با کمترشدن عرضه کل بازار، قیمت دلار افزایش یافت و با افزایش قیمت دلار، دستپاچگی بانک مرکزی بیشتر شد، چرا که بانک مرکزی در این باره نمی‌توانست فعالیت اثربخشی داشته باشد و تنها اتفاق در این زمینه افزایش توزیع دلار نقد توسط بانک مرکزی در بازار بود.   «مرکز پژوهشی آرا» در نوشتاری با موضوع «اتفاقات اخیر بازار ارز» به قلم دکتر محمدرضا مهدیار اسماعیلی، آورده است: اتفاقی که امروزه ما در بازار ارز شاهد آن هستیم، ‌در نهایت به زبان ساده، عدم تناسب بین عرضه و تقاضای بازار ارز است که به دلایل مختلف، میزان تقاضای بازار بیشتر از میزان عرضه است، در یک جمله می‌توان گفت هجوم و فشار تقاضا موجب افزایش قیمت آن شده است. باید به‌طور روشن گفت که کشور ما در تعادل عرضه و تقاضا دو مشکل همزمان دارد؛ اولین مشکل این است که روال عرضه دلار و ارز مطابق گذشته طی نخواهد شد و بنا به دلایلی، از گذشته محدودتر و کمتر شده است. در مقابل، روال تقاضا نیز مطابق گذشته نیست و از آن، از قضا بیشتر شده است. این دو داستان یکدیگر را تقویت کردند تا در نهایت ما شاهد یک قیمت دلار عجیب و غریب باشیم. در اینجا ممکن است این سؤال ایجاد شود که چه اتفاقی در طرف عرضه افتاده است؛ در پاسخ به این سؤال باید گفت، تقریباً یک سال و نیم گذشته، جمهوری اسلامی ایران با محدودیت‌هایی که کشور امارات نسبت به حواله‌های ارزی برایش وضع کرد، مواجه شد و این موضوع موجب شد که حواله‌های ارزی آن که پیش از این از طریق اماراتی‌ها انجام می‌شد، به مشکل بخورد. این اتفاق طی مدت گذشته از بانک مرکزی پوشیده و پنهان شد و از آن‌جایی‌که ایران در بازار حواله دچار محدودیت شده است و راه‌های جایگزین در کشورهای همسایه دیگر به میزان کافی نمی باشد، بانک مرکزی با تزریق بیشتر وجوه نقد در بازار و تا حدی محدودیت در حواله‌های ارزی، جبران کرد. این اتفاق تا زمانی که ذخایر نقدی بانک مرکزی نیز محدودتر شد و نیاز به حواله افزایش پیدا کرد، ادامه داشت؛ چراکه به‌هرحال در بسیاری از مواقع هر عضوی از جامعه در هر حال نیاز به حواله دارد و گاها بازار نقد نمی‌تواند جبران‌کننده و پاسخ‌دهنده آن باشد. انباشته‌شدن این نیاز درنهایت موجب ضعف در طرف عرضه شد که با بیشترشدن این یا به‌عبارت‌دیگر، با کمترشدن عرضه کل بازار، قیمت دلار افزایش یافت و با افزایش قیمت دلار، دستپاچگی بانک مرکزی بیشتر شد، چرا که بانک مرکزی در این باره نمی‌توانست فعالیت اثربخشی داشته باشد و تنها اتفاق در این زمینه افزایش توزیع دلار نقد توسط بانک مرکزی در بازار بود. البته ذکر این نکته ضروری است که فشار بازار به ارز، بیشتر از این نمی‌توانست توسط بانک مرکزی تأمین شود، و این موضوع موجب شد که با افزایش قیمت دلار، بانک مرکزی در کوتاه‌مدت و پیش از پدید آمدن اتفاقات روانی در جامعه، نتواند اوضاع ارز را مدیریت کند و ناتوانی مدیریت بانک مرکزی در اوضاع بازار ارزی، در نهایت سبب عدم اطمینان مردم از اوضاع دلار و عدم کنترل آن از سوی بانک مرکزی شد. این