پس از منوتو
نقد و بررسی تعطیلی شبکه منوتو
بهمن ماه امسال بیانیهای از سوی شبکه منوتو صادر شد و بعد از ۱۳ سال این شبکه تعطیلی خود را رسما اعلام کرد. با توجه به اثرگذاری شبکه منوتو در ایجاد سبک زندگی در میان ایرانیان داشت بررسی میزان این اثر گذاری و چرایی تعطیلی منوتو نزد پژوهشگران اجتماعی اهمیت ویژهای پیدا کرد. به همین دلیل نشست «پس از منوتو » در اندیشکده افرا برگزار شد. در این نشست که به بررسی و نقد تعطیلی شبکه منوتو پرداخته شد دکتر عبداله بیچرانلو، عضوهیئت علمی دانشگاه تهران، علی اصغر شفیعیان، مدیر مسئول انصاف نیوز به بررسی عوامل جذابیت شبکه منوتو و میزان اثرگذاری آن پرداختند. در ابتدای نشست زهرا دانش طلب، پژوهشگر اندیشکده افرا به بررسی تاریخی شبکه منوتو و دسته بندی محتوای آن پرداخت.
زهرا دانش طلب: شبکه «منوتو» پربینندهترین شبکه ماهوارهای فارسیزبان در ایران در فاصله سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ بوده. آکادمی گوگوش مهمترین برنامهای بود که سال ۹۰ توانست مخاطب گستردهای را به این شبکه جذب کند. اما از سال ۹۸ که محتوای سیاسی رسالت شبکه منوتو شد و سال ۱۴۰۱ ماهیت شبکه منوتو تغییر کرد و میان مخاطبان شکاف ایجاد شد و طیفی از مخاطبان خود را از دست داد. مهمترین محتواهای ارائه شده در شبکه منوتو ، که سبب جذب مخاطب گسترده شد، عبارتند از :
۱-تولید و پخش فیلمهای مستند تاریخی و سیاسی، یکی از نقاط قوت شبکه منوتو عنوان شده که بنا بر برخی ادعاها به خاطر دستیابی به آرشیو محرمانه صدا و سیما در سالهای گذشته میسر شده است. به دلیل عدم شناخت کافی بسیاری از مردم از حوادث و سیر اتفاقات تاریخی، مستندها تاثیر انکارناپذیری بر افکار عمومی داشته تا مواردی خلاف واقع یا به عبارتی «تاریخی نازیسته» را به بیننده القا کند.۲ -تولید برنامه های سرگرمی و طنز با چاشنی خلاقیت که مخاطب گسترده ای را به خود جذب کرد. و بسیاری از مخاطبین صدا و سیما به خاطر همین برنامههای سرگرمی جذب محتوای منوتو شدند به گونهای که برخی تاسیس شبکه نسیم را پاسخ صدا و سیما به فعالیت منوتو در محتوای سرگرم کننده دانستند. ۳ -حق پخش برنامههای تلویزیونی مطرح جهان مانند دوشیزه جهان، مراسم گلدن گلوب، جایزه گرمی و.. با حضور مجریان همیشگی منوتو و ترجمه تقریبا همزمان به فارسی از دیگر جذابیت های شبکه منوتو بود.۴- محتوای سیاسی و تحلیلی مانند اتاق خبر ، گزارشگر، سالی تاک که در سال های ابتدایی تلاش میشد به تمام عقاید مختلف تریبون دهد تا از سلطنت طلب و اصلاح طلب و چپگرا و موافق جمهوری اسلامی را در برنامههای تحلیلی خود دعوت کند اما از سال گذشته تلاش برای برگرداندن سلطنت و اقناع افکار برای عمومی در جهت سلطنت طلبان باعث شد مخاطب این شبکه کاهش پیدا کند.
سناریوهای محتمل پس از پایان یافتن فعالیت شبکه منوتو به نظر میرسد، عبارتند از: بازگشت و ریبرندینگ با تیم تازه نفس، بازگشت با همان عنوان با محتوای سیاسی کمتر، سرمایه گذاری بیشتر در بخش رسانه های اجتماعی به جای شبکه ماهواره، ادغام محتوا و افراد حاضر در شبکه منوتو در دیگر شبکهها متناسب با موضوع و با احتمال کمتر از بین رفتن کامل شبکه منوتو بدون هیچ احتمالی برای بازگشت مجدد.
دکتر عبداله بیچرانلو: در دستهبندی کلی رسانهها ممکن است تجاری یا عمومی باشند. شبکه منوتو در زمرۀ شبکههای تجاری نبود و چندان رویکرد درآمدزایی نداشت؛ از پخش آگهیهای تجاری، درآمد مختصری – به نسبت بودجۀ مورد نیاز برای فعالیتش - داشت. به نظر میرسد ادعای مشکلات مالی ناشی از مشکلات اقتصادی در منظقه، در صورتی میتواند واقعیت داشته باشد که این شبکه، از فعالیت تجاری تامین مالی میشد که اینگونه نبود. در واقع میتوان گفت به طور کلی، شبکههای تلویزیونی ماهوارهای، در سالهای اخیر، مخاطبان خود را از دست دادهاند و با گسترش VODها (ویدئو مبتنی بر تقاضا)و رسانههای اجتماعی و دیگر تحولات فناوری اطلاعات و ارتباطات، دوره تلویزیون به معنای کلاسیک کلمه از جمله تلویزیون ماهوارهای گذشته است. برای نسلهای متاخر، آن گونه تلویزیون، کارکرد و جذابیتی ندارد. در طول دهه گذشته، تلویزیون در داخل کشور نیز بازنگری جدی در رویکردهای خود برای تطبیق با این وضعیت، نداشته و روند اقبال به تلویزیون افول کرده است. منوتو در سالهای ابتدایی فعالیت خود در اواخر دهۀ ۱۳۸۰ و اوایل دهۀ ۱۳۹۰ به دلیل سبک خاص برنامهسازی و نیز شرایط ویژه اجتماعی در ایران، توانست سهمی از مخاطبان تلویزیونی در ایران را به دست آورد. یکی از دلایل موفقیت شبکه منوتو، تمرکز بر نقش زنان در جامعه بود که مورد اقبال قرار گرفت. از سوی دیگر، تولید پرحجم محتوای متمرکز بر دورۀ پیش از انقلاب و ایجاد نوستالژی برای نسلهایی که این دوره را تجربه کرده بودند، نیز سبب شد با تولید محتوای نرم مخاطبانی را به خود جلب نماید.
شبکه منوتو با استفاده از محتوای سرگرمکننده و سبک (نرم) در ابتدا مخاطب خود را به دست آورد و با تمرکز بر حوزه سبک زندگی، کمکم زمینۀ لازم برای جلب اعتماد مخاطب به منظور توجه به برنامههای سیاسی و تاریخی در ای نشبکه را فراهم کرد. این شبکه، در مجموع با مستندهای تاریخی متمرکز بر دوره حکومت پهلوی و تلاش برای تطهیر آن، گفتمانسلطنتطلبی را دنبال کرد. در حوادث سال گذشته، ورود این شبکه به فضای مذکور، چشمگیرتر و بارزتر بود.
به طور کلی، از نیمۀ دوم دهه ۹۰ به تدریج شبکههای تلویزیونی ماهواره در میان مخاطبان فارسیزبان، افول کردند و از میزان مخاطبانشان کاسته شد به طوری که با تکامل رسانههای اجتماعی، مخاطبان بیشتری از این رسانهها بهره گرفتند. در مجموع تحولات فناورانه و نیز برخی تحولات سیاسی- اجتماعی روی داده در یک سال گذشته، باعث شد که تلویزیون من و تو، تاثیرگذاری اساسی دورۀ ابتدای تاسیس را از دست بدهد. در این فضا تعطیلی آن، طبیعی بود.
علی اصغر شفیعیان: ۱. راستی آزمایی علت تعطیلی شبکه منوتو با توجه به اینکه منابع درآمدی آن آشکار نیست، مشکل است. چندین دلیل میتواند داشته باشد ازجمله رقابت با شبکههای ماهوارهای تازه تاسیس مانند ایران اینترنشنال برای شبکه منوتو دشوار بوده است. از سویی احتمالا به دنبال ریبرندینگ باشند.
۲. ذوق زدگی برخی در داخل کشور از تعطیلی شبکه منوتو به خاطر مشکل مالی را درک نمیکنم؛ بدیهی است که یک رسانهای مثل صداوسیما که به پول نفت وصل است هیچ وقت تعطیل نمیشود چون نیازی به کسب درآمد از مخاطبانش ندارد و طبیعی است که رسانههای خصوصی باید بتوانند درآمد کسب کنند.
۳. شبکههای اجتماعی با توجه به خاصیت بیزمانی که دارند جذابیت ویژهای برای مخاطب دارند ولی به نظر من تعارضی میان شبکه اجتماعی و شبکه ماهوارهای وجود ندارد و ممکن است شبکه ماهوارهای و شبکه اجتماعی در کنار هم مشغول به فعالیت باشند. همانطور که شبکههای اجتماعی منوتو با وجود تعطیلی شبکه ماهوارهای من وتو همچنان مشغول به فعالیت هستند.
۴. بعد از انقلاب اسلامی در سال ۵۷ با وجود اینکه صدا و سیما تلاش زیادی در سیاه نشان دادن مطلق دوره پهلوی داشت، اما به دلیل اینکه طبیعتا این دوره هم ضعفهایی داشته است، با مستندات منوتو چهره پهلوی در افکار برخی افراد تغییر یافت. در واقع دستگاههای تبلیغاتی ما طوری عمل کردند که خود به خود در ذهن مخاطب پهلوی تبلیغ میشد و مخاطب فکر میکرد که اگر اینها نظام فعلی را اینقدر سفید و پهلوی را سیاه مطلق نشان میٔهند، یک جای کار میلنگد.
۵. من و تو با استفاده از آرشیو دزدیده شده از صداوسیما مستندهایی ساخت و به دنبال تصویر آرمانی از پهلوی بود که توانستند از ضعف تبلیغاتی صدا وسیما استفاده کنند. ما اما با داشتن آن آرشیو نتوانستیم پهلوی را آن طور که بود بنمایانیم. در مورد دفاع مقدس هم محتواهایی میتوان تهیه کرد اما یا ناتوانیم یا فقط یک طرف ماجرا را میخواهیم نشان دهیم برای همین شکست میخوریم
۶. صدا و سیما برای جذب مخاطب، برنامههایی تفریحی با الگوگیری از منوتو ساخت اما بسیاری از اصول را زیر پا گذاشتند مانند همین برنامه حسینیه معلی که در تلویزیون پخش میشود و مثلا دو روحانی در آن حرکاتی کردند که در شان روحانیت نبود.
۷. منوتو تلاش میکرد دیدگاههای مختلفی را در شبکههای اجتماعی و ماهوارهای خود مطرح کند درحالیکه ما در تلویزیون و در شبکههای اجتماعی فقط سانسور میکنیم. درباره منوتو آنچه مشخص است، این است که سبک زندگی خاصی را تبلیغ کردند و به نتایجی که میخواستند در زمینه سبک زندگی نیز رسیدند.
گزارش نشست تاملی بر بیانات رهبری حول هویت زن در انقلاب اسلامی
در سالهای اخیر رهبر انقلاب درباره ویژگیهای هویتی الگوی سوم زنان مسلمان نکات جدیدی مطرح کردند که ابعاد ماهیتی آن بیشتر روشن شد. به نظر میرسد اجرای الگوی سوم زن مسلمان فاصله زیادی با ساختارهای فعلی جامعه دارد. در جهت مشخص کردن این الگو و ایجاد گفتمان الگوی سوم زنان مسلمان در جامعه، اندیشکده افرا اقدام به برگزاری نشستی با موضوع بیانات رهبری حول هویت زن پس از انقلاب اسلامی کرد. در ابتدای نشست زهرا دانش طلب، پژوهشگر اندیشکده افرا به بررسی پژوهشهای انجام شده در حوزه زنان و در ادامه دکتر حمیده طائب عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، دکتر فاطمه دلاوری پژوهشگر فرهنگ و فلسفه و معصومه زورمند پژوهشگر حوزه زنان به بیان دیدگاههای خود پرداختند که خلاصهای از آن را در این گزارش میخوانید.
