زندگی بلاگری؛ آرامش قبل از طوفان
ماهنامه فرهنگی، هنری و اجتماعی «پیام زن» در جدیدترین شماره خود مصاحبهای را با خانم دکتر شیما فرزادمنش جامعهشناس و مدیر اندیشکده افرا انجام داده است که شرح آن در ادامه میآید.
سؤال: رویکرد اصلی کتاب «زنان اینستاگرامر» چیست و هدف شما از تالیف آن چه بود؟
هدف اصلی از نگارش این کتاب، پژوهش مبتنی بر فهم ابعاد زندگی روزمرۀ زنانی بوده است که به واسطۀ بازنمایی زندگی روزمره در شبکه اینستاگرام تبدیل به میکروسلبریتی شدهاند. بر همین اساس تلاش شده ضمن مشارکت در این فضا، صفحات بسیاری از زنانِ تاثیرگذارِ سبک زندگی رصد و مطالعه شده و با توجه به نیازهای پژوهش نمونهگیری انجام شد.
سؤال: چه مدت به فعالیت زنان در اینستاگرام دقت کردید و چقدر فضای اینستاگرام را در این باره رصد کردید؟
در یک سالی که این مطالعه جریان داشت، پستها و استوریهای برخی از صفحات که بیشترین دنبالکنندگان را داشتند، مورد تحلیل قرار گرفته و با استفاده از نشانهشناسی، معانی آشکار و دلالتهای ضمنی عکسها، فیلمها و متون رمزگشایی شدند.
سؤال: بلاگری از چه زمانی در کشور ما رواج پیدا کرد؟
بلاگری در ایران مانند دیگر کشورهای دنیا با ظهور فضای مجازی بروز یافت و وبلاگ نویسان را شاید بتوان اولین بلاگرهای فضای مجازی ایران نامید. البته آنها در فضایی غیر از شبکههای اجتماعیِ مبتنی بر تلفن همراه به تولید محتوای نوشتاری در فضای مجازی میپرداختند که از منظر سطح تعامل و متنوعبودن ابزارهای تولید محتوا قابل مقایسه با شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام نیست.
سؤال: زن اینستاگرامر چه کسی است و چه ویژگی دارد؟
در رابطه با اینکه اینستاگرامر چه ویژگیهایی دارد؛ من به ادبیات نظری این حوزه ارجاع میدهم. در ادبیات نظری حول فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، نام های مختلفی برای کاربران شبکه های اجتماعی که از طریق این شبکه ها به شهرت رسیده اند، استفاده شده است. «میکروسلبریتی» ، «سلبریتی اینترنتی» و «بلاگر» نمونه ای از این نام ها هستند. در واقع میکروسلبریتی هایی که می توانند شهرت خود را به ارزش ملموس یا ناملموس تبدیل کنند، «اینفلوئنسر» و تاثیرگذار خطاب میشوند. به عبارت دیگر، اینفلوئنسرهای شبکه اجتماعی (SMI) به کاربران معمولی و روزمرۀ اینترنت اطلاق می شود که از طریق روایت متنی و بصری زندگی شخصی و سبک زندگی خود، تعداد نسبتاً زیادی طرفدار در رسانه های اجتماعی جمع آوری کرده و در فضاهای دیجیتالی و فیزیکی با طرفداران خود وارد تعامل شده و با ادغام «تبلیغات» در این روایت های شخصی و انتشار در پست ها و وبلاگهای خود، از دنبال کنندگان خود درآمد کسب می کنند. تبلیغات در «صنعت اینفلوئنسر» بسیار شخصیسازی شده و به شکلی ساختگی، ریاکارانه و تحریف شده ای همراه با اظهار نظرات اینستاگرامر جهت معرفی، ترویج و بازاریابی محصولات با خدمات انجام میشود. گویی که اینفلوئنسرها شخصاً این محصولات یا خدمات را تجربه کرده و پرداخت هزینه برای خرید آن توسط هوادران شان را تأیید می کنند.
همچنین در تعریفی دیگر اینفلوئنسرهای رسانه های اجتماعی، افرادی تلقی می شوند که شبکه اجتماعی بزرگ و فراوانی از کاربران، آنها را دنبال می کنند و در یک یا چند موضوع ظرفیت تأثیرگذاری و جریان سازی قابلاعتمادی برای مخاطبانشان داشته و برای آنها قابلاحترام و توجه هستند. اینفلوئنسرهای رسانههای اجتماعی موقعیت منحصربهفردی در زمینه مصرف و تولید فرهنگی دارند. درحالیکه برای تبلیغ خود دست به خود ـ ابژهسازی و کالاییکردن «خود» در میدان رقابتی شان می زنند، سطح موفقیت شان بستگی به مقدار سرمایۀ شهرتی دارد که توانستهاند برای خود جمع کنند. آنها بر تصمیمات خرید مخاطبان شان تأثیرگذار بوده و سوژه های منفعلی نیستند که صرفاً با ساخت برندِ شخصی، سرمایه جمع کنند؛ بلکه عاملانه و فعالانه بر سر سرمایه نمادینِ تعداد زیادی از کالاها، از لباس تا دکور منزل و مقصد تعطیلات توان مذاکره دارند. ازآنجاییکه موفقیت یک اینفلوئنسر به گستردگی مخاطبانش بستگی دارد، مشروعیت و رفاه آنها نیز درنهایت از طرفداران-شان سرچشمه می گیرد. درواقع کارکرد رسانه و صنعت سلبریتی شبیه دستگاه های مولد (خالق) محصولات فرهنگی (سختافزارهای رسانه های جمعی) است. برای مثال یک سلبریتی (مانند یک فرستنده) با مخاطبش (بهعنوان یک گیرنده)، رابطه ای دوطرفه برقرار می کند: هم مشروعیت فراهم می شود و هم کالا را مصرف می کنند.