تلقی، با توجه به گستره وسیع وجوه نقد نامتعارف نزد مردم، همچون خرید و فروش دلار به قیمت بالاتر، دلیلی بر هجوم عده‌ای از سرمایه داران به سمت ارز بود. اتفاق مذکور مجدداً موجب شد که فشار به بازار ارز وارد و بازار ارز گران‌تر از مرحله پیش شود. با این اتفاق، مردمی که در فضای اینگونه سوداگری‌ها نیز نبودند، به دلیل ترس از افزایش شدید قیمت دلار و کاهش ارزش دارایی ریالی شان، سرمایه های خودرا به دلار تبدیل کردند؛ اگرچه پیش از این،‌ چنین ذهنیتی درون آنها وجود نداشت اما این دو اتفاق گروه سوم را نیز به میان بازی کشاند؛ عده ای بنابراین دلیل که ثروت، پس‌انداز و سرمایه های شان در اثر کاهش ارزش ریال در مقابل دلار ضعیف‌تر و محدودتر نشود، به سمت بازار ارز هجوم آوردند تا ریال های خود را به‌صورت دلار حفظ کنند. گروه فوق الذکر که گروه سوم نامیده می شوند، مجددا از ناحیه فشاری که بر تقاضای ارز آورد، ماجرا را تشدید و بیشتر کرد. فضای امنیتی، نتیجه دلار ۴۲۰۰ تومانی با توجه به آنکه کشور به طور همزمان شاهد ۳ اتفاق در جهت افزایش نرخ ارز بود، اوضاع اخیر به وجود آمد. در این رابطه بانک مرکزی در درجه اول می بایست مشکلات موجود در رابطه با حواله‌های ارزی را حل کند؛ حل این اتفاق به معنای تامین بازار نقد، قانون دلار ۴۲۰۰ تومانی و ایجاد یک فضای امنیتی نمی باشد. باید دانست که امروزه جامعه درک لازم را دارد و زمانی که مشاهده می کند، فشار و فضای امنیتی جایگزین تلاش برای ارزانی دلار می شود، قطعا دچار حس منفی و درنهایت افکار نادرست خواهد شد و این اتفاق مدام بازار ارز را به‌صورت زیرزمینی پیچیده‌تر می‌کند؛ یعنی افراد همچنان تمایل بیشتری به معامله و خرید ارز دارند، منتهی به دلیل ترس از فضای امنیتی موجود، در فضای پنهان این کار را انجام می‌دهند و در نتیجه اتفاقی جز پسترش بازار غیررسمی ارز رخ نمی دهد. بدون شک برای این کار نیاز است تا به درستی قدم برداشته شود؛ زمانی که عرضه وجود داشته باشد، به مرور تقاضا آرام می‌شود و آن‌هایی که تنها از ترس افت سرمایه‌هایشان به بازار می‌آیند، خودبه‌خود نیز از این بازار خارج خواهند شد. بنابراین یک حلقه از میان سه حلقه فوق رفع می‌شود؛ پس از آن، افرادی که به عشق گران‌تر شدن دلار وارد این بازار شده و مقدار بسیاری دلار خریداری نموده اند که بفروشند نیز بازار را ترک می‌کنند و از میان دو حلقه باقی مانده حذف خواهند شد. در مجموع هر سه عاملی که اینک موجب افزایش نرخ ارز شده است، به ترتیب فوق، از مدار خارج می‌شوند. با اقدام بانک مرکزی برای حل و برطرف‌کردن مشکل حواله‌های ارزی و تسریع در این کار، بهبود مشکلات پیش آمده که مربوط به یک سال و نیم گذشته و روزهای پیش از انتخابات دوره دوازدهم است، حل می‌شود. «مرکز پژوهشی آرا» در بخش پایانی این نوشتار آورده است: به تمامی موارد فوق باید دو اتفاق دیگر را نیز اضافه کرد؛ تحرکات احتمالی آمریکا در منطقه برخی از مردم را نگران کرده، این موضوع موجب می‌شود، عده‌ای به عنوان گروه چهارم