زهرا دانشطلب: با بررسی مراکز پژوهشی که در حوزه زنان کار میکنند متوجه شدیم، که بیشتر این مراکز با مدیریت مردانه بدون در نظر گرفتن جزئیات روحی و فیزیکی و ذهنی بانوان و بیشتر با تفکر مردانه مدیریت میشود و موضوعات بررسی شده در حوزه زنان نیز از این امر متاثر میشود. این موضوعی است که باعث شده تفکر سنتی یا شرقی در حوزه بررسی موضوعات زنان غلبه پیدا کند، به طوری که حضور خانواده و زن خانهدار بدون در نظر گرفتن ابعاد اجتماعی بیشتر دیده شود. گروه دیگر از زنان که در پژوهشهای مرتبط با زنان شرکت میکنند در تفکر مدرن یا فمنیسم گرفتار شدهاند که با ویژگیها و ساختار جامعه ایرانی مطابقت ندارد و طبیعتا نمیتواند بر شخصیت زنان در جامعه ایرانی غالب باشد. از نظر رهبری شخصیت والای زن هنوز آن طور که باید و شاید در جامعه ترسیم نشده است. ایشان وضعیت کنونی زنان مسلمان ایرانی را بهرغم توسعه حضور اجتماعی، دارای حد متوسطی از پیشرفت میدانند و معتقدند زنان ایرانی هنوز در اول راه پیشرفت قرار دارند. رهبر انقلاب تاکید میکنند که نگاه اسلام به زن نقطه قوت آن است چرا که عروج معنوی فارغ از جنسیت است. در دیدگاه رهبر معظم انقلاب در درجه اول، این زنان هستند که باید برای حل مشکلات قشر خودشان اقدام کنند. به همین دلیل به دنبال ایجاد گفتمان الگوی سوم در جامعه هستیم.
دکتر حمیده طائب: اشتباه رایجی که درباره الگوی سوم در جامعه وجود دارد، این است که تصور میشود این الگو مانند یک کارخانه قرار است افراد مشابه را قالب بزند و تحویل جامعه بدهد، که قطعا این طور نیست. شرایط زمانی و مکانی، امکانات و استعدادها و محدودیتهایی است که تعیین کننده چگونگی تحقق الگوی سوم و تنوع بروز آن است. حضرت زهرا به عنوان الگو و قله هستند و بقیه قرار است شبیه به ایشان بشوند. در ادبیات قرآنی درباره الگو این گونه بیان شده است «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ». با رویکرد الگوی سومی اگر نگاه کنیم همسر فرعون خودش مادر نشده است یا حضرت مریم که در نقش همسری نبودند ولی قرآن اینها را به مثابه الگو معرفی میکند. بنابراین حضرت زهرا، سیده نساءالعالمین به مثابه قله و دارای جمیع نقشها هستند و بقیه ذیل این الگو قرار دارند. هرچقدر که افراد توانایی داشته باشند به این الگو نزدیکتر میشوند. به این ترتیب، وجه ممیزه و اصل در الگوی سوم زن، هویت هدفمند توحیدی اوست که زن مجاهد مسلمان را اساسا با الگوی غربی و شرقی متفاوت می کند. از سویی، متاسفانه همان رفتاری که برخی با سیره اهل بیت دارند با الگوی سوم هم دارند. به تعبیر شهید مطهری نگاه سیرگونه دارند نه سیرهای. یعنی در سیره قالبزنی نیست، اصول شناسی میشود و مطابق با تغییرات زمانه طبق اصول حرکت میکنیم اما در نگاه سیرگونه نگاه میکنند که حضرت زهرا به طور مثال چند سالگی ازدواج کردند یا چند فرزند داشتند یا خانه شان کجا بود و به دنبال اجرای دقیق این ظواهر و جزئیات هستند. حال با این اوصاف، الگوی سوم از زمان انقلاب و دفاع مقدس محقق شده است. امام خمینی در وصیتنامهشان به دو گروه از زنان افتخار میکنند؛ گروه اول زنانی که در دفاع مقدس مشارکت نظامی داشتند و گروه دوم زنانی که در پشت جبهه به دفاع مقدس کمک کردند. امام در اینجا میفرمایند زنان شجاعانه خودشان را از قید خرافاتی که دوستان نادان و آخوندهای بی اطلاع از مصالح مسلمین ایجاد کرده بودند رها کردند. یعنی امام در اینجا دو تیپ مانع را مطرح کردند یکی دشمنان و دیگری متحجرین که همان نفی الگوی شرقی و غربی زن میشود. بنابراین ما شاهد تحقق الگوی سوم زن بودهایم ولی بنابه دلایلی هنوز در لایه گفتمان و ادبیات و فراگیری به طور شایسته وارد نشده است.
دکتر فاطمه دلاوری: درباره الگوی سوم زن به نظر من، رهبر انقلاب از یک وضعیت واقعی صحبت میکنند. مدنظر رهبری زنی است که قدرت انتخاب دارد و این انتخابگری منجر میشود به اینکه هم در فضای خانوادگی و هم در فضای اجتماعی آن رویکردی که فطرتش و عقلانیتش نزدیکتر است را انتخاب کند. کما اینکه در تاریخ داریم همانگونه که درشاهنامه، فرانک مادر فریدون را میبینیم که همزمان با پرورش فرزندش او را برای آینده ایران تربیت میکند یا برخی مادران شهدا را میبينيم که آگاهانه از ابتدا فرزندشان را در یک مسیری تربیت میکنند. در تاریخ امام حسین را میبینیم که واقعه کربلا را به زیباترین شکل کارگردانی میکنند. اما آن کسی که آن پیام را به دیگران میرساند و جنگ نرم را راهبری میکند، حضرت زینب است. پس نقش زنان لزوما شبیه مردان نیست. باید به این موضوع توجه کنیم که نباید انواع زنان از دایره الگوی سوم خارج کنیم و فقط آن زنانی که دکتری دارند، استاد دانشگاه هستند، ۶ بچه دارند، در دایره الگوی سوم قرار بگیرند. اینگونه ما این الگو را خیلی محدود کردهایم. زنان هرکاری که مردها انجام میدهند را میتوانند انجام دهند، اما به نظر من زنان کاری فرای آن میتوانند داشته باشند. در سخنرانی اخیر رهبری به این نقش فراتر نیز اشاره کردهاند آنجا که درباره انتخابات صحبت میکنند. امام خمینی نیز به این موضوع اشاره کردهاند که زنان در مقدرات اساسی کشور بیش از مردان نقش دارند.
معصومه زورمند: در بحث الگوی سوم یک نگاه فرمولی به موضوع نباید داشته باشیم. زمانی که ما درباره دوگانه زن آگاه و فعال و زن منفعل صحبت میکنیم باید بتوانیم شاخصهای زن الگوی سوم را به دست آوریم. زنان در طول جنگ تحمیلی نقش جدی برعهده داشتند اما با گذشت زمان این نقش متناسب با شرایط جامعه همچنان پررنگ نمانده است. جنس چالشها و مشکلات دنیای مدرن و حاکمیتی نیازمند نگاه زنانه است چراکه آن نگاه چند بعدی که خانمها میتوانند داشته باشند مردها ندارند. در بحثهای حاکمیتی ساختار باید به این نتیجه برسد که نگاه زنانه میتواند بسیاری از مسائل را حل کند. به طور مثال در بسیاری از مجامع ولایی اسم خانم دباغ میآید مردان او را نمیپذیرند و به عنوان الگو قبول ندارند و استثنا میدانند. خانم دباغ همسر و فرزندان را گذاشتند و فرمان امام را اجرا کردند. در صحبت های اخیر رهبری در دو سال گذشته در دیدار با زنان مباحثی مطرح شد برخی آنها را تکراری دانستند و برخی صحبتهای مهم رهبری در خصوص مباحث حقوقی بانوان و یا فعالیت های سیاسی بانوان را توجه نکردند و فقط به کار کردن آقایان در خانه تقلیل داده شد متاسفانه. زن مسلمان ایرانی در جریان مشروطه در نهضت تنباکو همیشه نقش فعالی در تاریخ ایران داشتهاند. اما نقش زنان در حال حاضر مانند طول تاریخ کامل نشده است.
مسأله زن در تصویر رسانه
از بازنمایی تا ساخت اجتماعی
نحوه نمایش و بازنمایی زنان در تصویر، کوتاه زمانی پس از اختراع رسانههای ارتباطی، مشکلساز شد. واقعیت آن است که این مسألهمندی نحوه نمایش زن، نسبت وثیقی با مسأله زنان در جوامع داشته است. زنانگی در هر ساحت و نقشی مورد مناقشه میان افراد با یکدیگر و افراد با حاکمیتها بوده است. به تبع همین حساسیت ویژه است که تصویر رسانهای زن نیز امری مهم و قابل تأمل میشود. از این منظر اینکه زن در تصویر چگونه به تصویر کشیده میشود، از دو دیدگاه قابل بحث است: اولی این تصویر را مؤثر بر زنانگی عینی در جامعه در نظر گرفته و تصویرسازی رسانهای را آغاز ساخت اجتماعی زن میداند که در صورت تکرار میتواند به زنانگی واقعی تبدیل شود و دیگری بازنمایی را بازنمود و روایت زنانگی موجود، در نظر میگیرد. لذا پیش از آنکه مسأله تصویر زن در رسانه را مورد بحث و بررسی قرار دهیم، لازم است نسبت خود را با این دو دیدگاه مشخص و منقح کنیم.
شیما فرزادمنش
دانشجوی دکترای جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی
زنان ایدهآل
ناظر به دیدگاه اول تعهد هنر، نمایش زن آرمانی است و لازم است تصویری از زن برسازد که مطلوب نهایی است، حتی اگر وجود خارجی نداشته باشد. بر این مبنا، نقد تصویر زن در رسانه حول این پرسش شکل میگیرد این تصویر ارائه شده تا چه حد به الگوی ایدهآل مدنظر، نزدیک یا دور است.
قاعدتاً این الگوی ایدهآل مدنظر در هر گفتمانی مبتنی بر نظام معانی آن گفتمان متغیر است، اما در اصل پرسش تغییری حاصل نمیشود. ناظر به دیدگاه دوم مسأله ناقد، نزدیک بودن تصویر رسانهای زن به واقعیتهای جامعه و امر اجتماعی است. بنابراین تصویری که آرمانی، غیرواقعی و دور از واقعیتهای میدان است، غیرمتعهدانه به نظر میرسد.
در همین نقطه است که بازنمایی نیز مهم و محل مناقشه میگردد. در تعریف، بازنمایی فرایندی است که از یک سو، مرتبط با عالم عینیات خارجی است و از سوی دیگر، کنشی است که فاعل بازنما از طریق میانجی - که در اینجا رسانه است- به مخاطب ارائه میکند. فرایند بازنمایی در این معنا، در گذر از سه جهان «بود»، «نمود» و «بازنمود» شکل میگیرد و این نکته که بازنمایی چگونه بودها و نمودها را به تصویر میکشد، نقطه نزاع را در نقد و بررسی تصویر زن در رسانه در این رویکرد تعیین میکند.
رسانه بگوید بشود، میشود؟!
رویکرد اول، با نگاهی برساختگرایانه، تأکیدش تأثیری است که قاب رسانه بر برساخت مفهوم زن در بینالاذهانیت جامعه میگذارد. بر این اساس تنها واقعیتهای عینی و بیرونی نیستند که امر اجتماعی را برمیسازند، امر اجتماعی متأثر از کنشهای متقابل در سطوح مختلف شکل میگیرد و در این میان زن نیز برساختی فرهنگی و نمادین است که از فحوای صورتبندیهای رسانهها برساخته و بازتولید میشود؛ لذا زمانیکه زن در یک تصویر رسانهای، در راستای تولید طنز به مثابه سوژهای با ضریب هوشی پایین و کنشهای ابلهانه نمایش داده میشود، این ایماژ به برساخت مفهوم زن به عنوان موجودی کودن خواهد انجامید و در صورت تکرار به یک گزاره جدی و البته پنهان و ضمنی، حتی در سطوح تصمیمگیری تبدیل خواهد شد. به همین دلیل اینکه زن در رسانهها که بنگاههای اصلی تولید و توزیع معنا در جهان حاضر هستند، چگونه روایت میشود، آثار آشکار و پنهانی در لایههای مختلف افکار، نگرشها و تصمیمسازی مدیران دارد.
