجرت و حاشیهنشینی گسترده، تنها بخشی از فرآیند بحران محسوب میشوند. در ادامه برخی از تهدیدهای متعاقب کمبود آب در کشور ذکر می شود.
اتمام ذخایر آب ۱۲ استان ایران در ۵۰ سال آینده
منابع آب شیرین ایران تحت فشار برداشتهای غیرقابل تحملی قرار دارند. ۹۰ درصد خاک ایران را که منطقهای اندکی کوچکتر از ایالت آلاسکا در آمریکا را دربرمیگیرد، سرزمینهای خشک یا نیمهخشک تشکیل میدهند و تقریباً دو سوم حجم بارندگی کشور پیش از آنکه بتواند رودها را پرآب کند، تبخیر میشود. در نتیجه، ایران بیش از نیمی از آب مورد نیاز خود را با برداشت از آبخوانها تأمین میکند و مصرف عمومی به سرعت در حال تحلیل بردن منابع زیرزمینی است. با نرخ کنونی مصرف بیرویه آب در ایران، ۱۲ استان از ۳۱ استان این کشور، ظرف ۵۰ سال آینده ذخایر آبی خود را به پایان خواهند رساند.
سیاستهای اقتصادی ایران بر وخامت این مشکل افزودهاند. بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی در اختیار مالکان چاهها آزاد است و به علت وجود یارانههای دولتی، مصرفکنندگان تنها بخشی از هزینههای واقعی مصرف انرژی لازم برای پمپاژ آب به سطح را میپردازند. سالانه ۴ میلیارد مترمکعب از آبهای زیرزمینی غیرقابل بازگشت ایران، به سطح زمین پمپاژ میشوند.
تهدید امنیت غذایی ایران
مشکلات آبی ایران در حال آسیب زدن به اقتصاد ملی کشور است. ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی ایران حاصل فعالیت بخش کشاورزی است که نزدیک به یکچهارم نیروی کار ایران را نیز در استخدام خود دارد. به علاوه فعالیت این بخش، از امنیت غذایی ملی نیز پشتیبانی میکند، فاکتوری که به سبب آرمان انقلاب ۱۹۷۹، برای دفاع از حق «مستضعفان»، اکنون از اولویت بالایی در سیاستهای داخلی برخوردار است. در حقیقت نیز تهران با راهبردی دوگانه برای پیشبرد خودکفایی در تولید محصولات اساسی از طریق افزایش همزمان عرضه و تقاضا، اقدام به اختصاص یارانهای مساوی به تولیدکننده و مصرفکننده کرده است.
با اینحال، اکنون امنیت غذایی ایران در خطر است؛ زیرا بخش کشاورزی با اختصاص ۹۲ درصد از کل مصرف آب کشور به خود، تنها در حدود ۶۶ درصد نیاز غذایی ۷۹ میلیون نفر جمعیت ایران را تولید میکند. کشور ناچار از وارد کردن ۳۷ درصد باقی مانده است و تشدید «تنش آب» خطر کاهش بیشتر توان تولید بخش کشاورزی را هشدار میدهد که به نوبه خود منجر به افزایش هزینه واردات و وخیمتر کردن فشارهای مالی خواهد شد. در حقیقت، نیازهای بخش کشاورزی، اکنون حتی در حال صدمه زدن به امنیت غذایی کشور است؛ برای مثال، خاک برخی مناطق، چون دشت مرکزی کاشان، به سبب برداشت بیش از اندازه از آبهای زیرزمینی که منجر به تحلیل رفتن سفرههای آب شده است، به شورهزاری بدل شده و امکان کشاورزی در این مناطق کاملاً از بین رفته است.
جنگ جهانی بر سر آب!
طبق تحقیقات سازمان ملل تا سال ۲۰۲۵ تعداد کشورهایی که از کمبود آب رنج خواهند برد، به ۳۰ کشور میرسد که ۱۸ کشور از میان آن ها در خاورمیانه و شمال آفریقا جای گرفته و این می تواند حساسیت منطقه خاورمیانه را که ایران هم در آن است، برای بروز «جنگ آب» یا «جنگ پنهان» در دهه های آینده نشان دهد. ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ جنگ آب ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﺭﺥ ﻣﯽﺩﻫﺪ، ﺍﻣﺎ اگر این شرایط به همین صورت تداوم یابد، ﺗﺎ ده سال ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺷﺎﻫﺪ ﺟﻨﮓ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮ ﺁﺏ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﻭ ﺑﯿﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻭ استان ها ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻮﺩ. ﺍﯾﻦ ﺧﻄﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻣﻨﯿﺖ و تمامیت ارضی ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ بسیاری از ﺳﯿﺎﺳتمداران و حتی نخبگان فکری و دانشگاهی ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ و یا نسبت بدان بیتفاوت هستند.
بحران آب در ایران در دو سطح «داخلی» و «ملی - منطقهای» قابل طرح و بررسی است. در طرح داخلی مسائلی مانند درگیری استان های مختلف بر سر آب و تعیین حقآبه مانند منازعه اصفهان، بختیاری و خوزستان، تونل گلاب و اعتراضات بختیاریها، خشک شدن زایندهرود و اعتراضات اصفهانیها، موضوع بهشتآباد و بحران خشک شدن دریاچه ارومیه مطرح است. در سطح منطقه ای نیز اختلافات کشورهای منطقه بر سر منابع آب شیرین خصوصاً رودخانه ها و نیز مسائل زیستمحیطی که معضلات ناشی از کمآبی گریبان-گیر کشورهای منطقه شده، بررسی میشود. در ۵۰ سال گذشته ۳۷ مورد خشونت بین کشورها بر سر آب گزارش شده که همه آنهاجز ۷ مورد، مربوط به خاورمیانه میشود؛ از طرفی، آب شیرین نه یک منبع جهانی، بلکه منبعی منطقه ای محسوب می شود و بهدلیل همین ماهیت منطقه ای جامعه جهانی تاکنون کنوانسیون خاصی برای آن تصویب نکرده و بر استفاده منصفانه تأکید کرده است.