سؤال: چند نوع بلاگر در اینستاگرام داریم؟
در انواع طبقهبندیهایی که از بلاگرهای اینستاگرام وجود دارد، عموما چهار دسته خرده سلبریتی از یکدیگر تفکیک میشوند: خرده سلبریتیهای سبک زندگی، خرده سلبریتیهای شغل محور، خرده سلبریتیهای چهرهمحور، خرده سلبریتیهای هنرمند. خرده سلبریتی های سبک زندگی، بیش از سایر خرده سلبریتی ها از ابزار انتشار زندگی روزمره بهره می برند. آنها واقعی و دسترس پذیر بودن را مهمترین ویژگی خود دانسته و همین ویژگی موجب هجومآوردن مخاطبان به سمت آنها میشود. همین ویژگی آنها را از سلبریتی های سنتی و خردهسلبریتیهای چهره محور که از نظر آنها غیرواقعی هستند، متمایز کنند. عمدتا تعداد دنبال کنندگان زن در چنین صفحه هایی، بیشتر از تعداد مردان است، موضوعی که نشان میدهد افراد زیادی برای یادگیری و الگوبرداری سراغ صفحات این زنان می آیند. این دسته از خرده سلبریتی ها به دلیل تأکیدی که بر زندگی روزمرّه و در لحظه زیستن دارند، شاد و خوشبخت به نظر میرسند و تلاش میکنند به هواداران خود انرژی مثبت و آموزههای انگیزشی بدهند. این واقعیت باعث شده که دنبالکردن صفحات خرده سلبریتی های سبک زندگی برای بسیاری از هواداران، با نوعی حسرت همراه باشد و انتخاب این دسته از سلبریتیها برای مطالعه در کتاب مدنظر، از منظر همین اهمیت و تاثیرگذاری این گروه صورت گرفته است.
همچنین هدف خرده سلبریتیهای شغل محور کسب درآمد و البته بازاریابی برای حرفۀ تخصصی خودشان است. این خرده سلبریتیها تلاش میکنند به طرق گوناگون مخاطبانشان را با حرفۀ خود آشنا کرده و از این طریق، جذب مشتری داشته باشند؛ آنها سعی میکنند با کمک استراتژی خودبرندسازی، خودشان را در حرفهای که مدعیِ تخصص در آن هستند، بهعنوان یک برند موفق به دیگران بشناسانند. همچنین خرده-سلبریتی های چهره محور بیشتر از سایرین به تصاویر خود اهمیت می دهند و سلفی ها بخش جدانشدنی از هویت مجازی آنهاست. این گروه از خرده سلبریتی ها عاشق شهرت هستند و با افزودن زرق و برق فراوان به صفحهشان، تلاش میکنند هرچه بیشتر به چشم آیند. در نهایت خرده سلبریتی های هنرمند، اینفلوئنسرهایی هستند که جهت فعالیت هنری، به رسانه های اجتماعی رو آورده و از این طریق، خودشان را ناظر به هنرشان معرفی میکنند. این خرده سلبریتی ها به منظور جذب مخاطب از همان استراتژی هایی استفاده میکنند که هنرمندان در فضاهای واقعی مورد استفاده قرار میدهند، البته که علاوه بر ارائۀ هنر خود، روند زندگیشان را نیز با هوادارانشان به اشتراک می گذارند.
برای بحث در رابطه با زنان اینستاگرامرِ مورد بحث که عمدتا در دستۀ خرده سلبریتیهای سبک زندگی جای میگیرند، لازم است نگاهی بر مفهوم زنانگی مجازی داشته باشیم. زنانگی مجازی مفهومی است که به تاثیر اینترنت در زندگی روزمره و شکل گیری هویت مجازی برای زنان اشاره دارد. در دهههای اخیر رویکردهای متنوعی به استفاده از اینترنت برای زنان وجود داشته و طیفی از نظریهپردازان به ظرفیتها و چالشهای اینترنت ار منظر جنسیت پرداختهاند. اگرچه عموما در ابتدای مواجهه با فناوریهای نوین رسانهای، بسیاری اینترنت را فضایی امن و سهل برای دسترسی همگانی و با ظرفیتهای مثبت برای مشارکت زنان در نظر میگرفتند، با مرور زمان، ویژگیهای مثبتِ فضای مجازی مورد ظن و تردید بسیاری قرار گرفت. به عبارت دیگر، فضای مجازی همزمان که امکان و فرصتی ویژه در اختیار زنان میگذارد تا نقشهای متعدد خود را به عنوان مادر، همسر، دانشجو، متخصص و غیره را مدیریت کرده و حتی با حضور در خانه، بتوانند در فضاهای عمومی به تعامل و مشارکت بپردازند، همچنان ویژگیهایی دارد که حضور زنان را به ابعاد جنسی و جسمی تقلیل داده و بسیاری از تبعیضها و خشونتهای زندگی واقعی، در این جهان مجازی نیز امتداد مییابد. بنابراین نمیتوان به سادگی آن را صرفا مثبت یا منفی تلقی کرد و نوع استفادۀ افراد از این فضا تعیینکنندۀ ظرفیتها یا چالشهای آن است.