اگرچه این دیدگاه با سهمی که برای خوانش مخاطب از رسانه قائل است، چانهزنی مخاطب را در دریافت معنا مورد توجه قرار میدهد، اما یادآوری این نکته که رسانهها در میان منابع معرفت نقشی کلیدی دارند، بویژه سیطره جدی آنها بر زندگی روزمره ما، همگی از جمله دلایلی است که نشان میدهد تأثیر تولیدات رسانهای در ساخت اجتماعی زن لازم است جدی گرفته شود. از این منظر گاهی لازم است برساخت تصویر نمایشی زن، آرمانگرایانه و به نوعی تیپ ایدهآلی باشد که به عنوان الگوی مطلوب تصویرسازی میگردد.
رسانه کلید حل مشکلات زنان
رویکرد دوم با تأکید بر تعهد هنر بر بازنمایی امر اجتماعی و به تعبیری مسائل و معضلات اجتماعی، رسالت نمایش را به تصویر کشیدن آن چیزی میداند که سر جای خودش نیست! به این معنا تصویر زن در رسانه باید دلالت بر رنجها و کاستیها داشته باشد، زیرا که رسانه محملی است که میتواند معضلات و مشکلاتی را به صدا درآورده و پیش روی مخاطب و سیاستگذار قرار دهد که تا پیش از آن بیزبان و پنهان بودهاند. از این منظر، این ابزار رسانه است که میتواند سوژهها را به سخن درآورده و به واسطه قدرت تصویرسازیاش، لایههایی از رنج و مصایب انسانی را نمایش دهد که همدلی افراد را برانگیزد و در عین حال صحبت از آن، تلخ و گزنده نباشد. به عبارت دیگر، با التفات به رسانه، بازنمایی میتواند تصویرهایی از جهان را به زبان درآورد که عموماً حذف و طرد شدهاند. از میان بودها و نمودها،
میتوان به مسأله سوژگی و عاملیت زن در عرصههایی اشاره کرد که بدون بازنمایی، به فراموشی سپرده شدهاند.
به عنوان مثال تنها در سالهای اخیر است که تصویری از زن و عاملیت زنانه در دوران جنگ ایران و عراق در رسانههای نمایشی بازنمایی شده و به این واسطه تصویری از نسبت زنان و جنگ پیش روی مخاطب قرار گرفته که در دهههای پیش اساساً وجود نداشت. ژانر فیلم جنگی عموماً مردانه تلقی میشد و فیلمهای جنگی بسیاری را میتوان به یاد آورد که حتی بدون بازیگر زن بودند یا تنها یک بازیگر زن حاشیهای داشتند اما در سالهای اخیر بازنمایی زنان در نسبتهای گوناگونی که با جنگ داشتهاند، تصویر متفاوتی از سوژگی زنان را در این دوران نمایش میدهد.
از منظر این رویکرد، از رسانه انتظار میرود برای به تصویر کشیدن زن، به واقعیتهای میدان رجوع کند و دردها، رنجها و همزمان لایههای قدرت، سوژگی و عاملیت زن را به تصویر کشیده و برای مخاطب بازنمایی کند.
بازنمایی واقعیت یا ساخت ایدهآلها؟
اما در این نقطه پرسشی که مطرح میشود حول این نکته است که در نقد و بررسی نقش زنان در تولیدات رسانهای و هنری، کدام یک از این دو رویکرد ارجحیت داشته و میتواند مبنا گردد.
به باور نگارنده، این دو رویکرد تنها دو زاویه نگرش متفاوت به آثار هنری بوده و هر یک در جای خود قابل اتکا و ارجاع هستند.
در واقع از آنجا که امر اجتماعی همزمان در حال بازنمایی و برساخت است و حضور زنان در فیلمها و سریالها به فراخور موضوعات آنها بسیار متنوع است، هیچ یک از این دو رویکرد را در تحلیل نقش زنان در آثار هنری نمیتوان نادیده گرفت.
بنابراین نسبتی که هویت زنانه با ایده مرکزی یک اثر رسانهای برقرار میکند، تعیین کننده آن است که ناقد در نزدیکی کدام رویکرد میتواند بایستد و با کدام عینک به تحلیل فیلم میپردازد. اگر نوع پرداخت یک فیلم به هویت زن، از جنس بازنمایی مسائل زنان در میدان است، قاعدتاً در آن زمینه میتوان به نقد و تحلیل مسألهمندی شیوه بازنمایی پرداخت و اگر الگویی از هویت زنانه به تصویر کشیده شده که با واقعیتها فاصله دارد -آرمانی و مطلوب یا به دلایل دیگر برساخت شده است- در قالب زمینه و رویکرد دوم لازم است نقد و بررسی گردد.
پایان.
زندگی بلاگری؛ آرامش قبل از طوفان
ماهنامه فرهنگی، هنری و اجتماعی «پیام زن» در جدیدترین شماره خود مصاحبهای را با خانم دکتر شیما فرزادمنش جامعهشناس و مدیر اندیشکده افرا انجام داده است که شرح آن در ادامه میآید.
سؤال: رویکرد اصلی کتاب «زنان اینستاگرامر» چیست و هدف شما از تالیف آن چه بود؟
هدف اصلی از نگارش این کتاب، پژوهش مبتنی بر فهم ابعاد زندگی روزمرۀ زنانی بوده است که به واسطۀ بازنمایی زندگی روزمره در شبکه اینستاگرام تبدیل به میکروسلبریتی شدهاند. بر همین اساس تلاش شده ضمن مشارکت در این فضا، صفحات بسیاری از زنانِ تاثیرگذارِ سبک زندگی رصد و مطالعه شده و با توجه به نیازهای پژوهش نمونهگیری انجام شد.
سؤال: چه مدت به فعالیت زنان در اینستاگرام دقت کردید و چقدر فضای اینستاگرام را در این باره رصد کردید؟
در یک سالی که این مطالعه جریان داشت، پستها و استوریهای برخی از صفحات که بیشترین دنبالکنندگان را داشتند، مورد تحلیل قرار گرفته و با استفاده از نشانهشناسی، معانی آشکار و دلالتهای ضمنی عکسها، فیلمها و متون رمزگشایی شدند.
سؤال: بلاگری از چه زمانی در کشور ما رواج پیدا کرد؟
بلاگری در ایران مانند دیگر کشورهای دنیا با ظهور فضای مجازی بروز یافت و وبلاگ نویسان را شاید بتوان اولین بلاگرهای فضای مجازی ایران نامید. البته آنها در فضایی غیر از شبکههای اجتماعیِ مبتنی بر تلفن همراه به تولید محتوای نوشتاری در فضای مجازی میپرداختند که از منظر سطح تعامل و متنوعبودن ابزارهای تولید محتوا قابل مقایسه با شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام نیست.
سؤال: زن اینستاگرامر چه کسی است و چه ویژگی دارد؟
در رابطه با اینکه اینستاگرامر چه ویژگیهایی دارد؛ من به ادبیات نظری این حوزه ارجاع میدهم. در ادبیات نظری حول فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، نام های مختلفی برای کاربران شبکه های اجتماعی که از طریق این شبکه ها به شهرت رسیده اند، استفاده شده است. «میکروسلبریتی» ، «سلبریتی اینترنتی» و «بلاگر» نمونه ای از این نام ها هستند. در واقع میکروسلبریتی هایی که می توانند شهرت خود را به ارزش ملموس یا ناملموس تبدیل کنند، «اینفلوئنسر» و تاثیرگذار خطاب میشوند. به عبارت دیگر، اینفلوئنسرهای شبکه اجتماعی (SMI) به کاربران معمولی و روزمرۀ اینترنت اطلاق می شود که از طریق روایت متنی و بصری زندگی شخصی و سبک زندگی خود، تعداد نسبتاً زیادی طرفدار در رسانه های اجتماعی جمع آوری کرده و در فضاهای دیجیتالی و فیزیکی با طرفداران خود وارد تعامل شده و با ادغام «تبلیغات» در این روایت های شخصی و انتشار در پست ها و وبلاگهای خود، از دنبال کنندگان خود درآمد کسب می کنند. تبلیغات در «صنعت اینفلوئنسر» بسیار شخصیسازی شده و به شکلی ساختگی، ریاکارانه و تحریف شده ای همراه با اظهار نظرات اینستاگرامر جهت معرفی، ترویج و بازاریابی محصولات با خدمات انجام میشود. گویی که اینفلوئنسرها شخصاً این محصولات یا خدمات را تجربه کرده و پرداخت هزینه برای خرید آن توسط هوادران شان را تأیید می کنند.
همچنین در تعریفی دیگر اینفلوئنسرهای رسانه های اجتماعی، افرادی تلقی می شوند که شبکه اجتماعی بزرگ و فراوانی از کاربران، آنها را دنبال می کنند و در یک یا چند موضوع ظرفیت تأثیرگذاری و جریان سازی قابلاعتمادی برای مخاطبانشان داشته و برای آنها قابلاحترام و توجه هستند. اینفلوئنسرهای رسانههای اجتماعی موقعیت منحصربهفردی در زمینه مصرف و تولید فرهنگی دارند. درحالیکه برای تبلیغ خود دست به خود ـ ابژهسازی و کالاییکردن «خود» در میدان رقابتی شان می زنند، سطح موفقیت شان بستگی به مقدار سرمایۀ شهرتی دارد که توانستهاند برای خود جمع کنند. آنها بر تصمیمات خرید مخاطبان شان تأثیرگذار بوده و سوژه های منفعلی نیستند که صرفاً با ساخت برندِ شخصی، سرمایه جمع کنند؛ بلکه عاملانه و فعالانه بر سر سرمایه نمادینِ تعداد زیادی از کالاها، از لباس تا دکور منزل و مقصد تعطیلات توان مذاکره دارند. ازآنجاییکه موفقیت یک اینفلوئنسر به گستردگی مخاطبانش بستگی دارد، مشروعیت و رفاه آنها نیز درنهایت از طرفداران-شان سرچشمه می گیرد. درواقع کارکرد رسانه و صنعت سلبریتی شبیه دستگاه های مولد (خالق) محصولات فرهنگی (سختافزارهای رسانه های جمعی) است. برای مثال یک سلبریتی (مانند یک فرستنده) با مخاطبش (بهعنوان یک گیرنده)، رابطه ای دوطرفه برقرار می کند: هم مشروعیت فراهم می شود و هم کالا را مصرف می کنند.
سؤال: چند نوع بلاگر در اینستاگرام داریم؟
در انواع طبقهبندیهایی که از بلاگرهای اینستاگرام وجود دارد، عموما چهار دسته خرده سلبریتی از یکدیگر تفکیک میشوند: خرده سلبریتیهای سبک زندگی، خرده سلبریتیهای شغل محور، خرده سلبریتیهای چهرهمحور، خرده سلبریتیهای هنرمند. خرده سلبریتی های سبک زندگی، بیش از سایر خرده سلبریتی ها از ابزار انتشار زندگی روزمره بهره می برند. آنها واقعی و دسترس پذیر بودن را مهمترین ویژگی خود دانسته و همین ویژگی موجب هجومآوردن مخاطبان به سمت آنها میشود. همین ویژگی آنها را از سلبریتی های سنتی و خردهسلبریتیهای چهره محور که از نظر آنها غیرواقعی هستند، متمایز کنند. عمدتا تعداد دنبال کنندگان زن در چنین صفحه هایی، بیشتر از تعداد مردان است، موضوعی که نشان میدهد افراد زیادی برای یادگیری و الگوبرداری سراغ صفحات این زنان می آیند. این دسته از خرده سلبریتی ها به دلیل تأکیدی که بر زندگی روزمرّه و در لحظه زیستن دارند، شاد و خوشبخت به نظر میرسند و تلاش میکنند به هواداران خود انرژی مثبت و آموزههای انگیزشی بدهند. این واقعیت باعث شده که دنبالکردن صفحات خرده سلبریتی های سبک زندگی برای بسیاری از هواداران، با نوعی حسرت همراه باشد و انتخاب این دسته از سلبریتیها برای مطالعه در کتاب مدنظر، از منظر همین اهمیت و تاثیرگذاری این گروه صورت گرفته است.