بخش عظیمی از اقتصاد ملی ایران وابسته به بخش کشاورزی است و کمبود آب و خشکسالی می تواند عامل چالش برانگیزی در امنیت ملی و اقتصادی ایران باشد. در واقع بخش کشاورزی بزرگترین بخش اقتصاد یک کشور پس از بخش خدمات است و بهطور متوسط ۱۲ درصد از تولید ناخالص ملی را به خود اختصاص داده و ۲۵ درصد اشتغال،۲۳ درصد صادرات کالاهای غیرنفتی، ۸۰ درصد خوراک کشور و ۹۰ درصد نیاز مواد اولیه صنایع را تأمین میکند. بهدلیل نبود سازههای درست جابهجایی آب، بهرهدهی آبی کشور را تا ۳۰ درصد کاهش داده است.
حل مشکل آب آشامیدنی چند سالی است که به خواسته اصلی مردم خرمشهر تبدیل شده است. بخش های مختلف این شهر از جمله جزیره مینو و روستاهای بسیاری با قطعی مداوم آب روبهروهستند و بیشتر مردم از مغازه های آبفروشی و تانکرها، آب آشامیدنی خود را تهیه می کنند. رقابت برای دستیابی به منابع محدود آب از هم اکنون منجر به بالا گرفتن تنشها و درگیریها، چه در داخل ایران و چه در مناطق مرزی و مقابله با همسایگان کشور شده است. در اوایل سال ۹۳، کشاورزان اصفهانی پمپی را که آب رودخانه زایندهرود اصفهان را به شهر یزد در فاصله ۳۰۰ کیلومتری میفرستاد، تخریب کردند. این مسأله در ادامه به یک هفته تظاهرات و کمبود و جیرهبندی آب در یزد منجر شد. در سال ۹۱، مرزبانان ایرانی پس از عبور از مرز افغانستان و تلاش برای باز کردن یک کانال آب ۳۰ کیلومتری از رود هلمند (هیرمند) به ایران، با نیروهای افغان درگیر شدند. در دهه ۱۹۸۰، جرقه طولانیترین جنگ تاریخ مدرن خاورمیانه، بر سر دو ادعای رقیب در خصوص کنترل آبراهه راهبردی اروندرود یا شطالعرب، میان ایران و عراق، روشن شد.
افزایش فشارها بر منابع آبی ایران، انتخاب دشواری را در میان مصارف مختلف رقیب تعریف میکند. در حوضه کرخه، مدیریت منابع آبی باید تصمیم گیرد که با کاهش جریان آب رودخانه چه کند، آیا این آب را در سد کرخه نگه داشته تا بتواند از آن برای تولید برق استفاده کند یا اینکه مسیر آب به نواحی پاییندست را باز کند تا بتواند منطقهای را که بهعنوان سبد غذایی ایران شناخته میشود، آبیاری کند.
مرکز پژوهشی «آرا» در بخش دیگری از گزارش راهبردی آورده است: علاوه بر آنچه که گفته شد؛ تغییرات محیط زیست و آلودگی شهرها، تغییرات محیط زیست و آلودگی آب، از بین رفتن ۷۰ درصد آب بزرگترین دریاچه خاورمیانه، تغییرات محیط زیست و کاهش غلات ایران تا سال ۲۰۵۰، تخریب محیط زیست، تحمیل هزینه تحریمها و تخریب محیط زیست بر ۵ تا ۱۰% تولید ناخالص داخلی، خشکسالی هیدرولوژیک، نابههنجاریهای اجتماعی و اقتصادی، بیکاری و معضلات اجتماعی، افزایش بیابان زایی و گردوغبار، مرگ گونه های جانوری و... از جمله تهدیدهای مهم بحران کم آبی در ایران به شمار می روند.
مرکز پژوهشی آرا را از روز دوشنبه هفتم اسفند ماه، سلسله نشست های سیاست پژوهی اینترنت اشیا برگزار خواهد کرد.
به گزارش روابط عمومی مرکز پژوهشی آرا؛ این مرکز با همکاری مرکز تحقیقات اینترنت اشیا ایران، در آغاز سلسله نشست های سیاست پژوهی اینترنت اشیا، نشست تخصصی " هستی شناسی اینترنت اشیا و بررسی لزوم شناخت اکوسیستم و زنجیره ارزش اینترنت اشیا " را در روز دوشنبه هفتم اسفندماه و نشست تخصصی " ارزیابی بسترهای مورد نیاز پیاده سازی اینترنت اشیا در کشور " را در روز سه شنبه هشتم اسفندماه برگزار خواهد کرد و قصد دارد تا با حضور متخصصین این حوزه به تحلیل و بررسی آن بپردازد.
در نشست روز دوشنبه، مهندس محمد قیصری، مهندس عیسی خوشوقت، دکتر علی صاحبی فر، دکتر بهاره محبان و در نشست روز سه شنبه، مهندس محمد قیصری، مهندس عیسی خوشوقت، مهندس محمود قلی زاده، مهندس ارغوان ابوذر جمهری به سخنرانی و ارائه نظرات خود در موضوع مطرح شده، خواهند پرداخت.