سؤال: چرا زنان به خصوص زنان خانهدار به سمت بلاگری سوق داده شدند؟
استفاده از فضای مجازی و در این نمونۀ خاص «اینستاگرام»، برای زنان به تعبیر گیدنز همزمان موجب عاملیت و انقیاد میشود. به این معنا که دسترسی سهل و آسان به فضای مجازی با استفاده از گوشیهای هوشمند، در همان لحظه که فرصتی به ویژه برای زنان خانهدار است که حین انجام امورات منزل و رسیدگی به فرزندان، در فضای مجازی به مشارکت و تعامل بپردازند، میتواند موجب آسیب های بسیاری برای آنان باشد مانند: گرفتار شده در چرخۀ وقت گذرانیِ بی هدف، احساس نارضایتی ناشی از مقایسه و حسرت، در معرضِ آزار قرارگرفتن و .... . البته که از همین حیث است که غالب خرده سلبریتیهای سبک زندگی، زنان خانهدار هستند. در واقع زنان و البته مردان و کودکان و کلیۀ کاربران فضای مجازی هم در ساحت خرده سلبریتی و هم در قالب کاربرِ معمولی و دنبالکننده، در معرض آسیبهایی هستند که کمتر به چشم میآید.
سؤال: فضای بلاگری و ایفلوئنسری چقدر هویت زن ایرانی را به نمایش میگذارد؟
قاعدتا فضای بلاگری و اینستاگرام صرفا بازنمایی بخشی از هویت زنان ایرانی فعال در این فضا است و به باور بسیاری از اندیشمندانِ علوم اجتماعی، این بازنمایی نسبت چندانی با واقعیت هم ندارد. اساسا بازنمایی، نمایشی است که صرفا برای به تصویر درآمدن، تدارک دیده شده و هدف از آن، مورد توجه قرار گرفتن است. بنابراین آنچه در فضای مجازی دیده میشود، هرگز نباید واقعی در نظر گرفته شود.
سؤال: علاوه بر مخاطبان، آیا بلاگرها هم در عرصههای فردی، فرهنگی و اجتماعی هم آسیب میبینند؟
آسیبی که مخاطبان از دنبالکردن صفحه بلاگرها میبینند، به دلیل ناآگاهی مخاطب از غیرواقعیبودن فضایی است که در این شبکه بازنمایی میشود و البته فراتر از آن، خرده سلبریتی نیز خود پس از مدتی فعالیت در این فضا، چنان غرق در زندگی روزمرۀ مجازی میشود که اساسا زندگی واقعیاش صرفا در خدمت تولید محتوا برای شبکه پیش میرود. موضوعی که هم در زندگی خانوادگی بلاگرها موجب آسیب میگردد و هم به لحاظ روحی آنان را دچار مسئله میکند.
سؤال: بلاگرها سبک زندگی، نگاه مردها را به زنان و زندگی مشترک تغییر داده اند؟ چگونه؟
قطعا بازنماییهای غیرواقعی از زنانگی، مادری، همسری، زیبایی و موضوعاتی از این دست، بر پنداشت مردان نیز موثر بوده و در صورت نبود سواد رسانهای، پیامدهای منفی بسیاری بر انتظارات و توقعات آنان از شریک زندگیشان خواهد داشت. البته که این موضوع در رابطه با مردانگی نیز صدق میکند و بخشی از کتاب به همین موضوع اختصاص یافته است. مردانگی و پدری و همسری از جمله مفاهیمی است که در این صفحات مورد بازنمایی قرار گرفته و از همین منظر، بر تصورات زنان از شریک زندگیشان موثر است. ضمن آنکه مردان نیز اگرچه مخاطبان اصلی این صفحات نیستند، اما در بسیاری از لحظات مورد خطاب قرار گرفته و به مثابه سوژه استیضاح میشوند.
سؤال: دنبالکنندگان بلاگرها به چند دسته تقسیم میشوند؟
اگرچه دستهبندیهای متعددی از مخاطبان و دنبالکنندگانِ خرده سلبریتیها میتوان داشت، اما در یک سنخشناسی از انواع دنبالکنندگان این صفحات، میتوان به سه دسته طرفداران همدل، طرفداران منتقد و طرفداران بینابینی اشاره کرد. طرفداران همدل و همراه عموما رویکرد هواداری نسبت به اینفلوئنسرها داشته و بعضا برخوردهای حسرتآمیز با سبک زندگی وی دارند. هواداران منتقد تلاش میکنند به واسازیِ بازنماییها و اغراقهای اینفلوئنسر پرداخته و با پرسش و نقد روشنگری کنند. دسته سوم نیز رویکرد مشخصی نداشته و هر از چند گاهی در دسته طرفداران متعصب با منتقد قرار میگیرند.