همچنین هدف خرده سلبریتیهای شغل محور کسب درآمد و البته بازاریابی برای حرفۀ تخصصی خودشان است. این خرده سلبریتیها تلاش میکنند به طرق گوناگون مخاطبانشان را با حرفۀ خود آشنا کرده و از این طریق، جذب مشتری داشته باشند؛ آنها سعی میکنند با کمک استراتژی خودبرندسازی، خودشان را در حرفهای که مدعیِ تخصص در آن هستند، بهعنوان یک برند موفق به دیگران بشناسانند. همچنین خرده-سلبریتی های چهره محور بیشتر از سایرین به تصاویر خود اهمیت می دهند و سلفی ها بخش جدانشدنی از هویت مجازی آنهاست. این گروه از خرده سلبریتی ها عاشق شهرت هستند و با افزودن زرق و برق فراوان به صفحهشان، تلاش میکنند هرچه بیشتر به چشم آیند. در نهایت خرده سلبریتی های هنرمند، اینفلوئنسرهایی هستند که جهت فعالیت هنری، به رسانه های اجتماعی رو آورده و از این طریق، خودشان را ناظر به هنرشان معرفی میکنند. این خرده سلبریتی ها به منظور جذب مخاطب از همان استراتژی هایی استفاده میکنند که هنرمندان در فضاهای واقعی مورد استفاده قرار میدهند، البته که علاوه بر ارائۀ هنر خود، روند زندگیشان را نیز با هوادارانشان به اشتراک می گذارند.
برای بحث در رابطه با زنان اینستاگرامرِ مورد بحث که عمدتا در دستۀ خرده سلبریتیهای سبک زندگی جای میگیرند، لازم است نگاهی بر مفهوم زنانگی مجازی داشته باشیم. زنانگی مجازی مفهومی است که به تاثیر اینترنت در زندگی روزمره و شکل گیری هویت مجازی برای زنان اشاره دارد. در دهههای اخیر رویکردهای متنوعی به استفاده از اینترنت برای زنان وجود داشته و طیفی از نظریهپردازان به ظرفیتها و چالشهای اینترنت ار منظر جنسیت پرداختهاند. اگرچه عموما در ابتدای مواجهه با فناوریهای نوین رسانهای، بسیاری اینترنت را فضایی امن و سهل برای دسترسی همگانی و با ظرفیتهای مثبت برای مشارکت زنان در نظر میگرفتند، با مرور زمان، ویژگیهای مثبتِ فضای مجازی مورد ظن و تردید بسیاری قرار گرفت. به عبارت دیگر، فضای مجازی همزمان که امکان و فرصتی ویژه در اختیار زنان میگذارد تا نقشهای متعدد خود را به عنوان مادر، همسر، دانشجو، متخصص و غیره را مدیریت کرده و حتی با حضور در خانه، بتوانند در فضاهای عمومی به تعامل و مشارکت بپردازند، همچنان ویژگیهایی دارد که حضور زنان را به ابعاد جنسی و جسمی تقلیل داده و بسیاری از تبعیضها و خشونتهای زندگی واقعی، در این جهان مجازی نیز امتداد مییابد. بنابراین نمیتوان به سادگی آن را صرفا مثبت یا منفی تلقی کرد و نوع استفادۀ افراد از این فضا تعیینکنندۀ ظرفیتها یا چالشهای آن است.
سؤال: چرا زنان به خصوص زنان خانهدار به سمت بلاگری سوق داده شدند؟
استفاده از فضای مجازی و در این نمونۀ خاص «اینستاگرام»، برای زنان به تعبیر گیدنز همزمان موجب عاملیت و انقیاد میشود. به این معنا که دسترسی سهل و آسان به فضای مجازی با استفاده از گوشیهای هوشمند، در همان لحظه که فرصتی به ویژه برای زنان خانهدار است که حین انجام امورات منزل و رسیدگی به فرزندان، در فضای مجازی به مشارکت و تعامل بپردازند، میتواند موجب آسیب های بسیاری برای آنان باشد مانند: گرفتار شده در چرخۀ وقت گذرانیِ بی هدف، احساس نارضایتی ناشی از مقایسه و حسرت، در معرضِ آزار قرارگرفتن و .... . البته که از همین حیث است که غالب خرده سلبریتیهای سبک زندگی، زنان خانهدار هستند. در واقع زنان و البته مردان و کودکان و کلیۀ کاربران فضای مجازی هم در ساحت خرده سلبریتی و هم در قالب کاربرِ معمولی و دنبالکننده، در معرض آسیبهایی هستند که کمتر به چشم میآید.
سؤال: فضای بلاگری و ایفلوئنسری چقدر هویت زن ایرانی را به نمایش میگذارد؟
قاعدتا فضای بلاگری و اینستاگرام صرفا بازنمایی بخشی از هویت زنان ایرانی فعال در این فضا است و به باور بسیاری از اندیشمندانِ علوم اجتماعی، این بازنمایی نسبت چندانی با واقعیت هم ندارد. اساسا بازنمایی، نمایشی است که صرفا برای به تصویر درآمدن، تدارک دیده شده و هدف از آن، مورد توجه قرار گرفتن است. بنابراین آنچه در فضای مجازی دیده میشود، هرگز نباید واقعی در نظر گرفته شود.
سؤال: علاوه بر مخاطبان، آیا بلاگرها هم در عرصههای فردی، فرهنگی و اجتماعی هم آسیب میبینند؟
آسیبی که مخاطبان از دنبالکردن صفحه بلاگرها میبینند، به دلیل ناآگاهی مخاطب از غیرواقعیبودن فضایی است که در این شبکه بازنمایی میشود و البته فراتر از آن، خرده سلبریتی نیز خود پس از مدتی فعالیت در این فضا، چنان غرق در زندگی روزمرۀ مجازی میشود که اساسا زندگی واقعیاش صرفا در خدمت تولید محتوا برای شبکه پیش میرود. موضوعی که هم در زندگی خانوادگی بلاگرها موجب آسیب میگردد و هم به لحاظ روحی آنان را دچار مسئله میکند.
سؤال: بلاگرها سبک زندگی، نگاه مردها را به زنان و زندگی مشترک تغییر داده اند؟ چگونه؟
قطعا بازنماییهای غیرواقعی از زنانگی، مادری، همسری، زیبایی و موضوعاتی از این دست، بر پنداشت مردان نیز موثر بوده و در صورت نبود سواد رسانهای، پیامدهای منفی بسیاری بر انتظارات و توقعات آنان از شریک زندگیشان خواهد داشت. البته که این موضوع در رابطه با مردانگی نیز صدق میکند و بخشی از کتاب به همین موضوع اختصاص یافته است. مردانگی و پدری و همسری از جمله مفاهیمی است که در این صفحات مورد بازنمایی قرار گرفته و از همین منظر، بر تصورات زنان از شریک زندگیشان موثر است. ضمن آنکه مردان نیز اگرچه مخاطبان اصلی این صفحات نیستند، اما در بسیاری از لحظات مورد خطاب قرار گرفته و به مثابه سوژه استیضاح میشوند.
سؤال: دنبالکنندگان بلاگرها به چند دسته تقسیم میشوند؟
اگرچه دستهبندیهای متعددی از مخاطبان و دنبالکنندگانِ خرده سلبریتیها میتوان داشت، اما در یک سنخشناسی از انواع دنبالکنندگان این صفحات، میتوان به سه دسته طرفداران همدل، طرفداران منتقد و طرفداران بینابینی اشاره کرد. طرفداران همدل و همراه عموما رویکرد هواداری نسبت به اینفلوئنسرها داشته و بعضا برخوردهای حسرتآمیز با سبک زندگی وی دارند. هواداران منتقد تلاش میکنند به واسازیِ بازنماییها و اغراقهای اینفلوئنسر پرداخته و با پرسش و نقد روشنگری کنند. دسته سوم نیز رویکرد مشخصی نداشته و هر از چند گاهی در دسته طرفداران متعصب با منتقد قرار میگیرند.
سؤال: متاسفانه بسیاری از بلاگرها در زندگی شخصی مشکل دارند، سؤال اینجاست که چرا مخاطبان به خصوص زنان با توجه به آگاهی از این مسئله، همچنان طرفدار و دنبالکننده آنها هستند؟
در رابطه با چراییِ وفاداریِ مخاطبان این صفحات باید به این نکته اشاره کنم که عموما وقتگذرانی در فضای مجازی و به ویژه دنبالکردن لایههای شخصی و خصوصی زندگی دیگران، نوعی سرگرمی برای بسیاری از افراد جامعه تلقی میشود. اما رشد و گسترش این صفحات به طور مشخص خرده سلبریتیهای سبک زندگی نه تنها پیامدهای اجتماعی مثل ترویج پدیده کودکان کار مجازی و مصرفگرایی دارد، بلکه با پیامدهای روانشناختی بسیار از قبیل ایجاد موجی از احساس نا امیدی و نارضایتی در میان طرفداران این صفحات هم همراه است. در واقع عنصر اصلی نمایش در صفحات مجازی در راستای دیدهشدن و افزایش محبوبیت، «اغراق» است و اینستاگرام که شبکهای تصویرمحور با امکانات پرشمار ویرایش عکس است، بهترین فضا برای به تصویرکشیدن مسابقه مصرفگرایی است. نمایش روابط سرشار از عشق و احساس رضایت از زندگی و خوشبختی میان زوجین تصویری است که به شدت در این صفحات بازنمایی میشود و گذر زمان و پژوهشهای روانشناختی نشان میدهد، از اعتباری برخوردار نیست.
برای اینکه بلاگری بتواند در این فضا تبدیل به اینفلوئنسری با درآمد نجومی شود، لازم است تصویرش را در ذهن دنبالکنندگان مدیریت کرده و خود را در هر نقشی بی عیب و نقص و ایده آل نمایش دهد. چنین تصویری به اینستاگرامر این امکان را میدهد که تبدیل به گروه مرجعی برای هواداران شود و در نتیجه با تاثیرگذاری بالا، تبلیغات گرانتری دریافت کند. نتیجه چنین اتفاقی، ترویج استانداردهای اغراق آمیز از مفاهیمی همچون مادری، همسری (هم زنانگی و هم مردانگی)، زیبایی و خانهداری در این صفحات است. در این صفحات شما زنی کدبانو، همواره آرایش کرده با لباسهای خاص و زیبا در خانهای تمیز و مرتب با غذایی گرم و تزئین شده میبینید که همسرش مرتب از او عکس میگیرد، برایش هدیههای رنگارنگ میخرد، فرزندانش تمیز و مرتب و آرام مشغول بازیاند و خودش مرتب در حال آرایشگاه رفتن، خرید، مهمانی و رستوران رفتن است. بدین ترتیب اینستاگرامرهای سبک زندگی، با ایفای چنین نقشهایی که کمتر در زندگی واقعی قابل مشاهده است، تصویری از روابط زوجین و والدین و فرزندان برمیسازند که فرسنگها تا واقعیت فاصله دارد و صرفا توقعاتی غیرواقعی و نارضایتی از خویش را در دنبالکنندگان بر میانگیزد.
از طرفی کودکان ابزارهایی جذاب و پربیننده در صفحات اینفلوئنسرها هستند. نه تنها پس از به دنیا آمدن، بلکه با اولین عکس سونوگرافی و خبر بارداری اینفلوئنسر، موجی از کنجکاوی دنبالکنندگان میزان تعامل صفحه را افزایش میدهد و سیلی از آنلاین شاپها در قالب تبلیغات، شروع به ارسال وسایل نوزادی برای اینفلوئنسر میکنند. کودکان در این صفحات از بدو تولد، کوچکترین حریم خصوصی ندارند و امر تاسفآوری که بسیار قابل مشاهده است، آزار کودکان جهت تولید ویدیوهای چالشی است. آنها مرتبا مجبورند لباسهای خاص تبلیغاتی بپوشند و در آتلیهها به دوربین لبخند بزنند و شیرین زبانی کنند. گاهی در معرض خطرند یا مشغول گریه و فریاد، اما مادر تشخیص میدهد وقت مناسبی برای تولید محتواست.