خاک، اسکلت مسائل جامعه بوده و یکی از ارزشمندترین منابع هرکشور به شمار میرود اما متاسفانه در ایران فاقد متولی است، اگرچه معاونت آب و خاک سازمان جهاد کشاورزی مسئولیت آب و خاک را به عهده دارد، اما در مدیریت خاک کشور اقدام مؤثری انجام نداده است.
مرکز پژوهشی آرا در بخشی از گزارش راهبردی « مدیریت منابع خاک امری مهم و مغفول » که توسط اندیشکده افرا گردآوری شده، آورده است: آلودگی خاك بهعنوان یکی از معضلات زیستمحیطی عمده در دنیا شناخته می شود و قطعا بدون داشتن خاک سالم حیات و زندگی روی زمین امکان پذیر نخواهد بود، چراکه ۹۵% غذای انسان از زمین حاصل می شود؛ بنابراین برنامه ریزی برای داشتن خاکی سالم و تولید کننده، لازمه بقای انسان است.
ورود مواد، ارگانیسم های زیستی یا انرژی به درون خاک سبب تغییر کیفیت خاک می شود، همین مسأله باعث می شود که خاک از حالت طبیعی خود خارج و آلوده شود. منابع مختلف ایجاد آلودگی مانند نشت از صنایع مختلف، لوله هاي انتقال ترکیبات نفتی، فلزات سنگین، ضایعات صنعتی و غیره باعث کاهش کیفیت خاك، گسترش در سطح آب هاي زیرزمینی و بروز سایر مشکلات محیط زیستی می شود.
انواع آلاینده های خاک
اولین گروه، آلایندههای صنعتی می باشد که شامل کلیه آلاینده هایی است که توسط فعالیت کارخانجات و کارگاه ها وارد خاك می شود. این پسماندها شامل پسماندهایِ: صنایع فولاد، نیروگاه ها، صنایع شیمیایی، صنایع ذوب آهن، صنایع فلزکاری، صنایع نفت (استخراج و پالایش)، صنایع چوب، سلولز و کاغذسازی، صنایع چرم و صنایع مواد غذایی است.
در اکثر شهرها شاهد هستیم که پساب های کارخانه ها به رودخانه ها ریخته می شود؛ باید دانست که این مسأله علاوه بر آلودگی آب های سطحی و آلودگی خاک به آلوده شدن منابع زیرزمینی نیز منجر می شود. دود و آلاینده هایی که به صورت گاز و بخارات سمی از دودکش های عظیم کارخانه ها بیرون می آید، علاوه بر آلودگی های هوای شهرها و ایجاد مشکلات تنفسی برای انسان ها، باعث تشکیل باران اسیدی می شود. باید دانست که بیشترین آلودگی ها در منابع خاک، در اطراف پالایشگاه ها رخ میدهد چراکه فضولات کارخانه های صنعتی، شیمیایی، پتروشیمی، نساجی و معادن بهدلیل وجود فلزات سنگین از جمله وجود سرب، جیوه، نیکل و کبالت از مهم ترین آلوده کننده های محیط زیست به خصوص خاک هستند.
بحث عمده آلودگی هاي صنعتی تجمع فلزات سنگین در خاك است. از نظر تاریخی آلودگی به این عناصر ابتدا از استخراج معادن و سپس کارخانه هاي ذوب مواد آغاز شد. آلودگی هاي خاك ناشی از کارخانجات ذوب فلزات، زباله هاي شهري و صنعتی، حشرهکش ها و ترافیک اتومبیل ها همگی می توانند غلظت هاي عناصر سنگین خاك را به حد سمی برسانند. علاوه بر این رسوب این مواد در حفره ها و گودال ها و بهدنبال آن تجمع روانآب سطحی در این گودال ها سبب آلودگی آب هاي زیرزمینی می شود؛ از طرفی، غبار حاصل از طوفان در این مناطق سبب گستردگی دامنه آلودگی خواهد شد. بعضی از اثرات زیان بار فلزات سنگین شامل: اختلال فعالیت های بیولوژیک خاک، اثرات سمی بر گیاهان و اثرات زیان بار بر انسان در اثر ورود مواد به زنجیره غذایی.
سوپر فسفات ها و سنگ آهک معمولاً داراي مقادیري از کادمیوم، مس، منگنز، نیکل و روي بوده و استفاده از آنها آلودگی خاك را به دنبال دارد. آرسنیک که در حشره کش ها استفاده داشت، به علت پایداري درازمدت در محیط دیگر استفاده نمی شود. فلزات سنگین در ترکیب قارچکش هاي آلی، علفکش ها و حشرهکش ها حضور دارند که با بهکارگیری آنها، موجبات آلودگی خاک فراهم میشود. برخی از فلزات سنگین مانند کادمیوم و روي از فرسایش لاستیکها، سرب از احتراق بنزین و وانادیوم، کرم و تنگستن از خوردگی فلزات، تولید و وارد محیط میشوند.