سؤال: متاسفانه بسیاری از بلاگرها در زندگی شخصی مشکل دارند، سؤال اینجاست که چرا مخاطبان به خصوص زنان با توجه به آگاهی از این مسئله، همچنان طرفدار و دنبالکننده آنها هستند؟
در رابطه با چراییِ وفاداریِ مخاطبان این صفحات باید به این نکته اشاره کنم که عموما وقتگذرانی در فضای مجازی و به ویژه دنبالکردن لایههای شخصی و خصوصی زندگی دیگران، نوعی سرگرمی برای بسیاری از افراد جامعه تلقی میشود. اما رشد و گسترش این صفحات به طور مشخص خرده سلبریتیهای سبک زندگی نه تنها پیامدهای اجتماعی مثل ترویج پدیده کودکان کار مجازی و مصرفگرایی دارد، بلکه با پیامدهای روانشناختی بسیار از قبیل ایجاد موجی از احساس نا امیدی و نارضایتی در میان طرفداران این صفحات هم همراه است. در واقع عنصر اصلی نمایش در صفحات مجازی در راستای دیدهشدن و افزایش محبوبیت، «اغراق» است و اینستاگرام که شبکهای تصویرمحور با امکانات پرشمار ویرایش عکس است، بهترین فضا برای به تصویرکشیدن مسابقه مصرفگرایی است. نمایش روابط سرشار از عشق و احساس رضایت از زندگی و خوشبختی میان زوجین تصویری است که به شدت در این صفحات بازنمایی میشود و گذر زمان و پژوهشهای روانشناختی نشان میدهد، از اعتباری برخوردار نیست.
برای اینکه بلاگری بتواند در این فضا تبدیل به اینفلوئنسری با درآمد نجومی شود، لازم است تصویرش را در ذهن دنبالکنندگان مدیریت کرده و خود را در هر نقشی بی عیب و نقص و ایده آل نمایش دهد. چنین تصویری به اینستاگرامر این امکان را میدهد که تبدیل به گروه مرجعی برای هواداران شود و در نتیجه با تاثیرگذاری بالا، تبلیغات گرانتری دریافت کند. نتیجه چنین اتفاقی، ترویج استانداردهای اغراق آمیز از مفاهیمی همچون مادری، همسری (هم زنانگی و هم مردانگی)، زیبایی و خانهداری در این صفحات است. در این صفحات شما زنی کدبانو، همواره آرایش کرده با لباسهای خاص و زیبا در خانهای تمیز و مرتب با غذایی گرم و تزئین شده میبینید که همسرش مرتب از او عکس میگیرد، برایش هدیههای رنگارنگ میخرد، فرزندانش تمیز و مرتب و آرام مشغول بازیاند و خودش مرتب در حال آرایشگاه رفتن، خرید، مهمانی و رستوران رفتن است. بدین ترتیب اینستاگرامرهای سبک زندگی، با ایفای چنین نقشهایی که کمتر در زندگی واقعی قابل مشاهده است، تصویری از روابط زوجین و والدین و فرزندان برمیسازند که فرسنگها تا واقعیت فاصله دارد و صرفا توقعاتی غیرواقعی و نارضایتی از خویش را در دنبالکنندگان بر میانگیزد.
از طرفی کودکان ابزارهایی جذاب و پربیننده در صفحات اینفلوئنسرها هستند. نه تنها پس از به دنیا آمدن، بلکه با اولین عکس سونوگرافی و خبر بارداری اینفلوئنسر، موجی از کنجکاوی دنبالکنندگان میزان تعامل صفحه را افزایش میدهد و سیلی از آنلاین شاپها در قالب تبلیغات، شروع به ارسال وسایل نوزادی برای اینفلوئنسر میکنند. کودکان در این صفحات از بدو تولد، کوچکترین حریم خصوصی ندارند و امر تاسفآوری که بسیار قابل مشاهده است، آزار کودکان جهت تولید ویدیوهای چالشی است. آنها مرتبا مجبورند لباسهای خاص تبلیغاتی بپوشند و در آتلیهها به دوربین لبخند بزنند و شیرین زبانی کنند. گاهی در معرض خطرند یا مشغول گریه و فریاد، اما مادر تشخیص میدهد وقت مناسبی برای تولید محتواست.
اما نکته دیگر در رابطه این فضا، عدم وجود تعرفه مشخص در انجام تبلیغات و عدم اعتنا به نارضایتیهای آنلاینشاپهایی که با پرداختهای کلان، بازدهی مشاهده نمیکنند، است. به دلیل تازگی فضای مجازی و پدیده اینفلوئنسرمارکتینگ در ایران و البته اشکال نوظهور آن که همین زنان اینفلوئنسر سبک زندگی هستند، بازاری براساس میزان دنبالکننده که کاملا هم به لحاظ تکنیکال و فنی اشتباه است، شکل گرفته که براساس آن هر اینفلوئنسری برای خودش تعرفهای را جهت تبلیغات اعلام میکند. مبالغی نجومی در ازای یک استوری چند ثانیهای که با اکثر مشاغل پرزحمت و نیازمند تخصص قابل مقایسه نیستند و در نهایت هم منجر به نتیجه قابل قبولی برای آنلاین شاپها نمیشوند. البته که عدم وجود نظارتهای قانونی باعث شده اینفلوئنسرها هم دلیلی برای جلب رضایت مشتریان که تبلیغاتشان را با قیمتهای کلانی به آنها سپردهاند، نداشته باشند و به تدریج چرخهای از افزایش قدرت و ثروت اینفلوئنسرها و همزمان ضرر و زیان آنلاین شاپهایی که معمولا هم مشاغل خرد هستند، شکل بگیرد.