که به‌طور طبیعی تمایلی به حضور در بازار نداشتند، نیز به آن سمت هجوم ببرند. علاوه‌براین، جمهوری اسلامی ایران درحال نزدیکی به موعد احتمالی شیطنت ترامپ نسبت به برجام در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۷ می باشد که مجددا به دلیل زمینه های بسیار درآن، باعث نگرانی در جامعه شده است. فعالیت آقای جان بولتون به‌عنوان یکی از افرادی که همواره به‌عنوان یک ایران‌ستیز مشهور شناخته‌شده است و تکمیل‌ تیم ضد ایرانی، درست در آستانه موعدی که آمریکا می بایست نسبت به برجام اظهارنظر کند و تصمیم بگیرد، این نگرانی‌ها را بیشتر کرده که البته برخی از آن ها با اقدامات دولت  ایران قابل حل است و برخی نیز ناشی از خطاهای گذشته ای است که امروزه نمی توان برای آن درمانی یافت. باید دانست که جمهوری اسلامی ایران دلهره‌ای از امضا یا رد برجام ندارد و با امضاء آن در گذشته تبعاتش را نیز پذیرفته است، اما قطعا با تلاش و تدبیر می توان  آثار منفی و سوء آن را کاهش داد.  
بخش اعظم منابع مالی و تامین منابع مالی کشورما از طریق نظام بانکی است و از این منظر شاید بشود اقتصاد ایران را یک مقدار شباهت داد با یکسری اقتصادهای کشورهای اروپایی که آن‌ها هم بانک محور هستند. البته که تفاوت‌های ساختاری بین بانک‌های ما با بانک‌های آن‌ها وجود دارد.   به گزارش روابط عمومی مرکز پژوهشی آرا؛ دکتر حمید نطاق بافکر، مدیر اداری مالی مرکز پژوهشی آرا در ابتدای این جلسه گفت: امروزه بازارهای مالی دچار نوساناتي مي شوند ؛ این نوسان شامل نوسان در بازار سهام، اوراق بدهي و بازارهاي رقيب نظير بازار ارز نيز می‌شود. با هم فکری دوستان حاضر در این جلسه به یک نتیجه‌ای رسیدیم که اکنون با توجه به التهابات بازار بهترین زمان ممکن که بتوانیم  تئوری سرریز را در این بازارها مورد مطالعه قرار دهیم. او ادامه داد: این موضوع مدام در حال رخ دادن است، یعنی در یک سری‌های زمانی وقتی ما بررسی می‌کنیم، در سال ۲۰۱۲، در سال ۲۰۱۳، در سال ۲۰۱۵ شاخص کل بازار بورس مدام با شکست ساختاری مواجه بوده و به همین خاطر، این موضوع را انتخاب کردیم که بتوانیم یک بحث موثری در این رابطه داشته باشیم. باید اضافه کرد که این موضوع، موضوعی است که زیاد در بازارهای مالی ما بررسی و تحلیل نشده است تا بتوانیم یک راهکار و مدلی را پیشنهاد دهیم. در ادامه این جلسه دکتر حمید رضا شماخی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره بر مبحث چگونگی بازارهای مالی نوین در دنیا و عدم شکل گیری این بازارها در ایران، بیان کرد: در اقتصاد تعریف کلاسیکی وجود دارد که می گوید، برای این ‌که یک واحد تجاری بتواند فعالیتش را شروع کند، احتیاج به منابع تولید دارد. یکی از منابع تولید نیروی انسانی است و دیگری منابع مالی است. بنابراین هرواحد تجاري باید یک سری منابع مالی در اختیار داشته باشد تا بتواند فعالیتی را آغاز نماید. او ادامه داد: این منابع مالی در مکان ها و زمان های مختلف و با راهکارهای مختلف تامین می شود.  