مواد نفتی و مشتقات آن که دومین گروه از آلایندههای خاک را به وجود میآورند، ممکن است در اثر حملونقل یا ذخیرهسازي موجب آلودگی خاك شوند. هر قدر مواد نفتی به عمق بیشتري از خاك نفوذ کنند، رفع آلودگی مشکل تر و هزینه پاک سازی آن چند برابر خواهد بود. آلودگی های نفتی پیامد اجتنابناپذیر افزایش سریع جمعیت و فرآیند صنعتی شدن است که بهدنبال آن، آلودگی خاک توسط مواد هیدروکربنه نفتی به شکلی وسیع در اطراف تأسیسات اکتشاف و پالایش و به شکل موضعی در مسیر انتقال این مواد قابل مشاهده است. برخی از باکتری ها و میکرواگانسیم ها در خاک می توانند موجب تجزیه مواد نفتی شوند. علاوه بر انتشار مستقیم این آلاینده ها، غبارات حاصل از سوخت گازهای همراه نفت، طی سالیان متمادی مواد سمی بسیاری را به خاک های منطقه اضافه کرده است. متداول ترین آلاینده هاي نفتی در خاك شامل نفت، گازوئیل، حلال هاي کلردار، ترکیبات بنزن، تولوئن، اتیل بنزن زایلن (BTEX)، هیدروکربن هاي آروماتیک چند حلقه اي (PAHS) و ... است. از جمله علل آلودگی نفتی، تصادف تانکرهاي نفت، بمباران، پخش مواد نفتی و مشتقات آن و برخی فعالیتهاي بی ملاحظه انسان و ... است.
سهم صنایع پتروشیمی و نفت در تولید پسماند خطرناك و سمی ۵ درصد در بین کل صنایع است؛ عناصر رادیواکتیو نیز از آلاینده هاي خطرناك بهشمار می روند. پس از حادثه چرنوبیل در آوریل ۱۹۸۶ که باعث آزاد شدن عناصر رادیواکتیو در محیط شد، تحقیقاتی در مورد رادیو ایزوتوپ ها در سیستم خاك آغاز شد. حرکت عناصر رادیواکتیو در خاك به نوع ایزوتوپ، تراکم آنها و همچنین ماهیت فیزیکوشیمیایی خاك مورد نظر بستگی دارد.
سزیم و استرانسیوم محصولات واکنش هاي شکست هسته ای هستند و بهطور دائم در اثر آزمایش سلاح هاي اتمی، نیروگاه هاي هسته اي و بازفرآیند سوخت هاي هسته اي وارد محیط می شوند. سزیم و استرانسیوم که شبیه پتاسیم و کلسیم هستند، در موجودات زنده شدیداً فعال بوده و به آسانی توسط موجودات زنده خاك جذب می شوند.
زبالهای که میتواند طلای کثیف باشد و نیست!
سومین گروه، آلایندههای شهری (مواد زائد و زباله) می باشند که یکی از مهم ترین منابع آلوده کننده خاك ها هستند. شیرابه زباله ها می تواند به داخل زمین نفوذ کرده و منابع آبی را نیز آلوده کند. این در حالی است که همه کشورهای پیشرفته زباله ها را طلای کثیف می نامند و با بازیافت و تولید کمپوست به زباله ها ارزشافزوده می دهند.
پتانسیل آلودگی فضولات آلی اعم از خانگی یا روستایی، بالا بوده و می تواند بهعنوان یکی از عوامل مؤثر آلوده کننده منابع آب، خاك و در شرایطی هوا بهشمار آید. از معایب بهکارگیري خاك بهعنوان انبار فضولات آلی می توان به آلودگی خاك ناشی از فلزات سنگین و دیگر عناصر سمی محتوي آنها، آلودگی آب هاي سطحی و زیرزمینی ناشی از آبدویدگی سطحی و آبشویی فضولات بهویژه از نوع دارنده نیترات در مناطق مرطوب و نیمهمرطوب، آلودگی هوا ناشی از پراکندگی ذرات فضولات آلی در شرایط خشک، اشاعه بیماري-هاي مختلف بهوسیله موجودات زنده میکروبی فضولات آلی اشاره کرد.
از آلاینده های کشاورزی مؤثر در آلودگی خاک می توان استفاده بیش از حد سموم و کودهای کشاورزی، آنتی بیوتیک ها و هورمون ها در دام و آبیاری مزارع با فاضلاب های آلوده را نام برد. مصرف غیربهینه کودهاي شیمیایی و سموم دفع آفات نباتی با تجمع فلزات سنگین، ترکیبات آلی پایدار و ... خاك را آلوده می سازد. آلودگی خاك ناشی از بهکارگیري کودها از طریق تغییر در خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاك بهوجود می آید. کودهاي معدنی از سه طریق تغییر غلظت املاح، تغییر pH و ایجاد مسمومیت؛ خصوصیات شیمیایی خاك را تحت تأثیر قرار داده و آلودگی آن را سبب می شوند که جلوگیري و محدود کردن آن نیز به دو روش، عدم یا کاهش کاربرد آنها در خاك و مدیریت صحیح خاك و نبات در جهت ممانعت از گردش بیشتر آن ها صورت میگیرد.
بیشتر پسماند آفت کش هاي جستوجو شده در خاك یا مربوط به ترکیبات شیمیایی معدنی پایدار چون آرسنیک، مس یا سرب بوده که تا پیش از جنگ جهانی دوم از آنها به عنوان حشره کش یا قارچ کش استفاده شده و یا مربوط به هیدروکربن هاي کلره پایدار است که پس از جنگ کشف و استفاده شدهاند.
تصور میشود ذرات سموم موجود در هوا در سطح ذرات گردوغبار موجود در هوا متمرکز شده و پس از بارندگی بهصورت قطرات حاوي حشره کش به خاك وارد شوند. انتقال ذرات حشره کش از طریق باران به زمین از اهمیت بیشتري برخوردار است و مقدار سمی که از این طریق به خاك می رسد، قابل توجه است. کودهای شیمیایی خواص خاک را تغییر می دهند؛ یعنی نفوذپذیری خاک را نسبت به هوا و آب کم و اصطلاحاً خاک ها را سخت می کنند.