سؤال: نظر شما درباره حجاب استایلها چیست؟ آیا بلاگری و حجاب استایل بار منفی در جامعه دارد؟
نمیتوان پدیدۀ حجاب استایل را که به لحاظ تاریخی مکانیسم دفاعی و شناختی برای زنان مسلمان در تقابل با اسلامستیزی و حجابستیزی در دنیای غرب بوده است، به سادگی امری ممدوح یا مذموم شمرد. حجاب استایلها نوعی هویت جنسیتیِ مبتنی بر شریعت و پوشش برای خود برمیسازند، آن هم در فضایی که هر امری حول تصویر و رنگ و دیدهشدن شکل میگیرد و بدون داشتن دنبالکننده، حضور معنایی ندارد. از این حیث، حضور و بروز زنانی که در چارچوب پوشش شرعی و رسمی در این فضا بلاگری میکنند، امری قابل توجه و نوآورانه است. همزمان تصویری که از حجاب بازنمایی میشود، در بسیاری از لحظات، مخدوش و استهاله شده است و از این منظر مرزهای حجاب به معنای امری که قرار است از دیدهشدن و جلب توجه جلوگیری کند، را زیر سؤال میبرد. لذا نه میتوان آن را به کلی انکار کرد و از حذف آن سخن گفت و نه لزوما حجاب استایلها در چارچوب حجاب شرعی حاضر میشوند. البته که وجود و بروز پوششهای متنوع و جذاب و رنگارنگ در این فضا، انتخاب حجاب یا حفظ آن را برای بسیاری از زنان تسهیل خواهد کرد.
سؤال: چطور میشود بر رفتار و محتوای صفحه بلاگرها نظارت داشت؟
فضای اینترنت به طور اعم و شبکههای اجتماعی به طور اخص، نیازمند تنظیمگری و سیاستگذاری در سطوح خرد و کلان حکمرانی است. دهههاست که کشورهای مختلف تنظیمگریِ حکمرانی فضای مجازی را در دستور کار خود قرار دادهاند و ضمن توجه به حقوق مخاطب و انتظارات جامعۀ مدنی، تلاش میکنند با قانونگذاری و فرهنگسازی، ضمن افزایش سواد رسانهای عموم جامعه، فضای امنی برای کسب و کارهای آنلاین، سرگرمیهایِ آنلاین، تعاملات آنلاین و به طور کلی زندگی روزمرۀ مجازی ایجاد کنند.
- مسأله زن در تصویر رسانه از بازنمایی تا ساخت اجتماعی نحوه نمایش و بازنمایی زنان در تصویر، کوتاه زمانی پس از اختراع رسانههای ارتباطی، مشکلساز شد. واقعیت آن است که این مسألهمندی نحوه نمایش زن، نسبت وثیقی با مسأله زنان در جوامع داشته است. زنانگی در هر ساحت و نقشی مورد مناقشه میان افراد با یکدیگر و افراد با حاکمیتها بوده است. به تبع همین حساسیت ویژه است که تصویر رسانهای زن نیز امری مهم و قابل تأمل میشود. از این منظر اینکه زن در تصویر چگونه به تصویر کشیده میشود، از دو دیدگاه قابل بحث است: اولی این تصویر را مؤثر بر زنانگی عینی در جامعه در نظر گرفته و تصویرسازی رسانهای را آغاز ساخت اجتماعی زن میداند که در صورت تکرار میتواند به زنانگی واقعی تبدیل شود و دیگری بازنمایی را بازنمود و روایت زنانگی موجود، در نظر میگیرد. لذا پیش از آنکه مسأله تصویر زن در رسانه را مورد بحث و بررسی قرار دهیم، لازم است نسبت خود را با این دو دیدگاه مشخص و منقح کنیم. شیما فرزادمنش دانشجوی دکترای جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی زنان ایدهآل ناظر به دیدگاه اول تعهد هنر، نمایش زن آرمانی است و لازم است تصویری از زن برسازد که مطلوب نهایی است، حتی اگر وجود خارجی نداشته باشد. بر این مبنا، نقد تصویر زن در رسانه حول این پرسش شکل میگیرد این تصویر ارائه شده تا چه حد به الگوی ایدهآل مدنظر، نزدیک یا دور است. قاعدتاً این الگوی ایدهآل مدنظر در هر گفتمانی مبتنی بر نظام معانی آن گفتمان متغیر است، اما در اصل پرسش تغییری حاصل نمیشود. ناظر به دیدگاه دوم مسأله ناقد، نزدیک بودن تصویر رسانهای زن به واقعیتهای جامعه و امر اجتماعی است. بنابراین تصویری که آرمانی، غیرواقعی و دور از واقعیتهای میدان است، غیرمتعهدانه به نظر میرسد. در همین نقطه است که بازنمایی نیز مهم و محل مناقشه میگردد. در تعریف، بازنمایی فرایندی است که از یک سو، مرتبط با عالم عینیات خارجی است و از سوی دیگر، کنشی است که فاعل بازنما از طریق میانجی - که در اینجا رسانه است- به مخاطب ارائه میکند. فرایند بازنمایی در این معنا، در گذر از سه جهان «بود»، «نمود» و «بازنمود» شکل میگیرد و این نکته که بازنمایی چگونه بودها و نمودها را به تصویر میکشد، نقطه نزاع را در نقد و بررسی تصویر زن در رسانه در این رویکرد تعیین میکند. رسانه بگوید بشود، میشود؟! رویکرد اول، با نگاهی برساختگرایانه، تأکیدش تأثیری است که قاب رسانه بر برساخت مفهوم زن در بینالاذهانیت جامعه میگذارد. بر این اساس تنها واقعیتهای عینی و بیرونی نیستند که امر اجتماعی را برمیسازند، امر