اين منابع مالي در دنيا بسيار متنوع تر از اقتصاد ما می باشد و شرايط و ويژگي هاي زیادی دارد؛ برای مثال در كشورهاي دارای اقتصاد پيشرفته، حجم و ميزان بازار هاي بدهي بسيار بيشتر از كشور ماست و كشور ما در حال گذار و شكل گيري اوليه اين بازارها مي باشد به معنای دیگر می توان گفت، اين بازار هاي مالي و تنوع آنها در كشور نوظهور است. عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با تاکید براینکه اقتصاد موجود در جمهوری اسلامی ایران، یک اقتصاد بانک ‌محور است عنوان کرد: بخش اعظم منابع مالی و تامین منابع مالی کشورما از طریق نظام بانکی است و از این منظر شاید بشود اقتصاد ایران را یک مقدار شباهت داد با یکسری اقتصادهای کشورهای اروپایی که آن‌ها هم بانک محور هستند. البته که تفاوت‌های ساختاری بین بانک‌های ما با بانک‌های آن‌ها وجود دارد. بخش مربوط به بازار سرمایه، بازار خودانتظامی و خودمتشکلی است که در آن انواع اوراق بهادار مورد معامله قرار می‌گیرد؛ این امر تحت نظارت نهاد ناظر، یعنی سازمان بورس اوراق بهادار انجام می گیرد. این دو بازار يعني بازار پول و نظام بانكي، و بازار سرمايه را داریم که می‌توانیم از آن تامین مالی کنیم و منابع را برای هر واحد تولیدی‌مان استفاده کنیم. اما این‌که کدامشان بهتر است؟ جای بحث دارد. او در ادامه افزود: در حال حاضر ارزش بازار سهام ايران حدود ۳۸۵ هزار میلیارد تومان است، اگر ما با دلار مثلا ۴ هزار تا ۴۳۰۰ تومان در نظر بگیریم، حدود ۱۰۰ میلیارد دلار ارزش كل بازار سرمايه ايران  می‌شود. حالا با توجه به جي ان پي ( توليد ناخالص داخلي) کل اقتصادمان، یعنی ضریب نفوذ بازار سرمايه در اقتصاد ما، کمتر از ۱۰ درصد می‌شود که مجددا این بازار می‌تواند یک منبع بسیار خوبی برای تامین منابع مالی بنگاه‌های ما باشد. بخش دیگر منبع تامين مالي، نظام بانکی ما می باشد؛ در نظام بانکی منابعی وجود دارد، طبق آخرین آماری که دستگاه‌های مربوطه داده‌اند میزان نقدینگی در اقتصاد كشور حدود ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان است که بنگاه‌ها ما و واحدهای تجاری ما می‌توانند از این منابع استفاده کنند و فرایند تولیدی خود را شروع کنند. اما دلايل عدم استفاده از اين منابع مالي در نظام توليدي ناشي از نبود مقررات مالي و پولي صحيح، نرخ سود بالا، مقررات دست و پا گير در انتشار اوراق بدهي و عدم آشنايي مردم  با منافع و ويژگي هاي روش هاي مختلف منابع تامين مالي است.   چرایی توجه به تئوری سرریز در ادامه این جلسه؛ دکتر فرزانه رحمانی‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با محوریت قراردادن موضوع اثرات و عواقب تئوری سر ریز در بازارهای بین المللی ابراز کرد: اثر سرریزها در بازارهای مالی در واقع اشاره به رویدادی است که به ظاهر غیرمرتبط بر بازارهای مالی یک کشور است که می‌تواند بر اقتصاد کشورهای دیگر هم اثر بگذارد. اگرچه ظاهرا این امر یک اثری است که مثبت تلقی می‌شود، ولی می‌تواند تاثیر منفی را به