آلاینده های بیولوژیکی و بیماری زا چهارمین عامل آلودگی خاک هستند که در سه گروه طبقه بندی می شوند: گروه اول، ارگانیسم های بیماری زای دفع شده انسان که به وسیله تماس مستقیم با خاک آلوده و یا مصرف میوه و سبزیجات روییده در خاک آلوده به انسان منتقل می شود (انسان - خاک - انسان)؛ مانند وبا، تیفوئید، اسهال باسیلی، آسکاریس و... می باشند؛ گروه دوم: ارگانیسم های بیماری زای حیوانات که در اثر تماس مستقیم افراد با خاک آلوده به مواد دفعی حیوانات به انسان منتقل می شود (حیوان - خاک - انسان)؛ مانند لپتوسپیروز، سیاهزخم، تب کیو و گروه سوم، شامل: ارگانیسم های بیماری زا که بهطور طبیعی در خاک یافت می شوند و انسان در اثر تماس مستقیم با این قبیل خاک ها آلوده می شود(خاک - انسان)؛ مانند کزاز، بیماری های قارچی و بوتولیسم خواهد بود.
مرکز پژوهشی آرا، دربخش پایانی این بخش از گزارش راهبردی خود نوشته است: منابع خاک هر کشور یکی از ثروت های ملی آن کشور محسوب می شوند. خاک امانتی گران بهاست که تداوم حیات بشر بر روی کره زمین به حفظ و بقای آن وابسته است. خاک ظرف ذخیره آب و بزرگترین ذخیره کننده آب در طبیعت است و عاملی مؤثر در بهره وری مصرف آب در کشاورزی محسوب می شود. خاک بزرگترین منبع کربن در خشکی ها بوده و در ترسیب کربن نقش بهسزایی دارد. در هر گرم خاک چندین میلیارد میکروارگانیسم وجود دارد و در حفظ تنوع زیستی طبیعت اهمیت زیادی دارد. بسیاری از نیازهای حیاتی انسان در دل خاک نهفته است. خاک در تولید غذا، پوشاک، چوب، مـواد اولیـه صـنعت و انـرژی، ذخیـره و تصـفیه آب، فعالیت های عمرانی و شهرسازی، دفن پسماندها و پسابها، ذخیره کربن اتمسفر، تأمین نیازهای زیباشناختی انسـان و... استفاده میشود.
از ۱۶۵ میلیون هکتار وسعت کشور، تنها حدود ۷۶ میلیون هکتار آن دارای خاک است و ایران با داشتن رتبه ۱۸ از لحاظ وسعت خاک قابل کشت، فقیر محسوب می شود و تنها ۱۱ درصد سطح کشور و ۲۴ درصد خاک های کشور را خاک های قابل کشت تشکیل می دهند. همین منابع اندک خاک به اشکال گوناگون به لحاظ کمی و کیفی دارای روند قهقرایی است. تغییر کاربری اراضی حاصل خیز، فرسایش خاک، قاچاق خاک، گسترش شوری، کاهش بنیه حاصل خیزی، فقر مواد آلی خاک، روش های نامناسب شخم و عملیات زراعی، فقدان قوانین و ضوابط برای استفاده مناسب و جلوگیری از تخریب و آلودگی خاک، ورود آلاینده ها به خاک، فرونشست و اثرات ناشی از تغییر اقلیم، از جمله مسائلی هستند که کمیت و کیفیت منابع خاک را تهدید می-کنند.
یک دهه از تدوین «لایحه جامع خاک» می گذرد، اما همچنان مسأله خاک در کشور با بی توجهی و بی مهری مسئولان مواجه است؛ بدون شک اگر این لایحه عملیاتی شود، بسیاری از مشکلات در این بخش برطرف خواهد شد.
آمار منتشر شده در ۵ ماهه سال ۱۳۹۶ نشان میدهد ایران از بیش از ۵۰ کشور دنیا محصولات دارویی وارد کرده است و بیشترین حجم واردات از کشورهای اروپایی انجام شده است.
مرکز پژوهشی آرا در گزارش راهبردی با « تحلیل استراتژیک صنعت دارویی کشور» که توسط اندیشکده سرآمد گردآوری شده، آورده است: درک مجموعه کامل فعالیتهایی که پیش از رسیدن دارو بهدست بیماران انجام میگیرد، شناخت بهتری از زنجیزه ارزش صنعت داروسازی شامل هر کدام از اجزای آن، ارزش ایجاد شده در هر گام و مؤلفههای هزینهای آن را بهدست میدهد. این موارد میتواند بین و درون بازارهای مختلف بسته به نوع دارو، کانال توزیع، مقررات بازپرداخت یا ناحیه جغرافیایی متفاوت باشد.
برای اطمینان از اینکه بیماران داروی مناسب را در زمان، مکان و فرم مناسب دریافت میکنند، نیاز به زنجیره ارزش پیچیدهای است که شامل سه مؤلفه اصلی تولید دارو، توزیع دارو به نقطه عرضه، عرضه به مصرف کننده نهایی است. در بخش تولید دارو گفتی است: برای ساخت دارو چند مرحله وجود دارد که از تحقیق و توسعه اولیه تا کسب مجوز از مقام ناظر برای فروش دارو در بازار و فاز نهایی تجاریسازی را شامل میشود. هرکدام از این مراحل و نیازمندیهای آنها برای داروها، تولیدکنندگان و کشورهای مختلف متفاوت است.