اجتماعی متأثر از کنشهای متقابل در سطوح مختلف شکل میگیرد و در این میان زن نیز برساختی فرهنگی و نمادین است که از فحوای صورتبندیهای رسانهها برساخته و بازتولید میشود؛ لذا زمانیکه زن در یک تصویر رسانهای، در راستای تولید طنز به مثابه سوژهای با ضریب هوشی پایین و کنشهای ابلهانه نمایش داده میشود، این ایماژ به برساخت مفهوم زن به عنوان موجودی کودن خواهد انجامید و در صورت تکرار به یک گزاره جدی و البته پنهان و ضمنی، حتی در سطوح تصمیمگیری تبدیل خواهد شد. به همین دلیل اینکه زن در رسانهها که بنگاههای اصلی تولید و توزیع معنا در جهان حاضر هستند، چگونه روایت میشود، آثار آشکار و پنهانی در لایههای مختلف افکار، نگرشها و تصمیمسازی مدیران دارد. اگرچه این دیدگاه با سهمی که برای خوانش مخاطب از رسانه قائل است، چانهزنی مخاطب را در دریافت معنا مورد توجه قرار میدهد، اما یادآوری این نکته که رسانهها در میان منابع معرفت نقشی کلیدی دارند، بویژه سیطره جدی آنها بر زندگی روزمره ما، همگی از جمله دلایلی است که نشان میدهد تأثیر تولیدات رسانهای در ساخت اجتماعی زن لازم است جدی گرفته شود. از این منظر گاهی لازم است برساخت تصویر نمایشی زن، آرمانگرایانه و به نوعی تیپ ایدهآلی باشد که به عنوان الگوی مطلوب تصویرسازی میگردد. رسانه کلید حل مشکلات زنان رویکرد دوم با تأکید بر تعهد هنر بر بازنمایی امر اجتماعی و به تعبیری مسائل و معضلات اجتماعی، رسالت نمایش را به تصویر کشیدن آن چیزی میداند که سر جای خودش نیست! به این معنا تصویر زن در رسانه باید دلالت بر رنجها و کاستیها داشته باشد، زیرا که رسانه محملی است که میتواند معضلات و مشکلاتی را به صدا درآورده و پیش روی مخاطب و سیاستگذار قرار دهد که تا پیش از آن بیزبان و پنهان بودهاند. از این منظر، این ابزار رسانه است که میتواند سوژهها را به سخن درآورده و به واسطه قدرت تصویرسازیاش، لایههایی از رنج و مصایب انسانی را نمایش دهد که همدلی افراد را برانگیزد و در عین حال صحبت از آن، تلخ و گزنده نباشد. به عبارت دیگر، با التفات به رسانه، بازنمایی میتواند تصویرهایی از جهان را به زبان درآورد که عموماً حذف و طرد شدهاند. از میان بودها و نمودها، میتوان به مسأله سوژگی و عاملیت زن در عرصههایی اشاره کرد که بدون بازنمایی، به فراموشی سپرده شدهاند. به عنوان مثال تنها در سالهای اخیر است که تصویری از زن و عاملیت زنانه در دوران جنگ ایران و عراق در رسانههای نمایشی بازنمایی شده و به این واسطه تصویری از نسبت زنان و جنگ پیش روی مخاطب قرار گرفته که در دهههای پیش اساساً وجود نداشت. ژانر فیلم جنگی عموماً مردانه تلقی میشد و فیلمهای جنگی بسیاری را میتوان به یاد آورد که حتی بدون بازیگر زن بودند یا تنها یک بازیگر زن حاشیهای داشتند اما در سالهای اخیر بازنمایی زنان در نسبتهای گوناگونی که با جنگ داشتهاند، تصویر متفاوتی از سوژگی زنان را در این دوران نمایش میدهد. از منظر این رویکرد، از رسانه انتظار میرود برای به تصویر کشیدن زن، به واقعیتهای میدان رجوع کند و دردها، رنجها و همزمان لایههای قدرت، سوژگی و عاملیت زن را به تصویر کشیده و برای مخاطب بازنمایی کند. بازنمایی واقعیت یا ساخت ایدهآلها؟ اما در این نقطه پرسشی که مطرح میشود حول این نکته است که در نقد و بررسی نقش زنان در تولیدات رسانهای و هنری، کدام یک از این دو رویکرد ارجحیت داشته و میتواند مبنا گردد. به باور نگارنده، این دو رویکرد تنها دو زاویه نگرش متفاوت به آثار هنری بوده و هر یک در جای خود قابل اتکا و ارجاع هستند. در واقع از آنجا که امر اجتماعی همزمان در حال بازنمایی و برساخت است و حضور زنان در فیلمها و سریالها به فراخور موضوعات آنها بسیار متنوع است، هیچ یک از این دو رویکرد را در تحلیل نقش زنان در آثار هنری نمیتوان نادیده گرفت. بنابراین نسبتی که هویت زنانه با ایده مرکزی یک اثر رسانهای برقرار میکند، تعیین کننده آن است که ناقد در نزدیکی کدام رویکرد میتواند بایستد و با کدام عینک به تحلیل فیلم میپردازد. اگر نوع پرداخت یک فیلم به هویت زن، از جنس بازنمایی مسائل زنان در میدان است، قاعدتاً در آن زمینه میتوان به نقد و تحلیل مسألهمندی شیوه بازنمایی پرداخت و اگر الگویی از هویت زنانه به تصویر کشیده شده که با واقعیتها فاصله دارد -آرمانی و مطلوب یا به دلایل دیگر برساخت شده است- در قالب زمینه و رویکرد دوم لازم است نقد و بررسی گردد. پایان.