اما نکته دیگر در رابطه این فضا، عدم وجود تعرفه مشخص در انجام تبلیغات و عدم اعتنا به نارضایتیهای آنلاینشاپهایی که با پرداختهای کلان، بازدهی مشاهده نمیکنند، است. به دلیل تازگی فضای مجازی و پدیده اینفلوئنسرمارکتینگ در ایران و البته اشکال نوظهور آن که همین زنان اینفلوئنسر سبک زندگی هستند، بازاری براساس میزان دنبالکننده که کاملا هم به لحاظ تکنیکال و فنی اشتباه است، شکل گرفته که براساس آن هر اینفلوئنسری برای خودش تعرفهای را جهت تبلیغات اعلام میکند. مبالغی نجومی در ازای یک استوری چند ثانیهای که با اکثر مشاغل پرزحمت و نیازمند تخصص قابل مقایسه نیستند و در نهایت هم منجر به نتیجه قابل قبولی برای آنلاین شاپها نمیشوند. البته که عدم وجود نظارتهای قانونی باعث شده اینفلوئنسرها هم دلیلی برای جلب رضایت مشتریان که تبلیغاتشان را با قیمتهای کلانی به آنها سپردهاند، نداشته باشند و به تدریج چرخهای از افزایش قدرت و ثروت اینفلوئنسرها و همزمان ضرر و زیان آنلاین شاپهایی که معمولا هم مشاغل خرد هستند، شکل بگیرد.
سؤال: نظر شما درباره حجاب استایلها چیست؟ آیا بلاگری و حجاب استایل بار منفی در جامعه دارد؟
نمیتوان پدیدۀ حجاب استایل را که به لحاظ تاریخی مکانیسم دفاعی و شناختی برای زنان مسلمان در تقابل با اسلامستیزی و حجابستیزی در دنیای غرب بوده است، به سادگی امری ممدوح یا مذموم شمرد. حجاب استایلها نوعی هویت جنسیتیِ مبتنی بر شریعت و پوشش برای خود برمیسازند، آن هم در فضایی که هر امری حول تصویر و رنگ و دیدهشدن شکل میگیرد و بدون داشتن دنبالکننده، حضور معنایی ندارد. از این حیث، حضور و بروز زنانی که در چارچوب پوشش شرعی و رسمی در این فضا بلاگری میکنند، امری قابل توجه و نوآورانه است. همزمان تصویری که از حجاب بازنمایی میشود، در بسیاری از لحظات، مخدوش و استهاله شده است و از این منظر مرزهای حجاب به معنای امری که قرار است از دیدهشدن و جلب توجه جلوگیری کند، را زیر سؤال میبرد. لذا نه میتوان آن را به کلی انکار کرد و از حذف آن سخن گفت و نه لزوما حجاب استایلها در چارچوب حجاب شرعی حاضر میشوند. البته که وجود و بروز پوششهای متنوع و جذاب و رنگارنگ در این فضا، انتخاب حجاب یا حفظ آن را برای بسیاری از زنان تسهیل خواهد کرد.
سؤال: چطور میشود بر رفتار و محتوای صفحه بلاگرها نظارت داشت؟
فضای اینترنت به طور اعم و شبکههای اجتماعی به طور اخص، نیازمند تنظیمگری و سیاستگذاری در سطوح خرد و کلان حکمرانی است. دهههاست که کشورهای مختلف تنظیمگریِ حکمرانی فضای مجازی را در دستور کار خود قرار دادهاند و ضمن توجه به حقوق مخاطب و انتظارات جامعۀ مدنی، تلاش میکنند با قانونگذاری و فرهنگسازی، ضمن افزایش سواد رسانهای عموم جامعه، فضای امنی برای کسب و کارهای آنلاین، سرگرمیهایِ آنلاین، تعاملات آنلاین و به طور کلی زندگی روزمرۀ مجازی ایجاد کنند.
به همت اندیشکده افرا نشستی با موضوع «تصویراجتماعی فلسطین بعد از طوفان الاقصی» در محل پارک اندیشگاهی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست دکتر محمد اصغری، مدیر مرکز رصد فرهنگی کشور، دکتر طاهره گودرزی کارشناس حوزه فلسطین، دکتر سید مصطفی موسوی، کارشناس حوزه آمریکا و اروپا و آقای حسین اکبرزاده پژوهشگر حوزه فلسطین و جهان عرب، نکاتی درباره افکار اجتماعی پیرامون فلسطین بیان کردند.
در آغاز نشست، زهرا دانشطلب پژوهشگر دفتر مطالعات نوآوری اندیشکده افرا و دبیر نشست، پژوهشی را با عنوان «محتوای شبکههای اجتماعی دربارة فلسطین» ارائه کرد. درواقع این پژوهش به بررسی جنگ هشتگی که در فضای مجازی پا به پای جنگ میدانی فلسطین و اسرائیل در دنیا بعد از ۷ اکتبر روی داده پرداخته است. در این جنگ مجازی، کاربران با برجستهکردن هشتگهایِ طرف حمایت خود، موافقت یا مخالفتشان را اعلام و به نوعی زورآزمایی و جنگ مجازی را ترتیب دادند. نتیجة این پژوهش نشان داد که بر اساس دو هشتگ ترند «در کنار فلسطین بایستی» و «درکنار اسرائیل بایستی» بیشترین محتوا از سوی طرفداران فلسطین منتشر شده است.
نتایج بخش دیگری از این پژوهش که به بررسی گزارشهای منتشر شده از سوی موسسات تحقیقاتی دنیا پرداخته بود نیز حاکی از برتری محتوای تولید شده از سوی طرفداران فلسطینی در فضای مجازی داشت. اما نکته جالب توجه این است که این برتری فلسطینیان در جنگ مجازی در حالی روی داده که طبق گزارش الجزیره برخی شبکههای اجتماعی از جمله تیکتاک و فیس بوک اقدام به محدودکردن انتشار محتوای مرتبط با فلسطین پرداخته و در این زمینه سوگیرانه عمل کردهاند. هفتهنامه اکونومیست نیز در گزارش آنالیزدیتا اذعان میکند که از ۷ تا ۲۳ اکتبر ۱ میلیون پست از اینستاگرام، توییتر و یوتیوب جمعآوری شد که همگی حاوی هشتگهایی از فهرستی با تعداد مشابه از اصطلاحات طرفدار اسرائیل و فلسطین به زبان انگلیسی بودند. دادههای ۷ اکتبر، دو طرف تقریباً سهم مساوی از حمایت داشتند؛ اما به فاصله کمتر از دو هفته دادهها حاکی از آن بود که پستهای طرفدار فلسطین ۳.۹ برابر بیشتر از پستهای طرفدار اسرائیل بود.
در ادامه این نشست دکتر گودرزی به بررسی افکار عمومی ساکنان رژیم صهیونیستی پرداخت. در این زمینه گودرزی گفت: «واقعیت این است که بخشهای مختلف رژیم صهیونیستی (اعم از حاکمیتی و اجتماعی) تصویری مبتنی بر «تلقیِ تهدید امنیتی دانستن فلسطینیها» داشتهاند و این موضوع، تا پیش از طوفان الاقصی بسیار رایج بوده است. ناگفته نماند که نمیتوان همة جامعه صهیونیستی را هم یک کل واحد دانست؛ اما وقتی پای موجودیت این رژیم در میان باشد، چه چپگرایان و چه راستگرایان یهودی، ایدئولوژی صهیونیسم را دنبال نموده و تلاش میکنند که خود را حول محور تهدید خارجی متحد نمایند. تا پیش از طوفان الاقصی، موضوع اصلاحات قانون اساسی به شدت بین جامعه و حاکمیت اسرائیل شکاف ایجاد کرده بود و رژیم صهیونیستی در ضعفترین حالت ممکن از زمان تشکیل قرار گرفته بود. برای همین در این حمله، ارتش و نهادهای اطلاعاتی نظامی رژیم کاملا غافلگیر شدند.»
در تایید این ادعا گودرزی آماری از وضعیت افکار عمومی داخل سرزمینهای اشغالی نسبت به جنگ ارائه کرد. بر اساس نظرسنجی انجام شده توسط موسسه دموکراسی اسرائیل، ۷۵ درصد از یهودیان اسرائیلی با درخواست آمریکا برای انتقال از مرحله پرشدت جنگ به مرحله کم شدت مخالفند. در بین جامعه عرب ساکن «اراضی ۱۹۴۸» نیز ۵۶ درصد مخالف خاتمه جنگند! که این تا حدی گویای همراهی جامعه عرب اسرائیل با یهودیان در تهدید دانستن فلسطینیهاست. همچنین ۳۷.۸ درصد جامعه یهودی خواستار مذاکره فوری با حماس بدون توقف درگیری و جنایات ارتش صهیونیستی بودهاند. این در حالی است که ۷۴.۹ درصد جامعه فلسطینی اراضی ۴۸ خواستار مذاکره فوری حتی به قیمت توقف جنگ بودهاند. طوفان الاقصی هزینههای اجتماعی زیادی برای صهیونیستها داشته ولی به امید داشتن امنیت بیشتر که با غیاب مقاومت فلسطین برای آنها معنا مییابد، این جامعه در حال تلاش برای تحمل آنهاست. در این میان، نیاز بسیار شدیدی به روانپزشک و اختلالات روانی صهیونیستها هم وجود دارد که خبرهای بسیاری دال بر مهاجرت منفی روانپزشکان و کمبود سرانه روانپزشک در سیستم دولتی منتشر شده است.»
دکتر محمد اصغری مدیر مرکز رصد فرهنگی به تحلیل و بررسی افکار ایرانیان درباره طوفان الاقصی پرداختند؛ اما پیش از ورود به این بحث دربارة شکسته شدن هیمنة اسرائیل در دنیا گفتند: «بزرگترین نتیجه طوفان الاقصی این بود که اسرائیل دیگر هیمنه سابق را ندارد. این عملیات در واکنش به هتک حرمت مسجد الاقصی و همچنین هتک حرمت بانوان فلسطینی در قدس اشغالی صورت گرفت. عملیات طوفان الاقصی یک نوع تغییر شناختی در مسئله فلسطین بود.»
اما در بخش افکار ایرانیان دربارة ابعاد مختلف مسئله فلسطین و طوفان الاقصی، اصغری آماری از جدیدترین افکارسنجی صورت گرفته از سوی مرکز رصد فرهنگی را ارائه داد که بخشی از آن بدین شرح است: «۳۲ درصد از پاسخگویان اذعان داشتند که پیش از درگیریهای اخیر هم پیگیر اخبار فلسطین بودهاند. ۲۲.۵ درصد قبل از جنگ اخیر اخبار فلسطین را دنبال نمیکردند؛ ولی در حال حاضر دنبال میکنند. ۶۶.۸ درصد از پاسخگویان اخبار مربوط به تحولات اخیر فلسطین را بیشتر از طریق صدا و سیما دنبال میکنند؛ ۸.۲ درصد افراد بیشتر از طریق اینستاگرام و ۴.۶ درصد از شبکههای ماهوارهای فارسی زبان پیگیر اخبار فلسطین هستند. ۷۳.۱ درصد پاسخگویان با گزاره اسرائیل دست نشانده امریکاست موافقند. ۷۳.۹ درصد با شکست ناپذیری اسرائیل مخالفند.»
دکتر اصغری در جمعبندی خود ادامه داد: «شبکههای اجتماعی داخلی از قبیل ایتا نقش مهمی در شکلدهی اذهان طبقه متوسط و میانسال و خصوصا زنان در تحولات جاری فلسطین دارد. باور به شکست اسرائیل در جنگ اخیر بیش از باور به شکست فلسطینیهاست. حدود یک سوم از ایرانیان بر این اعتقاد هستند که اسرائیل در جنگ اخیر شکست خورده و اسطوره ارتش شکستناپذیر اعتباری بین ایرانیها ندارد.»
موضوع مورد بحث دکتر موسوی درباره وضعیت افکار عمومی امریکا و اروپا دربارة فلسطین و حوادث اخیر آن بود. موسوی در مورد افکار عمومی آمریکا گفت: «براساس بررسیها بعد از ۷ اکتبر دو سوم جوانان ۱۸ تا ۲۹ ساله امریکایی، اسرائیل را اشغالگر میدانند. در حالی که با در نظرگرفتن جامعه آماری کل آمریکا ۷۰ درصد چنین دیدگاهی ندارند. نتیجه آنکه اگرچه امروز نسبت حامیان فلسطین در جمعیت کل آمریکا کمتر است؛ اما تاثیر حمایت نسل جوان آمریکا از فلسطین در آیندة سیاست امریکا نمود بیشتری خواهد داشت. کما اینکه از جمله دلایل افول حمایت از اسرائیل در امریکا به حاشیه رفتن و پیر شدن طیف مسیحی سفیدپوست است. یک چهارم جمهوری خواهان، حمایت فعلی بایدن از اسرائیل را بیش از حد میدانند. از دیگر نتایج این افکار سنجی این بود که حمایت از راهکار دو دولتی برای حل منازعات بین فلسطین و اسرائیل قبل و بعد طوفان الاقصی نزد افکار عمومی آمریکاییان ثابت است.»