مرحله توزیع دارو به نقطه عرضه شامل حملونقل و مدیریت دارو از دست تولیدکننده به مصرفکننده نهایی است که میتواند عرضهکننده خرد (داروخانه)، بیمارستان یا پزشک باشد. پیچیدگی این مسیر برحسب موقعیت تولیدکننده، نیاز به واردات دارو، نیازمندیهای خاص و موقعیت مکانی مصرفکننده نهایی بین مراکز شهرهای بزرگ و روستاهای دورافتاده متفاوت است.
فراهم کردن فرم و اندازه مناسب دارو برای بیمار مناسب، با یک زمانبندی دقیق گام نهایی در زنجیره ارزش است که با مرحله عرضه به مصرف کننده نهایی شناختنه می شود. این گام میتواند شامل مراحل دیگری از جمله بررسی دارو برای تداخلات احتمالی، ارائه توصیهها و غیره باشد که هرکدام از آنها بهمنظور اطمینان یافتن از کسب حداکثر ارتفاع توسط بیمار ضروری است. شناخت ترکیب ارزشافزوده در هر مرحله و همچنین هزینههای متحملشده به درک بهتر زنجیره ارزشافزوده صنعت داروسازی کمک میکند.
مهمترین عوامل مرگومیر در جمیعت کشور
ایران با جمعیت ۷۷ میلیون نفری حدود ۱ درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهد. در حدود ۶۹ درصد از این جمعیت در مناطق شهری زندگی میکنند که ۴۲ درصد آنها بین ۳۰ تا ۷۰ ساله هستند. در حال حاضر مهمترین عامل مرگومیر در جمعیت کشور بهترتیب مربوط به بیماریهای قلبی- عروقی، مصدومیتها و انواع سرطانها است. حدود ۷۶ درصد مرگومیرها در کشور مربوط به امراض غیرقابل انتقال و ۲۴ درصد مابقی مربوط به انواع مصدومیتها و امراض قابل انتقال است. در حال حاضر احتمال مرگومیر یک فرد ۳۰ تا ۷۰ ساله بهدلیل ابتلا به بیماریهای غیرقابل انتقال عمده ۱۷ درصد است.
با وجود کاهش نرخ مرگومیر در اثر بیماریهای قلبی– عروقی در کشور، از سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۰۴ این نرخ برای زنان بیشتر از مردان بود و سپس نرخ مرگومیر مردان بهتدریج بالاتر از نرخ مشابه زنان گردید. این در حالی است که همواره نرخ مرگومیر ناشی از بیماریهای مزمن تنفسی و سرطان در میان مردان بالاتر بوده و تنها نرخ شیوع بیماری دیابت با اختلاف اندکی بیشتر از مردان بوده است.
از جمله عوامل و رفتارهای پرخطر در بین افراد بالغ کشور میتوان به مصرف تنباکو، فشار خون بالا و چاقی شدید اشاره کرد که بهترتیب ۱۴، ۲۵ و ۲۰ درصد جمعیت کشور را شامل میشوند. همچنین مصرف سرانه الکل بهعنوان یکی دیگر از رفتارهای پرخطر در کشور به حدود ۱ لیتر در سال میرسد که در این زمینه سهم مردان تقریباً ۶ برابر زنان است.
ایران از نظر درآمد در بین کشورهای با درآمد متوسط به بالا طبقهبندی میشود؛ نسبت کل مخارج بخش سلامت به تولید ناخالص داخلی در کشور در سال ۲۰۱۳ حدود ۷ درصد بود که برابر میانگین جهانی است. با اینکه مخارج بخش سلامت ۱۸ درصد کل مخارج دولت را در این سال به خود اختصاص داده بود، سهم دولت برخلاف میانگین جهانی، کمتر از سهم مخارج خصوصی است.
نسبت مخارج فردی (پرداخت مستقیم از جیب) به کل مخارج بخش سلامت در ایران به نسبت میانگین جهانی بسیار بالاتر است و با وجود کاهش یافتن در سالهای اخیر هنوز بخش عمده مخارج خصوصی را شامل میشود. این در حالی است که مطابق بند ب ماده ۳۴ برنامه پنجساله پنجم توسعه، سهم هزینههای مستقیم مردم باید حداکثر به ۳۰ درصد هزینههای سلامت میرسید که این امر تحقق نیافته است. یکی از دلایل این امر تخصیص نیافتن ۱۰ درصد خالص وجوه حاصل از اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها به بخش سلامت مطابق مواد قانونی برنامه پنجم توسعه بوده است.
تا پیش از اجرای طرح بیمه سلامت همگانی در سال ۱۳۹۳، حدود ۸۵ درصد جمعیت کشور تا حدودی زیر پوشش بیمههای مختلف و عمدتاً بیمه تأمین اجتماعی قرار داشتند. با اجرای طرح بخش قابل توجهی از افردای که زیر پوشش هیچگونه بیمهای قرار نداشتند، از مزایای آن بهرهمند شدند. در سال ۲۰۱۲ حدود ۶۴ درصد هزینههای بخش سلامت مربوط به مخارج دارویی بوده است که در سال ۲۰۱۳ با افت قابل توجهی به ۴۹ درصد کاهش یافت که علت اصلی آن کاهش قیمت داروهای تولیدی و وارداتی بهدلیل اتخاذ سیاستهای دولت یازدهم بود.