- گزارش نشست تاملی بر بیانات رهبری حول هویت زن در انقلاب اسلامی در سالهای اخیر رهبر انقلاب درباره ویژگیهای هویتی الگوی سوم زنان مسلمان نکات جدیدی مطرح کردند که ابعاد ماهیتی آن بیشتر روشن شد. به نظر میرسد اجرای الگوی سوم زن مسلمان فاصله زیادی با ساختارهای فعلی جامعه دارد. در جهت مشخص کردن این الگو و ایجاد گفتمان الگوی سوم زنان مسلمان در جامعه، اندیشکده افرا اقدام به برگزاری نشستی با موضوع بیانات رهبری حول هویت زن پس از انقلاب اسلامی کرد. در ابتدای نشست زهرا دانش طلب، پژوهشگر اندیشکده افرا به بررسی پژوهشهای انجام شده در حوزه زنان و در ادامه دکتر حمیده طائب عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، دکتر فاطمه دلاوری پژوهشگر فرهنگ و فلسفه و معصومه زورمند پژوهشگر حوزه زنان به بیان دیدگاههای خود پرداختند که خلاصهای از آن را در این گزارش میخوانید. زهرا دانشطلب: با بررسی مراکز پژوهشی که در حوزه زنان کار میکنند متوجه شدیم، که بیشتر این مراکز با مدیریت مردانه بدون در نظر گرفتن جزئیات روحی و فیزیکی و ذهنی بانوان و بیشتر با تفکر مردانه مدیریت میشود و موضوعات بررسی شده در حوزه زنان نیز از این امر متاثر میشود. این موضوعی است که باعث شده تفکر سنتی یا شرقی در حوزه بررسی موضوعات زنان غلبه پیدا کند، به طوری که حضور خانواده و زن خانهدار بدون در نظر گرفتن ابعاد اجتماعی بیشتر دیده شود. گروه دیگر از زنان که در پژوهشهای مرتبط با زنان شرکت میکنند در تفکر مدرن یا فمنیسم گرفتار شدهاند که با ویژگیها و ساختار جامعه ایرانی مطابقت ندارد و طبیعتا نمیتواند بر شخصیت زنان در جامعه ایرانی غالب باشد. از نظر رهبری شخصیت والای زن هنوز آن طور که باید و شاید در جامعه ترسیم نشده است. ایشان وضعیت کنونی زنان مسلمان ایرانی را بهرغم توسعه حضور اجتماعی، دارای حد متوسطی از پیشرفت میدانند و معتقدند زنان ایرانی هنوز در اول راه پیشرفت قرار دارند. رهبر انقلاب تاکید میکنند که نگاه اسلام به زن نقطه قوت آن است چرا که عروج معنوی فارغ از جنسیت است. در دیدگاه رهبر معظم انقلاب در درجه اول، این زنان هستند که باید برای حل مشکلات قشر خودشان اقدام کنند. به همین دلیل به دنبال ایجاد گفتمان الگوی سوم در جامعه هستیم. دکتر حمیده طائب: اشتباه رایجی که درباره الگوی سوم در جامعه وجود دارد، این است که تصور میشود این الگو مانند یک کارخانه قرار است افراد مشابه را قالب بزند و تحویل جامعه بدهد، که قطعا این طور نیست. شرایط زمانی و مکانی، امکانات و استعدادها و محدودیتهایی است که تعیین کننده چگونگی تحقق الگوی سوم و تنوع بروز آن است. حضرت زهرا به عنوان الگو و قله هستند و بقیه قرار است شبیه به ایشان بشوند. در ادبیات قرآنی درباره الگو این گونه بیان شده است «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ». با رویکرد الگوی سومی اگر نگاه کنیم همسر فرعون خودش مادر نشده است یا حضرت مریم که در نقش همسری نبودند ولی قرآن اینها را به مثابه الگو معرفی میکند. بنابراین حضرت زهرا، سیده نساءالعالمین به مثابه قله و دارای جمیع نقشها هستند و بقیه ذیل این الگو قرار دارند. هرچقدر که افراد توانایی داشته باشند به این الگو نزدیکتر میشوند. به این ترتیب، وجه ممیزه و اصل در الگوی سوم زن، هویت هدفمند توحیدی اوست که زن مجاهد مسلمان را اساسا با الگوی غربی و شرقی متفاوت می کند. از سویی، متاسفانه همان رفتاری که برخی با سیره اهل بیت دارند با الگوی سوم هم دارند. به تعبیر شهید مطهری نگاه سیرگونه دارند نه سیرهای. یعنی در سیره قالبزنی نیست، اصول شناسی میشود و مطابق با تغییرات زمانه طبق اصول حرکت میکنیم اما در نگاه سیرگونه نگاه