دکتر موسوی درباره افکار عمومی اروپا پیرامون فلسطین نیز اضافه کردند: «در اروپا هم شکاف نسلی بین ۶۵ ساله به بالا و زیر ۳۵ سال وجود دارد و جوانان بیشتر حامی فلسطین هستند. اروپاییها به تحولات خاورمیانه نسبت به امریکا اهمیت کمتری میدهند، همچنین درصد افراد بدون موضع نیز بیشتر است.»
حسین اکبرزاده نیز درباره افکار عمومی جهان عرب اظهار داشت: «در پیمایشی که در ۱۶ کشور عربی درباره فلسطین انجام شد ۶۸ درصد در کنار غزه و حماس میایستند. ۲۳ درصد در کنار مردم غزه ولی در مقابل حماس میایستند و تنها یک درصد مخالف مردم فلسطین هستند. ۶۷ درصد، طوفان الاقصی را یک عملیات مشروع مقاومت میدانند. ۴۸ درصد، افکار عمومی جهان عرب عملکرد ایران را در طوفانالاقصی خوب ارزیابی میکنند و ۳۲ درصد عملکرد ایران را بد ارزیابی کردند. درمقابل عملکرد امریکا که ۸۵ درصد آن را بد ارزیابی کردهاند و تنها ۳ درصد عملکرد امریکا را خوب دانستهاند. ۹۲ درصد نهضت فلسطینی را یک نهضت برای همه اعراب میدانند نه فقط برای مردم فلسطین. این موضوع نشان میدهد که طوفان الاقصی عادی سازی رابطه با اسرائیل را در بین افکار عمومی با شکست مواجه کرده است.»
در ادامه این نشست دکتر گودرزی به بررسی افکار عمومی ساکنان رژیم صهیونیستی پرداخت. در این زمینه گودرزی گفت: «واقعیت این است که بخشهای مختلف رژیم صهیونیستی (اعم از حاکمیتی و اجتماعی) تصویری مبتنی بر «تلقیِ تهدید امنیتی دانستن فلسطینیها» داشتهاند و این موضوع، تا پیش از طوفان الاقصی بسیار رایج بوده است. ناگفته نماند که نمیتوان همة جامعه صهیونیستی را هم یک کل واحد دانست؛ اما وقتی پای موجودیت این رژیم در میان باشد، چه چپگرایان و چه راستگرایان یهودی، ایدئولوژی صهیونیسم را دنبال نموده و تلاش میکنند که خود را حول محور تهدید خارجی متحد نمایند. تا پیش از طوفان الاقصی، موضوع اصلاحات قانون اساسی به شدت بین جامعه و حاکمیت اسرائیل شکاف ایجاد کرده بود و رژیم صهیونیستی در ضعفترین حالت ممکن از زمان تشکیل قرار گرفته بود. برای همین در این حمله، ارتش و نهادهای اطلاعاتی نظامی رژیم کاملا غافلگیر شدند.»
در تایید این ادعا گودرزی آماری از وضعیت افکار عمومی داخل سرزمینهای اشغالی نسبت به جنگ ارائه کرد. بر اساس نظرسنجی انجام شده توسط موسسه دموکراسی اسرائیل، ۷۵ درصد از یهودیان اسرائیلی با درخواست آمریکا برای انتقال از مرحله پرشدت جنگ به مرحله کم شدت مخالفند. در بین جامعه عرب ساکن «اراضی ۱۹۴۸» نیز ۵۶ درصد مخالف خاتمه جنگند! که این تا حدی گویای همراهی جامعه عرب اسرائیل با یهودیان در تهدید دانستن فلسطینیهاست. همچنین ۳۷.۸ درصد جامعه یهودی خواستار مذاکره فوری با حماس بدون توقف درگیری و جنایات ارتش صهیونیستی بودهاند. این در حالی است که ۷۴.۹ درصد جامعه فلسطینی اراضی ۴۸ خواستار مذاکره فوری حتی به قیمت توقف جنگ بودهاند. طوفان الاقصی هزینههای اجتماعی زیادی برای صهیونیستها داشته ولی به امید داشتن امنیت بیشتر که با غیاب مقاومت فلسطین برای آنها معنا مییابد، این جامعه در حال تلاش برای تحمل آنهاست. در این میان، نیاز بسیار شدیدی به روانپزشک و اختلالات روانی صهیونیستها هم وجود دارد که خبرهای بسیاری دال بر مهاجرت منفی روانپزشکان و کمبود سرانه روانپزشک در سیستم دولتی منتشر شده است.»
دکتر محمد اصغری مدیر مرکز رصد فرهنگی به تحلیل و بررسی افکار ایرانیان درباره طوفان الاقصی پرداختند؛ اما پیش از ورود به این بحث دربارة شکسته شدن هیمنة اسرائیل در دنیا گفتند: «بزرگترین نتیجه طوفان الاقصی این بود که اسرائیل دیگر هیمنه سابق را ندارد. این عملیات در واکنش به هتک حرمت مسجد الاقصی و همچنین هتک حرمت بانوان فلسطینی در قدس اشغالی صورت گرفت. عملیات طوفان الاقصی یک نوع تغییر شناختی در مسئله فلسطین بود.»
اما در بخش افکار ایرانیان دربارة ابعاد مختلف مسئله فلسطین و طوفان الاقصی، اصغری آماری از جدیدترین افکارسنجی صورت گرفته از سوی مرکز رصد فرهنگی را ارائه داد که بخشی از آن بدین شرح است: «۳۲ درصد از پاسخگویان اذعان داشتند که پیش از درگیریهای اخیر هم پیگیر اخبار فلسطین بودهاند. ۲۲.۵ درصد قبل از جنگ اخیر اخبار فلسطین را دنبال نمیکردند؛ ولی در حال حاضر دنبال میکنند. ۶۶.۸ درصد از پاسخگویان اخبار مربوط به تحولات اخیر فلسطین را بیشتر از طریق صدا و سیما دنبال میکنند؛ ۸.۲ درصد افراد بیشتر از طریق اینستاگرام و ۴.۶ درصد از شبکههای ماهوارهای فارسی زبان پیگیر اخبار فلسطین هستند. ۷۳.۱ درصد پاسخگویان با گزاره اسرائیل دست نشانده امریکاست موافقند. ۷۳.۹ درصد با شکست ناپذیری اسرائیل مخالفند.»
دکتر اصغری در جمعبندی خود ادامه داد: «شبکههای اجتماعی داخلی از قبیل ایتا نقش مهمی در شکلدهی اذهان طبقه متوسط و میانسال و خصوصا زنان در تحولات جاری فلسطین دارد. باور به شکست اسرائیل در جنگ اخیر بیش از باور به شکست فلسطینیهاست. حدود یک سوم از ایرانیان بر این اعتقاد هستند که اسرائیل در جنگ اخیر شکست خورده و اسطوره ارتش شکستناپذیر اعتباری بین ایرانیها ندارد.»
موضوع مورد بحث دکتر موسوی درباره وضعیت افکار عمومی امریکا و اروپا دربارة فلسطین و حوادث اخیر آن بود. موسوی در مورد افکار عمومی آمریکا گفت: «براساس بررسیها بعد از ۷ اکتبر دو سوم جوانان ۱۸ تا ۲۹ ساله امریکایی، اسرائیل را اشغالگر میدانند. در حالی که با در نظرگرفتن جامعه آماری کل آمریکا ۷۰ درصد چنین دیدگاهی ندارند. نتیجه آنکه اگرچه امروز نسبت حامیان فلسطین در جمعیت کل آمریکا کمتر است؛ اما تاثیر حمایت نسل جوان آمریکا از فلسطین در آیندة سیاست امریکا نمود بیشتری خواهد داشت. کما اینکه از جمله دلایل افول حمایت از اسرائیل در امریکا به حاشیه رفتن و پیر شدن طیف مسیحی سفیدپوست است. یک چهارم جمهوری خواهان، حمایت فعلی بایدن از اسرائیل را بیش از حد میدانند. از دیگر نتایج این افکار سنجی این بود که حمایت از راهکار دو دولتی برای حل منازعات بین فلسطین و اسرائیل قبل و بعد طوفان الاقصی نزد افکار عمومی آمریکاییان ثابت است.»
دکتر موسوی درباره افکار عمومی اروپا پیرامون فلسطین نیز اضافه کردند: «در اروپا هم شکاف نسلی بین ۶۵ ساله به بالا و زیر ۳۵ سال وجود دارد و جوانان بیشتر حامی فلسطین هستند. اروپاییها به تحولات خاورمیانه نسبت به امریکا اهمیت کمتری میدهند، همچنین درصد افراد بدون موضع نیز بیشتر است.»
حسین اکبرزاده نیز درباره افکار عمومی جهان عرب اظهار داشت: «در پیمایشی که در ۱۶ کشور عربی درباره فلسطین انجام شد ۶۸ درصد در کنار غزه و حماس میایستند. ۲۳ درصد در کنار مردم غزه ولی در مقابل حماس میایستند و تنها یک درصد مخالف مردم فلسطین هستند. ۶۷ درصد، طوفان الاقصی را یک عملیات مشروع مقاومت میدانند. ۴۸ درصد، افکار عمومی جهان عرب عملکرد ایران را در طوفانالاقصی خوب ارزیابی میکنند و ۳۲ درصد عملکرد ایران را بد ارزیابی کردند. درمقابل عملکرد امریکا که ۸۵ درصد آن را بد ارزیابی کردهاند و تنها ۳ درصد عملکرد امریکا را خوب دانستهاند. ۹۲ درصد نهضت فلسطینی را یک نهضت برای همه اعراب میدانند نه فقط برای مردم فلسطین. این موضوع نشان میدهد که طوفان الاقصی عادی سازی رابطه با اسرائیل را در بین افکار عمومی با شکست مواجه کرده است.»
امروزه، تمرکز بر پیشبینی آینده، منجر به ظهور رشته مدرن آینده پژوهی شده است که معطوف است بر کاوش در آینده های جایگزین و بررسی جهان بینی ها و اسطوره هایی که زیربنای آینده های ممکن، محتمل و ترجیحی هستند. آیندهپژوهی، مطالعه سیستماتیک آینده های ممکن، محتمل و ترجیحی از جمله جهان بینیها و اسطوره هایی است که زیربنای هر آینده است. در پنجاه یا چند سال اخیر، مطالعه آینده از پیشبینی آینده به ترسیم آیندههای جایگزین به شکلدهی آیندههای مطلوب، هم در سطوح جمعی بیرونی و هم در سطوح درونی فردی حرکت کرده است. در طی این دوره، آینده پژوهی از تمرکز بر جهان عینی بیرونی به رویکردی لایه ای تغییر کرده است که در آن نحوة دیدن جهان، در واقع آیندهای را که فرد می بیند شکل می دهد. در این رویکرد آینده بحرانی – چرخش پساساختاری – دنیای بیرونی از درون مطلع می شود و مهمتر از همه، دنیای درونی یک فرد از واقعیت بیرونی مطلع می شود.
در حالی که بسیاری از مطالعات آینده برای کاهش ریسک، اجتناب از آینده های منفی، به ویژه در بدترین حالت، استقبال می کنند، دیگران فعالانه به سمت ایجاد آینده های مطلوب، چشم اندازهای مثبت از آینده حرکت می کنند. بنابراین، شناسایی آینده های جایگزین، رقص سیال ساختار (وزنهای تاریخ) و عاملیت (ظرفیت تأثیرگذاری بر جهان و ایجاد آینده های مطلوب) است.
از آنجایی که جهان به طور فزاینده ای پرخطر شده است. حداقل از نظر ادراک، اگر نه در واقع – مطالعات آینده مشتاقانه توسط تیم های رهبری اجرایی و بخشهای برنامه ریزی در سازمانها، مؤسسات و کشورها در سراسر جهان پذیرفته شده است.