عوامل مؤثر بر صنعت دارو در ایران
ارزش بازار دارو در ایران با کاهش روبهرو شده و از ۴۵۹/۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۳، به ۳۴۱/۲میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹ خواهد رسید. پیشبینی میشود فروش دارو از ۷/۴۴.۲۱۵ میلیارد به ۲/۱۱۰.۰۱۲ میلیارد ریال برسد که رشدی ۱۱۶ درصدی را نشان میدهد. نکته قابل توجه در کاهش ارزش دلاری بازار دارو، کاهش ارزش ریال در برابر دلار است که باعث کاهش شدید ارزش دلاری بازار شده است، تنها کمتر از ۵ درصد بازار دارو در اختیار تجهیزات پزشکی قرار خواهد داشت.
سهم دولت از کل مخارج بخش سلامت کاهش پیدا کرده و از حدود ۴۵ درصد در سال ۲۰۰۷، به ۳۰ درصد در سال ۲۰۱۲ رسیده است. شرکتهای خصوصی بیمه تنها ۲ تا ۳ درصد کل مخارج را عهدهدار هستند. این جهتگیری به معنای کوچک شدن صنعت داروی کشور و کاهش قدرت خریداران و مصرفکنندگان دارو است. البته اختصاص یک درصد ارزشافزوده سال ۹۳ به بخش سلامت و همچنین طرح بیمه همگانی که توسط دولت در سال ۹۳ در حال انجام است، میتواند نویدبخش احیای مجدد صنعت داروی کشور و افزایش قدرت خریداران و تنظیم بازار دارو گردد.
ایران به لحاظ مصرف عددی دارو جزء ۲۰ کشور اول دنیا محسوب میشود و هر ایرانی بهطور متوسط در طی سال ۳۳۹ بار دارو مصرف میکند که این رقم ۴ برابر آمارهای جهانی است. همچنین مصرف سرانه عددی داروهای تزریقی در ایران حدود ۴/۱۱ درصد است که تقریباً ۴ برابر رقم مشابه در جوامع توسعهیافته است. بهطورکلی سرانه مصرف دارو در کشور سه برابر استاندارد جهانی است. میانگین اقلام دارویی در هر نسخه در جهان ۲ قلم و برای ایران ۳ تا ۴ قلم است و مصرف خودسرانه دارو در کشور یک بحران محسوب میشود که تا حدودی مربوط به تأثیر شیوه کنونی قیمتگذاری دارو بر کیفیت داروهای تولید شده است.
در سال ۱۳۹۳ سهم هزینه گروه «بهداشت و درمان» در متوسط هزینه ناخالص سالانه یک خانوار شهری پس از سهم گروههای «مسکن، آب، برق و گاز و سایر سوختها»، «خوراکیها و آشامیدنیها»، «حملونقل» و «کالاها و خدمات متفرقه» بیشترین هزینه را در بودجه خانوار به خود اختصاص داد. سهم هزینهای چهار گروه مذکور در سال ۱۳۹۳ بهترتیب ۴/۳۳، ۶/۲۴، ۴/۱۰ و ۴/۸ درصد بود.
در گزارش بررسی بودجه خانوار هزینههای گروه بهداشت و درمان به دو مجموعه «دارو، لوازم و مواد طبی و درمانی» و «خدمات پزشکی، دندانپزشکی و پیراپزشکی و هزینههای بیمارستانی» تقسیم شده است. در سال ۱۳۹۳ سهم هزینهای این دو زیرمجموعه بهترتیب ۸/۲۸ و ۲/۷۱ درصد بود و نسبت هزینهای آنها از کل هزینه ناخالص خانوار بهترتیب شامل ۷/۱ و ۱/۴ درصد بود.
طبق پژوهش های صورت گرفته از سوی کارشناسان، در فاصله سالهای ۸۵-۱۳۷۵ تغییرات شاخص بهای گروه بهداشت و درمان بهطور مستمر بیشتر از تغییرات شاخص کل بوده است. یکی از دلایل این امر کاهش وابستگی بخش دارو به ارز دولتی ارزان بود که از سال ۱۳۵۹ با هدف حمایت از صنعت داروسازی و سازمانهای بیمهگر و تأمین نیازهای دارویی کشور به این بخش تخصیص داده میشود که در موارد متعددی به رانتجویی و تخصیص نابهینه منابع منجر شد.
همچنین، گفتی است که خانوارهای واقع در سه دهک بالا (دهک ۸،۶ و۱۰) یعنی خانوارهای پردرآمد در سال ۱۳۹۴ بیش از ۶۲% هزینهها را در اختیار دارند. متوسط هزینه ناخالص سالانه یک خانوار برای گروه بهداشت و درمان در دهکهای پایین، یعنی کمدرآمدترین خانوارها، از لحاظ سهم تقریباً با دهکهای بالا یعنی پردرآمدترین خانوارها برابر است؛ بهعبارتدیگر، درآمد بسیار زیاد دهکهای بالا باعث گردیده که بهرغم هزینه بالاتری که آنها بابت بهداشت و درمان پرداخت میکنند، اما سهم بهداشت و درمان از کل هزینه ناخالص آنها اندک و با دهکهای پایین برابر گردد. این امر حاکی از آن است که مسائل و مشکلات اقتصاد ملی بهویژه برای خانوارهای کمدرآمد بهگونهای است که تلاشهای مداوم، تمهیدات وزارت بهداشت و درمان، اعمال تثبیت و بعضاً کاهش قیمت دارو و تعیین حاشیه سود تولیدکننده به شیوه Mark up هرگز موجب تسهیل دسترسی دهکهای جمعیتی کمدرآمد و ارتقای سطح بهداشت و درمان آنها در مقایسه با دهکهای درآمدی بالا نگردیده است.