میکنند که حضرت زهرا به طور مثال چند سالگی ازدواج کردند یا چند فرزند داشتند یا خانه شان کجا بود و به دنبال اجرای دقیق این ظواهر و جزئیات هستند. حال با این اوصاف، الگوی سوم از زمان انقلاب و دفاع مقدس محقق شده است. امام خمینی در وصیتنامهشان به دو گروه از زنان افتخار میکنند؛ گروه اول زنانی که در دفاع مقدس مشارکت نظامی داشتند و گروه دوم زنانی که در پشت جبهه به دفاع مقدس کمک کردند. امام در اینجا میفرمایند زنان شجاعانه خودشان را از قید خرافاتی که دوستان نادان و آخوندهای بی اطلاع از مصالح مسلمین ایجاد کرده بودند رها کردند. یعنی امام در اینجا دو تیپ مانع را مطرح کردند یکی دشمنان و دیگری متحجرین که همان نفی الگوی شرقی و غربی زن میشود. بنابراین ما شاهد تحقق الگوی سوم زن بودهایم ولی بنابه دلایلی هنوز در لایه گفتمان و ادبیات و فراگیری به طور شایسته وارد نشده است. دکتر فاطمه دلاوری: درباره الگوی سوم زن به نظر من، رهبر انقلاب از یک وضعیت واقعی صحبت میکنند. مدنظر رهبری زنی است که قدرت انتخاب دارد و این انتخابگری منجر میشود به اینکه هم در فضای خانوادگی و هم در فضای اجتماعی آن رویکردی که فطرتش و عقلانیتش نزدیکتر است را انتخاب کند. کما اینکه در تاریخ داریم همانگونه که درشاهنامه، فرانک مادر فریدون را میبینیم که همزمان با پرورش فرزندش او را برای آینده ایران تربیت میکند یا برخی مادران شهدا را میبينيم که آگاهانه از ابتدا فرزندشان را در یک مسیری تربیت میکنند. در تاریخ امام حسین را میبینیم که واقعه کربلا را به زیباترین شکل کارگردانی میکنند. اما آن کسی که آن پیام را به دیگران میرساند و جنگ نرم را راهبری میکند، حضرت زینب است. پس نقش زنان لزوما شبیه مردان نیست. باید به این موضوع توجه کنیم که نباید انواع زنان از دایره الگوی سوم خارج کنیم و فقط آن زنانی که دکتری دارند، استاد دانشگاه هستند، ۶ بچه دارند، در دایره الگوی سوم قرار بگیرند. اینگونه ما این الگو را خیلی محدود کردهایم. زنان هرکاری که مردها انجام میدهند را میتوانند انجام دهند، اما به نظر من زنان کاری فرای آن میتوانند داشته باشند. در سخنرانی اخیر رهبری به این نقش فراتر نیز اشاره کردهاند آنجا که درباره انتخابات صحبت میکنند. امام خمینی نیز به این موضوع اشاره کردهاند که زنان در مقدرات اساسی کشور بیش از مردان نقش دارند. معصومه زورمند: در بحث الگوی سوم یک نگاه فرمولی به موضوع نباید داشته باشیم. زمانی که ما درباره دوگانه زن آگاه و فعال و زن منفعل صحبت میکنیم باید بتوانیم شاخصهای زن الگوی سوم را به دست آوریم. زنان در طول جنگ تحمیلی نقش جدی برعهده داشتند اما با گذشت زمان این نقش متناسب با شرایط جامعه همچنان پررنگ نمانده است. جنس چالشها و مشکلات دنیای مدرن و حاکمیتی نیازمند نگاه زنانه است چراکه آن نگاه چند بعدی که خانمها میتوانند داشته باشند مردها ندارند. در بحثهای حاکمیتی ساختار باید به این نتیجه برسد که نگاه زنانه میتواند بسیاری از مسائل را حل کند. به طور مثال در بسیاری از مجامع ولایی اسم خانم دباغ میآید مردان او را نمیپذیرند و به عنوان الگو قبول ندارند و استثنا میدانند. خانم دباغ همسر و فرزندان را گذاشتند و فرمان امام را اجرا کردند. در صحبت های اخیر رهبری در دو سال گذشته در دیدار با زنان مباحثی مطرح شد برخی آنها را تکراری دانستند و برخی صحبتهای مهم رهبری در خصوص مباحث حقوقی بانوان و یا فعالیت های سیاسی بانوان را توجه نکردند و فقط به کار کردن آقایان در خانه تقلیل داده شد متاسفانه. زن مسلمان ایرانی در جریان مشروطه در نهضت تنباکو همیشه نقش فعالی در تاریخ ایران داشتهاند. اما نقش زنان در حال حاضر مانند طول تاریخ کامل نشده است.