روی رویدادهای داخلی بازارهای مالی دیگر کشورهای جهان بگذارد. به زبان ساده‌تر می‌توان گفت اسپیلور یا سرایت یا سرریز در واقع یک شوکی است که در یک بخش خاصی متاثر از سایر بخش‌ها را شکل می‌گیرد. یعنی اطلاعات مربوط به متغیرهای مالی است که در یک سیر زمانی در بازارهای مالی ایجاد می‌شود و آن به بازارهای دیگر مالی سرایت می‌کند. او ادامه داد: به زبان دیگر و در تحلیل سرریزی که می‌توانیم بگوییم، این اتفاق نوساناتی است که در میان بازارها و مناطق در دهه‌های اخیر به‌خصوص بعد از بحران مالی جهانی که اتفاق افتاد، مورد توجه نظریه‌پردازان و پژوهشگران اختصاص شد و همچنین از نظر نهادهای مالی بین‌المللی مثل بانک جهانی، صندوق بین‌المللی نیز مورد توجه قرار گرفته و آنها افراد را وادار کردند تا بر روی مبحث سرریزها یا اسپیلور بیشتر کار شود. فضای پیچیده بازارهای مالی و اقتصادی و ارتباط تنگاتنگ این بازارها با یکدیگر نیاز حیاتی است که پیش‌بینی سناریوی اقتصادهای آتی پژوهشگران را به دنبال داشته است. در واقع می‌توانیم با کشف تحلیل روابط بین بخشی یا بین بازارها گام موثر را در شناسایی هرچه بهتر و دقیق‌تر نظام مالی و اقتصادی ایفا کنیم. رحمانی زاده گفت: در واقع این اتفاق، تسهیل انجام تراکنش‌های مالی، نوآوری مالی و مقررات‌زدایی در بازارهای مالی است؛ از زبان دیگر می‌توانیم بگوییم پیشرفت‌های حوزه فناوری باعث تسهیل انتقالات سرمایه می‌شود و این موضوع باعث به هم پیوستگی بازارها شده که این به هم پیوستگی باعث یکسری متلاطم‌ها یا نوساناتی در بازار خواهد شد. او با تاکید برآنکه بحران‌های مالی به وجود آمده نشان دهنده نیازمندی مطالعه بیشتر بر مبحث سرریزها می باشد؛ بیان کرد: محققان معتقدندکه افزایش همگرایی بازارهای مانع، در دهه اخیر باعث تشدید انتقال نوسانات میان آن‌ها شده و این نوسانات باعث ایجاد نااطمینانی یا صدمه به اعتماد عموم و در نهایت باعث کاهش سرمایه‌گذاری می‌شود و درک نادرست بین این ارتباط و نوساناتی که بین بازارها وجود دارد، خود می‌تواند منجر به اتخاذ سیاست‌های غلط وضدتولیدی شود. عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: اثرات سرریزی خود علت‌های مختلفی دارد؛ یکسری عوامل درون‌زایی و یکسری عوامل برون‌زایی است که به دنبال خودش یک وقوع و یک اثری را ایجاد می‌کند، که می توان گفت یک اینتراپشن یا یک تلاطم در بازارهای مالی است. فرض نوسانات به منزله یک اثر متقابل ناشی از نوسانات، همانند قیمت در بازارهای مختلف است. سوابق تاریخی درخصوص نوسانات شدید در یک بازار به پیش‌بینی وقوع آن در بازار دیگر کمک می‌کند؛ یعنی از طرفی اندازه نوسانات قیمت در یک بازار، تنها تحت تاثیر نوسانات گذشته خود قرار ندارد، بلکه نوسانات بازارهای خارجی نیز بر روی آن تاثیر دارد. بنابراین در واقع این نوسانات مختلف است که یک اینتراپشن یا سرریز را به وجود می‌آورد. دکتر فرزانه رحمانی زاده با بیان اینکه تئوری سرریز به دو نوع، سرریز داخلی و سرریز مقطعی تقسیم