اهمیت صنعت دارو در ایران
طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی صراحتاً بر تأمین نیازهای اساسی شامل مسکن، خوراک، پوشاک و بهداشت و درمان و آموزشوپرورش تأکید شده است. دارو یک کالای اقتصادی و راهبردی است، بهگونهای که بهرغم ضروری بودن و ارزشافزوده بالای آن، میتواند از سوی کشورهای سلطهگر بهعنوان یک اهرم فشار مورد استفاده قرار گیرد. همچنین دارو راهبرد سلامت ملی است، بهگونهای که در اصول امنیت غذایی نیز بر دسترسی همه مردم در همه اوقات به غذا و داروی کافی برای اداره یک زندگی سالم تأکید شده است. اهمیت سلامت ملی تا حدی است که امروزه بانک جهانی در کنار سازمان جهانی بهداشت، آن را بهعنوان یکی از شاخصهای مهم توسعه قلمداد کرده و آن را همردیف درآمد سرانه، نرخ اشتغال و رعایت حقوق بشر قرار داده است. سلامت ملی را در واقع میتوان مجموعهای از سلامت سیاسی، اقتصادی و سلامت غذایی دانست.
حال نامساعد صادرات و واردات صنعت دارویی
آمار منتشر شده در ۵ ماهه سال ۱۳۹۶ نشان میدهد ایران از بیش از ۵۰ کشور دنیا محصولات دارویی وارد کرده است. بیشترین حجم واردات از کشورهای اروپایی انجام شده است. طبق آمار اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران، واردات محصولات دارویی ایران در ۵ ماهه سال ۱۳۹۶ به میزان ۱۶.۴۰۴.۳۷۷.۹۷۲.۵۸۲ ریال معادل ۵۰۴.۹۹۱.۲۰۰ دلار بوده است. همچنین صادرات محصولات دارویی ایران در ۵ ماهه سال ۱۳۹۶ میزان ۱.۸۱۴.۴۲۰.۳۷۳.۳۲۵ریال معادل ۵۵.۶۷۲.۴۳۳ دلار بوده است. تراز تجاری ایران در گروه محصولات دارویی در ۵ ماهه سال ۱۳۹۶ منفی است. میزان واردات این محصول راهبردی از صادرات آن بیشتر بوده است.
در بین گروههای کالایی مختلف، گروه محصولات دارویی هفتمین گروه عمده وارداتی در ۵ ماهه سال ۹۶ بوده است که این مقدار به ارزش ۳۸۷ میلیون دلار بوده و درصد تغییرات آن نسبت به ۵ ماهه سال ۱۳۹۵ منفی است.
در گروه محصولات دارویی نیز مکملهای دارویی برای خردهفروشی که تولید داخلی مشابه ندارند، با شماره تعرفه ۳۰۰۴۹۰۹۰ با میزان ۱۰.۵۳۶.۳۶۵ میلیون دلار، بیشترین سهم را در واردات به خود اختصاص دادند. البته ارزش واردات در شش ماهه اول سال ۹۴، میزان ۵۳۲ میلیون دلار بوده که نسبت به مدت مشابه سال ۹۳، حدود ۵ درصد رشد داشته است. به این ترتیب میتوان گفت در سال ۹۳ واردات داروی کشور نسبت به سال پیش از آن کاهش داشته است که بخشی از آن به تحریمها برمیگردد.
آمار اتاق بازرگانی تهران حاکی از آن است که کشورمان در سال گذشته از ۵۰ کشور، انوا ع محصولات دارویی وارد کرده است. آلمان با ۵۰۴.۹۸۸.۰۸۲ میلیون دلار بزرگترین صادرکننده محصولات دارویی به ایران است. دانمارک با ۴۷۴.۱۲۰.۷۵۹ میلیون دلار، سوئیس با ۴۵۶.۲۴۵.۴۸۳ میلیون دلار، فرانسه با ۳۹۶.۱۳۰.۸۴۹ میلیون دلار بهترتیب دوم، سوم و چهارم شدند.
لازم به ذکر است؛ واردات دارو به ایران طی سالهای ۱۳۹۳-۱۳۸۰ روندی صعودی داشته و در سال ۱۳۹۳ به ۴۲۴۷ میلیارد ریال رسیده است و همچنین این روند صعودی واردات دارو تا سال ۹۶ ادامه داشته است.
مرکز پژوهشی آرا، دربخش پایانی این بخش از گزارش راهبردی خود نوشته است: در صورت حل مشکلات صنعت در بهترین حالت نمیتوان افق صادراتی روشنی برای شرکتهای دارویی کشور ترسیم کرد؛ زیرا هندوچین بهسرعت در حال گسترش بازار خود در منطقه هستند و بسیار بعید به نظر میرسد شرکتهای دارویی در وضعیت فعلی بتوانند جایگاهی را در صنعت داروی منطقه بهدست آورند. بنابراین تمرکز اصلی آنها در درجه اول تأمین مواد اولیه مورد نیاز برای تولید داروی کشور خواهد بود که به تأمین ارز برای خرید مواد اولیه خارجی بازمیگردد. بهترین بازارهای صادراتی در منطقه، بازارهای عراق و افغانستان و همچنین سوریه پس از جنگ است که با توجه به ظرفیت فعلی شرکتهای ایرانی (که عمده تولیدات آنها داروهای ژنریک است) میتوانند در کوتاهمدت باعث رشد صادرات دارویی گردند.
مرکز پژوهشی آرا نشست تخصصی " تحول مساجد " را در روز سه شنبه ۱۷ بهمن ماه برگزار کرد