تنش های ملموسی بین چارچوبهای برنامه ریزی و آینده وجود دارد. برنامه ریزی به دنبال کنترل و بستن آینده است، در حالی که آینده پژوهی به دنبال باز کردن آینده است و از آینده به آینده های جایگزین حرکت می کند. برای درک آینده(ها)، نیاز به چارچوبی نظری قانع کننده است. چهار رویکرد برای آینده نگری بسیار مهم هستند:
اولی مبتنی بر علوم اجتماعی تجربی، پیش بینی کننده است.
دومی تفسیری است، نه بر اساس پیش بینی آینده، بلکه بر اساس درک تصاویر رقیب از آینده.
مورد سوم انتقادی است که از تفکر پساساختاری نشأت میگیرد و بر این پرسش متمرکز است که چه کسی از تحقق آیندههای معین سود میبرد و کدام روشها به انواع خاصی از آینده پژوهی امتیاز میدهند.
رویکرد چهارم یادگیری/تحقیق اقدام مشارکتی است. این رویکرد به مراتب دموکراتیکتر است و بر ذی نفعانی متمرکز است که آینده خود را توسعه میدهند، بر اساس فرضیات آنها از آینده (مثلاً اگر آینده خطی یا چرخهای است) و آنچه برای آنها حیاتی است.
یکی از چارچوبهای مفهومی درک آینده، رویکرد شش رکن است:
اولین رکن «نقشه برداری از آینده» است که روش اصلی آن مثلث آینده است.
رکن دوم «پیش بینی آینده» با تحلیل مسائل نوظهور به عنوان روش شناسی کانونی است.
رکن سوم، «زمانبندی آینده» است که «روشها» مفیدترین روشها، خرد، میان و تاریخ کلان است.
رکن چهارم «عمیقسازی آینده» است که تحلیل لایهای علّی پایه آن است (اگرچه تحلیل لایهای علّی یک نظریه آیندهپژوهی نیز هست).
رکن پنجم «ایجاد جایگزین» است که برنامه ریزی سناریو مهمترین روش است.
آخرین رکن، «تغییر آینده»، مهمترین روشهای بینش است.
تلاش های پیشامدرن برای درک آینده بر طالع بینی متمرکز بوده است. به طور کلی، هدف طالع بینی کمک به افراد برای اجتناب از شرایط خطرناک با ارائه یک سیستم هشدار اولیه بود. با این حال، اعتقاد بی چون و چرا به سیستم طالع بینی ضروری بود، زیرا هشدارها و پیش بینی ها و همچنین تحلیل های روانشناختی ماهیت کلی داشتند.
در آینده پژوهی مدرن، پرسشگری و دیدگاههای متفاوت نه تنها گنجانده شده اند، بلکه برای استحکام و انعطاف پذیری ضروری هستند. بر خلاف طالع بینی، جایگزین ها پذیرفته می شوند.
نگار فلاحتی
راضیه بابایی، پژوهشگر دفتر مطالعات فناوری اجتماعی اندیشکده افرا:
در سپتامبر ۲۰۱۵، رؤسای دولتها، جامعه مدنی و احزاب، نمایندگان ارشد نهادهای تخصصی سازمان ملل متحد، در مجمع عمومی گرد هم آمدند و «دستورکار توسعه پایدار ۲۰۳۰» را تصویب کردند. این دستور کار (Sustainable Development Goals)، جایگزینی برای اهداف پروژه هزاره و شامل ۱۷ هدف اصلی و ۱۶۹ هدف ویژه بود که نقشه راه جامعه جهانی را برای ۱۵ سال بعد ترسیم مینمود. به گفتۀ بانکیمون اهداف این سند میبایست از ابتدای ژانویه ۲۰۱۶ اجرایی میشد اما بسیاری از کشورها، اسناد چشم انداز مطلوب کشور خود را با تأخیر ارائه کردند. عراق از جملۀ این کشورهاست.
ارکان و اهداف سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ عراق
با سقوط دولت داعش و کاهش نسبی تنشهای داخلی در عراق، وزارت برنامهریزی عراق آمار و اطلاعات کشور را بهروزرسانی کرده و سند چشمانداز عراق در ژانویه ۲۰۱۹ با عنوان «آیندهای که ما آرزوی آن را داریم: چشم انداز عراق برای توسعه پایدار ۲۰۳۰» به یونسکو ارائه شده است.
در ابتدای این سند و در توصیف آن آمده است: «این چشم انداز مبتنی بر ارتقای ابعاد توسعه پایدار است که مردم عراق را در کشوری امن و یکپارچه که در آن همه از حقوق برابر برخوردارند، با ایجاد یک سیستم اقتصادی با روندهای اجتماعی متنوع در بازار و شاخصهای پایدار در سطح اقتصاد کلان و ایجاد محیطی پاک، ایمن و پایدار برای نسل فعلی و آینده، توانمند میکند».
سند چشمانداز عراق در پنج رکن و ۲۵ هدف ویژه طراحی شده است. ارکان این سند عبارتند از: «توسعه انسانی»، «حکمرانی خوب»، «اقتصاد متنوع»، «جامعه ایمن» و «محیط زیست پایدار». برای هر یک از این ارکان، اهداف ویژهای در جهت توسعه پایدار عراق تعریف شده تا وزارتخانهها، سازمانها، احزاب و مردم عراق را به حرکت در راستای دستیابی به این اهداف ترغیب نماید.
طراحان این سند، برای تحقق رکن توسعه انسانی، پنج هدف ویژه را در نظر گرفتهاند: «رفع فقر، «ایجاد فرصتهای شغلی مناسب برای تمامی افراد بیکار»، «ایجاد یک سیستم آموزشی با کیفیت بالا و فراگیر»، «ارتقاء یک سیستم مراقبت بهداشتی مؤثر و جامع» و «تأمین مسکن مناسب و حذف محلههای فقیرنشین». همچنین به منظور تحقق رکن «حکمرانی خوب»، چهار هدف ویژه شامل «حمایت از حاکمیت قانون، فراهم آوردن دسترسی به عدالت و ارتقاء حکمرانی خوب»، «بهبود تمرکز زدایی اداری و مشارکت عمومی در تصمیمگیری»، «ارتقای یکپارچگی و شفافیت و مبارزه با فساد» و «اصلاح مدیریت مالی عمومی و دستیابی به پایداری مالی» را تعریف نمودهاند. طراحان این سند، گامهای تحقق رکن «اقتصاد متنوع» را دستیابی به اهداف ویژۀ «دستیابی به نرخ رشد اقتصادی بالا و پایدار»، «افزایش کارایی بخش نفت»، «تقویت بخش خصوصی و افزایش سهم آن در توسعه»، «توسعه بخش کشاورزی و دستیابی به امنیت غذایی»، «ارتقاء زیرساختها» و «ترویج بخش مالی فعال و با مدیریت خوب» در نظر گرفتهاند.
ایشان همچنین، حرکت در راستای دستیابی به «جامعۀ ایمن» را با اهدافی چون «ترویج فرهنگ تساهل، گفتگو و صلح»، «تضمین پیشرفت خانوادهها، زنان و گروههای آسیبپذیر»، «ترویج ارزشهای شهروندی و کاهش نابرابریها»، «گسترش روحیه موفقیت، ابتکار و کار داوطلبانه» و «ارائه راهحلهای پایدار برای جابجایی و مهاجرت داخلی و خارجی» برشمردهاند. در این سند، رسیدن به «محیط زیست پایدار» نیز یکی از ارکان پنجگانه و راه تحقق آن، اهدافی چون «کاهش آلودگی محیط زیست و انتشار گرمایش جهانی»، «ترویج استفاده مؤثر از منابع آب»، «ترویج حفاظت از محیط زیست»، «توسعه الگوهای مصرف و تولید برای دستیابی به پایداری زیست محیطی» و «حفاظت از تنوع زیستی و احیای باتلاقهای بین النهرین» در نظرگرفته شدهاست.
موانع پیش روی عراق در دستیابی به اهداف سند توسعه پایدار ۲۰۳۰
آنچه در سند چشمانداز عراق شایستۀ توجه است، جهتگیری اهداف و ارکان این سند به سمت عبور از تنشهای اجتماعی، سیاسی و امنیتیِ داخل عراق است. در این سند، اهداف بلندپروازانه و چشمگیر در سطح بین الملل، طراحی نشده؛ چه اینکه تحقق اهداف مذکور نیز ممکن است با چالشهای فراوانی روبهرو شوند.
کشور عراق، جمعیتی متنوع از اقوام و مذاهب گوناگون در خود جای داده است و از سال ۲۰۰۳ تاکنون، درگیریهای داخلی و جنگ مستمر با آمریکا و داعش منجر به افزایش شکافهای سیاسی و اجتماعی در این کشور شده است. افزایش هزینههای ناشی از تخریب زیرساختها در دوران جنگ با آمریکا و داعش، افزایش تنشهای گروهها و احزاب سیاسی، تغییر بافت جمعیت و جداییطلبی اقلیم کردستان از عراق، از جمله زمینههای تعمیق شکافهای اجتماعی و سیاسی بودهاند.
طبق گزارش وزارت برنامهریزی عراق از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۵، مجموع خسارات وارده به تمامی وزارتخانهها، نهادهای غیر دولتی در استانهای عراق، در نتیجۀ اقدامات تروریستی، ۳۱ میلیارد و ۶۰۱ میلیون و ۹۲۱ هزار و ۸۹۴ دلار برآورد شده؛ این درحالیاست که پس از این تاریخ نیز عراق همچنان درگیر جنگ با گروه تروریستی داعش بوده و تخریبها و خسارات افزایش یافته و بدیهی است که جبران این حجم از خسارت، نیازمند برنامهریزی و دستیابی به راهکارهایی برای افزایش منابع مالی است.
بر اساس گزارش بانک جهانی، دولت مرکزی عراق در سالهای اخیر موفق به افزایش درآمد حاصل از صادرات نفت و رشد اقتصادی چشمگیری شده؛ چنانکه در سال ۲۰۲۲ نیز حائز رتبه اول در میان کشورهای عربی شده است. همچنین با طراحی پروژۀ «توسعه بندر فاو» و نیز پروژۀ احداث «جاده توسعه»، امیدهای عراق برای دستیابی به هدفِ «ایجاد تنوع در درآمدهای اقتصادی» افزایش یافته است.
به نظر میرسد با وجود برنامهریزیهای موفق دولت عراق در خصوص رشد اقتصادی و افزایش رفاه مردم و تغییرات مثبت در تعامل احزاب با جوانان و مردم، چالشهای سیاسی و امنیتی عراق، موانع بزرگی در تحقق توسعه پایدار این کشورند. دخالتها و نظارت مستقیم سفیر آمریکا در تعاملات سیاسی-اجتماعی عراق، افزایش شمار نیروهای نظامی آمریکایی و ترس عراقیها از انجام مجدد عملیات نظامی از سوی آمریکا، عدم همکاری اقلیم کردستان و تنش میان دولت بغداد و اربیل، تغییرات اجتماعی و افزایش تنوع سبک زندگی، بلاتکلیفی دولت عراق در مواجهه با معضل آوارگان و خانوادههای داعش در اردوگاهها و زندانهای تروریستها و افزایش جمعیت اردوگاهها به واسطه ازدواج پسران بالای ۱۴ سال با زنان اردوگاه و نیز عدم پذیرش زنان و کودکان آسیبدیده از نیروهای داعش در قبیله و بافت اجتماعی عراق، از جمله موانع جدی دولت عراق در دستیابی به اهداف سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ هستند.