بندی می شوند، گفت: سرریز داخلی، آن نوسانات فعلی یک بازار است که تابعی از نوسانات گذشته همان بازار نیز در آن وجود دارد؛ در واقع می توان گفت این نوسانات اثرات نوسانات خوشه‌ای است. در حالی که سرریز مقطعی این نوسانات یک بازار تابعی از نوسانات گذشته همان بازار و نوسانات گذشته بازار دیگر است که تحت تاثیر قرار گرفته است. به زبان دیگر می‌توانیم بگوییم این مسئله انتقال نوسانات است، به صورتی که این نوسانات از بازارهای دیگر منتقل شده است. شواهد قوی‌ای از وجود سرریزهای داخلی وجود دارد، به این معنا که علاوه بر این‌که خود من یکسری نوسانات گذشته‌ای داشتم و یکسری عوامل دیگری هم از بازار دیگر، یکسری اینتراپشن‌هایی وجود دارد و بازارهای دیگری نیز بر من اثر گذاشته و این سرریز را به وجود آورده است. او ادامه داد: اثرات این تاثیرها بر سایر کشورها به صورت کلان بر اقتصاد کلان تاثیر مستقیم دارد. از طرفی می‌بینیم اثرات ناآگاهانه بازارها بر بازارهای جهانی که بسیار حساس هستند، آمده‌اند اثرات سرریزها را کنترل کرده‌ و  با توجه به آن استراتژی‌های خاصی را ایجاد نمایند که این اثرات یا این تلاطم‌هایی را که اثر می‌گذارد را کنترل کنند. این اتفاق شاید به شکل مفیدی رخ بدهد، به شکلی که آن اثرات منفی‌اش را هدایت کنند و خود اقتصاد را به سمت اقتصادی پویا و پایدار هدایت کند. رحمانی زاده در پایان افزود:. سیر زمانی بسیار مهم است، ما درحال تکرار رفتار گذشته‌مان می باشیم. گاهی اوقات این سرریزها تکرار رفتارهای گذشته می باشند؛ در طول زمان و در طول بخش‌ها، بنا به دلایل مختلف ممکن است به منظور اتخاذ مطلوب‌ترین تصمیم‌ها در زمینه استراتژی، تخصیص سرمایه در بین بازارهای مالی از اهمیت بسیاری برخوردار باشد، بنابراین جا دارد که بر روی سرریز بازارهای مالی بیشتر کار شود و عوامل اثرگذار آن نیز شناسایی و به سمت اقتصاد یا بخش تولیدی، بنگاه تجاری و... هدایت شود.  
متاسفانه تا به امروز بانک مرکزی ایران، چارچوب سیاست­گذاری پولی خاصی را تعیین و اعلام نکرده است و این امر یکی از دلایل عدم توفیق سیاست­گذاری پولی است؛ این اتفاق در حالی رخ داده است که در قوانین حوزه بانک­داری ایران نیز اشاره­ای به این امر نشده است. مرکز پژوهشی آرا در گزارش راهبردی با عنوان « چالش‌های بانک‌داری ایرانی؛ از خلق پول تا توزیع پول» که توسط اندیشکده سرآمد گردآوری شده، با تاکید براینکه چالش‌های موجود در این نظام به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ آورده است:  دسته اول، چالش­هایی است که با ذات نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی مرتبط است و در سایر کشورها نیز وجود دارد و دسته دوم چالش­هایی است که مربوط به نحوه اجرا و عملکرد نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی در ایران است؛ به طور کلی می‌توان گفت این چالش­ها ناشی از قوانین، رویه­ها و ساختار اقتصاد در ایران است. چالش­های مربوط به عملکرد نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی در ایران برخی از چالش­هایی که بانک­داری ایران با آن روبه­رو است، ذات نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی نیست، بلکه به‌واسطه شرایط خاص اقتصاد ایران و رویه­های موجود در آن به‌وجود آمده است. این چالش­ها را می­توان در دو حوزه مدیریت خلق پول (سیاست پولی) و حوزه توزیع (تخصیص) پول خلق شده طبقه‌بندی کرد. در خصوص رابطه میان پول و تولید یا سطح فعالیت­ها در اقتصاد مطالعات نظری و کاربردی فراوانی انجام شده است. چارچوب­های نظری متعدد و البته متفاوتی برای اثرگذاری پول در اقتصاد توسط اقتصاددانان بیان شده است. برای مثال نحوه تبیین اثرات پول بر تولید در چارچوب کینزی با چارچوبی که فریدمن بیان می­کند، متفاوت است و چارچوب فریدمن با چارچوب اتریشی­ها یا چارچوبی که لوکاس ارائه می­کند، تفاوت دارد، اما نکته حائز اهمیت آن است که اغلب اقتصاددانان به‌لحاظ نظری معتقد به اثرگذاری پول بر تولید ناخالص داخلی حداقل در کوتاه­مدت هستند.    مدیریت خلق پول متاسفانه در ایران توفیق چندانی نداشته است؛ به‌طور مشخص درخصوص ثبات قیمت­ها، نرخ تورم در طول سال­های پس از جنگ تحمیلی از یک سو همواره دو رقمی بوده و از سوی دیگر نوسانات زیادی نیز در آن وجود دارد. این در شرایطی است که در اغلب کشورهای جهان به‌واسطه مدیریت صحیح خلق پول، نرخ تورم تک‌رقمی و کمتر از ۵ درصد است. عدم توفیق مدیریت خلق پول (سیاست پولی) در ایران ناشی از عوامل مختلفی چون عدم اتخاذ چارچوب سیاست پولی مناسب، محدودیت در چارچوب­ها و ابزارهای مدیریت خلق پول و درآمدهای نفتی است که در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی، این بانک­ها و سایر مؤسسات سپرده­پذیر هستند که بخش اعظم حجم پول اقتصاد را خلق می­کنند و بانک مرکزی از طریق مدیریت عرضه ذخایر، اقدام به مدیریت اقتصاد می­کند؛ بر این اساس دو هدف سیاست پولی یعنی مدیریت نوسانات ادوار تجاری و کنترل تورم از طریق مدیریت نرخ بهره اسمی صورت می­گیرد. در سال­های اخیر چارچوب هدف­گذاری تورم مورد استفاده بسیاری از بانک­های مرکزی به‌عنوان یک چارچوب سیاست­گذاری پولی مورد استفاده قرار گرفته است. این چارچوب سیاستی برای اولین‌بار توسط بانک مرکزی نیوزلند در سال ۱۹۹۰ ابداع شد و باتوجه به موفقیت این بانک در کنترل تورم و ایجاد ثبات در اقتصاد، تعداد زیادی از بانک­های مرکزی این چارچوب سیاستی را در کشور خود اجرایی کردند. بانک مرکزی ایران تا کنون چارچوب سیاست­گذاری پولی خاصی را تعیین و اعلام نکرده است و این امر یکی از دلایل عدم توفیق سیاست­گذاری پولی است؛ در قوانین حوزه بانک­داری ایران نیز اشاره­ای به این امر نشده است. در بند ب ماده ۱۰ قانون پولی و بانکی کشور مصوب سال ۱۳۵۱ هدف بانک مرکزی حفظ ارزش پول، موازنه تراز پرداخت­ها، تسهیل مبادلات بازرگانی و کمک به رشد اقتصاد کشور بیان شده است. البته کماکان تأکید و تمرکز زیادی بر کل­های پولی (پایه پولی، حجم پول و حجم نقدینگی) در بیان سیاست­گذاران