امروزه، تمرکز بر پیشبینی آینده، منجر به ظهور رشته مدرن آینده پژوهی شده است که معطوف است بر کاوش در آینده های جایگزین و بررسی جهان بینی ها و اسطوره هایی که زیربنای آینده های ممکن، محتمل و ترجیحی هستند. آیندهپژوهی، مطالعه سیستماتیک آینده های ممکن، محتمل و ترجیحی از جمله جهان بینیها و اسطوره هایی است که زیربنای هر آینده است. در پنجاه یا چند سال اخیر، مطالعه آینده از پیشبینی آینده به ترسیم آیندههای جایگزین به شکلدهی آیندههای مطلوب، هم در سطوح جمعی بیرونی و هم در سطوح درونی فردی حرکت کرده است. در طی این دوره، آینده پژوهی از تمرکز بر جهان عینی بیرونی به رویکردی لایه ای تغییر کرده است که در آن نحوة دیدن جهان، در واقع آیندهای را که فرد می بیند شکل می دهد. در این رویکرد آینده بحرانی – چرخش پساساختاری – دنیای بیرونی از درون مطلع می شود و مهمتر از همه، دنیای درونی یک فرد از واقعیت بیرونی مطلع می شود.
در حالی که بسیاری از مطالعات آینده برای کاهش ریسک، اجتناب از آینده های منفی، به ویژه در بدترین حالت، استقبال می کنند، دیگران فعالانه به سمت ایجاد آینده های مطلوب، چشم اندازهای مثبت از آینده حرکت می کنند. بنابراین، شناسایی آینده های جایگزین، رقص سیال ساختار (وزنهای تاریخ) و عاملیت (ظرفیت تأثیرگذاری بر جهان و ایجاد آینده های مطلوب) است.
از آنجایی که جهان به طور فزاینده ای پرخطر شده است. حداقل از نظر ادراک، اگر نه در واقع – مطالعات آینده مشتاقانه توسط تیم های رهبری اجرایی و بخشهای برنامه ریزی در سازمانها، مؤسسات و کشورها در سراسر جهان پذیرفته شده است.
تنش های ملموسی بین چارچوبهای برنامه ریزی و آینده وجود دارد. برنامه ریزی به دنبال کنترل و بستن آینده است، در حالی که آینده پژوهی به دنبال باز کردن آینده است و از آینده به آینده های جایگزین حرکت می کند. برای درک آینده(ها)، نیاز به چارچوبی نظری قانع کننده است. چهار رویکرد برای آینده نگری بسیار مهم هستند:
اولی مبتنی بر علوم اجتماعی تجربی، پیش بینی کننده است.
دومی تفسیری است، نه بر اساس پیش بینی آینده، بلکه بر اساس درک تصاویر رقیب از آینده.
مورد سوم انتقادی است که از تفکر پساساختاری نشأت میگیرد و بر این پرسش متمرکز است که چه کسی از تحقق آیندههای معین سود میبرد و کدام روشها به انواع خاصی از آینده پژوهی امتیاز میدهند.
رویکرد چهارم یادگیری/تحقیق اقدام مشارکتی است. این رویکرد به مراتب دموکراتیکتر است و بر ذی نفعانی متمرکز است که آینده خود را توسعه میدهند، بر اساس فرضیات آنها از آینده (مثلاً اگر آینده خطی یا چرخهای است) و آنچه برای آنها حیاتی است.
یکی از چارچوبهای مفهومی درک آینده، رویکرد شش رکن است:
اولین رکن «نقشه برداری از آینده» است که روش اصلی آن مثلث آینده است.
رکن دوم «پیش بینی آینده» با تحلیل مسائل نوظهور به عنوان روش شناسی کانونی است.
رکن سوم، «زمانبندی آینده» است که «روشها» مفیدترین روشها، خرد، میان و تاریخ کلان است.
رکن چهارم «عمیقسازی آینده» است که تحلیل لایهای علّی پایه آن است (اگرچه تحلیل لایهای علّی یک نظریه آیندهپژوهی نیز هست).
رکن پنجم «ایجاد جایگزین» است که برنامه ریزی سناریو مهمترین روش است.
آخرین رکن، «تغییر آینده»، مهمترین روشهای بینش است.
تلاش های پیشامدرن برای درک آینده بر طالع بینی متمرکز بوده است. به طور کلی، هدف طالع بینی کمک به افراد برای اجتناب از شرایط خطرناک با ارائه یک سیستم هشدار اولیه بود. با این حال، اعتقاد بی چون و چرا به سیستم طالع بینی ضروری بود، زیرا هشدارها و پیش بینی ها و همچنین تحلیل های روانشناختی ماهیت کلی داشتند.
در آینده پژوهی مدرن، پرسشگری و دیدگاههای متفاوت نه تنها گنجانده شده اند، بلکه برای استحکام و انعطاف پذیری ضروری هستند. بر خلاف طالع بینی، جایگزین ها پذیرفته می شوند.
نگار فلاحتی