باید منتظر ماند و دید آیا دولت عراق میتواند تا سال ۲۰۳۰، بر این موانع فائق آید و اهداف طراحی شده در جهت توسعه پایدار کشورش را تحقق بخشد؟
دومین نشست از سلسله نشستهای اندیشهورزی اندیشکده افرا با عنوان «امتداد امر قدسی در جادههای خاکی کربلا»، در پارک اندیشگاهی دانشگاه تهران برگزار شد.در این نشست علی انتظاری، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی؛ سید محمود نجاتی حسینی، مدیر گروه دین انجمن انسانشناسی ایران و حامد قدیری، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب به بحث و گفتوگو پرداختند.محور گفتوگوی کارشناسان این نشست حول این سوال بود که «آیا امر قدسی امکان بازنمایی در رسانه را دارد یا خیر؟» در ادامه گزارشی از این نشست ارائه شده است.در آغاز نشست نجاتی حسینی به برداشتهای مختلف از امر قدسی اشاره کرد و گفت: ابتدا باید امر قدسی را تعریف کنیم و ببینیم امر قدسی چیست. در این زمینه برداشتهای مختلفی از امر قدسی وجود دارد؛ برداشت اول، امر قدسی را یک امر هیبتآور میپندارد. برداشت دوم که در قالب نظریه دورکیم هم میتوان آن را مطرح کرد امری است که انسان را به متافیزیک وصل میکند.وی ادامه داد: اما اگر امر قدسی به عنوان یک امر اجتماعی تعریف شود امکان رسانهای شدن آن وجود دارد. به عبارتی بخش ملموس امر قدسی مجموع باورهاست که میتواند رسانهای شود. بنابراین تعریف ما از امر قدسی در بازنمایی کردن رسانهای آن تاثیرگذار است. اما مشکل رسانههای دینی ما همین است که نمیتوانند به خوبی و با زبان جدید به بازنمایی امر قدسی بپردازند. زیرا شکافی بین منبر و ممبر (مخاطب) وجود دارد.در ادامه انتظاری با نگاهی تاریخی به بحث عنوان کرد: وجه رسانهای دین همواره همراه دین بوده است. حتی خود خداوند هم در قالب قران به عنوان یک رسانه صحبت کرده است. نهضت عاشورا هم به خاطر یک پیام رسانهای اتفاق افتاد و حرکت امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) بعد از واقعه عاشورا برای رساندن این پیام بود.از نظر عضو هیئت علمی دانشگاه علامه، امر قدسی قابلیت رسانهای شدن را دارد و باید پیوست رسانهای داشته باشد. بنابراین پیوست رسانهای پیوست دائمی امر رسانهای است. اما باید توجه داشت که امر قدسی نمیتواند در حالت انزوایی اتفاق بیافتد و اتفاقا باید در ارتباط با دیگران روی بدهد به همین دلیل هم میتوان رسانهای کرد. اصلا اینکه بعد رسانهای امر قدسی نادیده گرفته شود کار درستی نیست. کمااینکه مقام معظم رهبری هم در بیانات اخیر خود به اهمیت منبر اشاره داشتند و این نشاندهندهی اهمیت جنبه رسانهای امر قدسی است.وی در بخش دیگری از سخنان خود یادآور شد: مهم است که امر قدسی از طریق چه رسانهای بازنمایی میشود؛ به عنوان مثال تلویزیون در آغازگاه خود به عنوان یک تفریحگاه و تفرجگاه طراحی شده است. یعنی قالب تلویزیون یک قالب تفریحی است بنابراین بازنمایی امر قدسی در تلویزیون ممکن است با مقاومتی مواجه شود. پس اگر تصمیم پرفتیم در رسانهای با چنین قالبی برای بازنمایی امر قدسی بپردازیم باید برداشت خود را از آن رسانه اصلاح کنیم . درغیر این صورت هر بازنمایی که در این رسانه اتفاق بیفتد دچار مقاومت میشود.انتظاری اربعین را به عنوان یک ابررسانه معرفی کرد که باقی رسانهها را در خود میبلعد. یعنی افراد با حضور مستقیم خود مهرورزی را از طرف میزبانان با تمام وجود احساس میکنند. همین امر پیادهروی را به عصای موسی تبدیل کرده که انگارههای رسانههای دیگر را در خود حل کند.اما قدیری، معتقد بود که بازنمایی امر قدسی در رسانه امکانپذیر است اما اگر امر قدسی بخواهد در رسانه بازنمایی شود باید به صورت مکتوم بازنمایی شود و خیلی عیان و آشکار نباشد در حدی که فقط از کنار آن رد شویم. زیرا اگر این امر به صورت کامل بازنمایی شود به یک آبژه تبدیل شده و به امر زمینی تنزل خواهد یافت. به این ترتیب ایشان به این نتیجه رسید که اساسا بازنمایی امر قدسی به صورت کامل ممکن نیست زیرا بازنمایی رسانهای حقیقتزدا و قداستزداست. و اصلا کار رسانه سرگرمی است.وی افزود: پس تنها کاری که برای رسانهای کردن امر قدسی میتوان انجام داد این است که روایت کتومی را میتوانیم اراه بدهیم. عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان از فیلم "روز واقعه" به عنوان شاهد مثال این امر یاد کردند که در آن روایت کتومی صورت میگیرد. به عاشورا نزدیک میشود اما وارد خود عاشورا نمیشود و از کنار آن رد میشود. این کار کتوم است و در نتیجه قداست زدا نیست.نجاتی حسینی در تایید و تکمیل صحبت حسینی گفت: اربعین اگرچه خود یک پیام است اما نیازمند یک کانال و رسانه دارد تا با مواضع فنی بیان شود. یعنی با استفاده از مواضع فنی بر موانع موجود در رسانهای کردن امر قدسی غلبه نماید و برخی از جنبههای امر مقدس را بازتاب بدهد. اگر امر قدسی خیلی متافیزیکی شود غیرقابل دست یافتن میشود. اگر خیلی هم زمینی شود قداستش را از دست میدهد. همین امر هم باعث میشود که کار با رسانه دینی خیلی ر
نجاتی حسینی در تایید و تکمیل صحبت حسینی گفت: اربعین اگرچه خود یک پیام است اما نیازمند یک کانال و رسانه دارد تا با مواضع فنی بیان شود. یعنی با استفاده از مواضع فنی بر موانع موجود در رسانهای کردن امر قدسی غلبه نماید و برخی از جنبههای امر مقدس را بازتاب بدهد. اگر امر قدسی خیلی متافیزیکی شود غیرقابل دست یافتن میشود. اگر خیلی هم زمینی شود قداستش را از دست میدهد. همین امر هم باعث میشود که کار با رسانه دینی خیلی راحت نباشد و گرفتن مخاطب برای یک رسانهی دینی کار سختی است.انتظاری در بخش دوم صحبتهای خود از شکلگیری قطب جدیدی صحبت کرد و گفت: اینکه در جهان چند قطبی، قطب جدیدی در حال تولد است که این پیادهروی اربعین جنین قطب در حال تولد است. پس رسانه این قطب جدید و روابط آن هم با رسانه قطب هژمون متفاوت خواهد بود. در این قطب وحدت زمین و آسمان را داریم و دیگر خبری از تقابل زمین و آسمان نیست. این نگاه نقش رسانه در مورد موضوع اربعین را دوچندان میکند. و البته باید تلاش رسانه در بازنمایی مردمی بودن پیادهروی اربعین باشد که اتفاقا عموما این وجه در رسانه دیده نمیشود. در صورتی که مردم قدرتمندند. به جای اینکه خود حکومت وارد شود باید مردم را وارد عرصه کند و خود نقش تسهیلگری داشته باشد. رسانه هم باید این بخش را تسهیل کند و در مورد اینکه کجای کار پیادهروی نیازمند یاری مردم است اطلاعرسانی کند و نشان دهد که این کار مردمی است.وی افزود: رسانه نباید عین مناسک را نشان بدهد بلکه باید نمادهای مناسک را طوری بازنمایی کند که مردم آن مناسک را بشناسند؛ همچنین رسانه باید مردم را از وجود تفاوتهای فرهنگی بین شرکتکنندگان در مراسم اربعین مطلع کند و شرکتکنندگان را به فهم مشترکی از این امر رویداد برساند.
کلاوس شواب در مقدمه کتاب خود در سال ۲۰۱۶، انقلاب صنعتی چهارم، توصیه کرد که بشریت باید «تغییرات فنآوری چشمگیر را به عنوان دعوتی برای تأمل در مورد اینکه کی هستیم و جهان را چگونه میبینیم، در نظر بگیرد». گزارش ۱۰ فناوری نوظهور برتر سال ۲۰۲۳ پاسخی مداوم به این دعوت برای بهبود وضعیت جهان و انسانهای ساکن در آن است. نیروهای محرک پشت نوآوری های ارائه شده در این گزارش ویژه، شتاب دادن به اتصال جهانی، ظهور هوش مصنوعی، همراه با همگرایی دنیای فیزیکی، دیجیتال و بیولوژیکی است. مطابق با انقلاب صنعتی چهارم، چندین فناوری ذکر شده از داده ها و محاسبات برای ارتقای سلامت عمومی استفاده می کنند. این فهرست به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه هوش مصنوعی باعث بهبود در ارائه خدمات بهداشتی میشود، بهویژه برای کسانی که در مناطقی با منابع کمتر زندگی میکنند. چگونه باتریهای انعطافپذیر فناوریهای پوشیدنی و نمایشگرهای قابل خم شدن را تامین میکنند که دستگاههای پزشکی پوشیدنی و حسگرهای زیستپزشکی را فعال میکنند. و نسل بعدی عصب الکترونیکی که می تواند با میلیون ها سلول به طور همزمان با خیال راحت تر تعامل کند. از آنجایی که مسائل مربوط به سلامت روان در دنیای پس از همه گیری شدیدتر است، فضاهای مشترک مجازی در متاورس، دسترسی جهانی را برای خدمت به نیازمندان تسهیل می کند. در این گزارش، در مورد اینکه چگونه اومیکس فضایی در حال ایجاد نسل جدیدی از «اطلس سلولی» در سطح مولکولی برای کمک به کشف اسرار زندگی است، خواهید آموخت. در یک رویکرد جدید برای درمان، محققان ویروس هایی به نام فاژها را مهندسی می کنند تا سلامت انسان، حیوان و گیاه را تقویت کنند. فراتر از درک و درمان بیماری، ظهور سریع عمومی هوش مصنوعی (AI) پتانسیل بالایی برای افزایش دسترسی و اجرای دانش بشری نشان میدهد. هوش مصنوعی مولد که در ChatGPT و Bard تجسم یافته است، ایجاد محتوای اجتماعی و فنی اصلی را در چند ثانیه نشان داده است. این تواناییها از مدلهای آموزشدیده بر روی محتوای اطلاعاتی گسترده که از وب دریافت میشوند، ایجاد شدهاند. با این حال، مهم است که از مسائل اجتماعی ایجاد شده توسط این قابلیت های «فوق بشری» آگاه باشیم. رفاه انسان نیز در نهایت نیازمند یک سیاره سالم است. با توجه به این نیاز، ۱۰ فناوری برتر شامل حسگرهای پوشیدنی گیاهی است که با بهبود سلامت گیاه، تولید غذا را افزایش می دهد. با تاثیر تغییرات اقلیمی که هرچه بیشتر وخیم تر می شود، دو نوآوری ذکر شده پیشرفت را ارائه می دهند: سوخت پایدار هوانوردی، ساخته شده از منابع بیولوژیکی یا غیر بیولوژیکی، و محاسبات پایدار، که راه را به سمت مراکز داده با کربن صفر خالص هموار می کند. با این حال، نوآوری بسیار بیشتری برای کاهش این تهدید وجودی برای بشریت مورد نیاز است.
دانلود گزارش راهبردی
بازدید مهندس دوستی، استاندار هرمزگان از پروژه ایرانراه اندیشکده سرآمد مهندس مهدی دوستی، ضمن بازدید از دفاتر مختلف اندیشکده سرآمد، در جریان پروژههای در درست اقدام و آتی نیز قرار گرفتند. از جمله مهمترین پروژههای طرح شده، پروژه «ایرانراه» بود. این پروژه، ایران را به عنوان شاهراه بینالمللی با تاکید بر کریدورهای شمال-جنوب معرفی میکند که در نشست سه جانبه ایران، روسیه و هند مطرح شد.
ایشان در این خصوص گفتند که توجه به هند و سرمایهگذاری این کشور در بنادر جنوبی از نکات حائز اهمیت بوده که مورد توجه قرار گرفته است. مهندس دوستی در ادامه در خصوص فرصتها و چالشهای موجود در زمینه مسائل اجرایی گفتند: اختصاص اراضی مناسب به بنادر برای جذب سرمایهگذاری خارجی حائز اهمیت بوده که این روند هم اکنون نواقصی دارد. ایشان خاطر نشان کردند که با تلاش مجموعههای اندیشگاهی و توجه مسئولان باید این مسائل هرچه سریعتر مرتفع شود تا کشور در این حوزه حیاتی از سایر کشورها عقب نماند.