پولی، کارشناسان و رسانه­ها صورت می­گیرد که این امر را به ذهن متبادر می­کند که هدف‌گذاری کل­های پولی از سوی سیاست‌گذار دنبال می­شود. به‌عنوان نمونه در ماده ۱ لایحه برنامه ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران که در ۴ مرداد ۱۳۹۵ ارائه شده است، رشد متوسط سالانه ۱۸ درصدی در طول سال­های برنامه پیش­بینی شده است. صرف­نظر از فقدان یک چارچوب سیاست­گذاری پولی مشخص، بانک مرکزی جمهوری اسلامی، در حوزه ابزارهای سیاست پولی و چارچوب­های مربوط به آن نیز با چالش­هایی روبه­رو است. مسئله اصلی در‌خصوص ابزارهای پولی، ابتنای آن­ها بر بهره (ربا) و تحریم ربا در اسلام است. ماده ۲۱ قانون عملیات بانکی بدون ربا تصریح دارد که «بانک مرکزی با هر یک از بانک­ها و نیز بانک­ها با یکدیگر مجاز به عملیات بانکی ربوی نیستند.» رابطه نفت و چالش‌های بانک‌داری علاوه براین‌ها، درآمدهای حاصل از فروش نفت خام و میعانات گازی که درواقع به‌صورت برون­زا (قیمت­های جهانی و میزان صادرات) تعیین می­شود، عاملی است که باعث تغییر در دارایی­های خارجی بانک مرکزی شده و افزایش حجم ذخایر و به عبارت دیگر پایه پولی و درنهایت ظرفیت خلق پول بانک­ها در اقتصاد کشور می‌شود. وجوه حاصل از فروش نفت خام و میعانات گازی با دستور شرکت ملی نفت ایران و سایر شرکت‌های ذی‌ربط به خریداران نفت به حساب­های افتتاح شده بانک مرکزی نزد بانک‌های خارجی به‌نام شرکت ملی نفت واریز می‌شود. سپس این درآمدها که به‌صورت ارزی است، به چند بخش تقسیم می­شود. بخشی از آن بر اساس آنچه در بودجه تعیین شده، سهم صندوق توسعه ملی است. ۵/۱۴ درصد آن سهم وزارت نفت است که به حساب­های مورد نظر آن شرکت و مورد تأیید خزانه واریز می­­شود. بخشی از آن بر‌اساس آنچه در بودجه تعیین شده سهم دولت و درواقع یکی از منابع درآمدی دولت است و مابقی به صندوق ذخیره ارزی واریز می­‌شود. در ایران تبدیل سهم دولت از درآمدهای حاصل از فروش نفت خام و میعانات گازی  به ریال و واریز آن به حساب خزانه نزد بانک مرکزی باعث افزایش دارایی‌های خارجی بانک مرکزی و ذخایر بانک‌ها می­شود. از سوی دیگر برداشت از صندوق توسعه ملی یا صندوق ذخیره ارزی و تبدیل آن به ریال نیز باعث افزایش دارایی­های خارجی بانک مرکزی و ذخایر بانکی خواهد شد. این افزایش در ذخایر خارج از کنترل بانک مرکزی است و مدیریت ذخایر و به عبارت دیگر مدیریت خلق پول بانک مرکزی را دچار مشکل می­کند. وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی و عدم امکان کاهش بودجه به‌ویژه بخش­های هزینه­ای آن باعث می­شود، در شرایطی که درآمدهای نفتی به عللی چون کاهش قیمت یا کاهش صادرات، کاهش یابد و استقراض دولت از بانک­ مرکزی و بانک­ها افزایش یابد که این امر نیز منجر به افزایش ذخایر و ظرفیت خلق پول در کشور می­‌شود. به بیان دیگر به‌واسطه وابستگی به درآمدهای نفتی، نوعی سلطه مالی دولت بر ذخایر بانک مرکزی در ساختار اقتصاد ایران ایجاد شده است که مدیریت خلق پول توسط بانک مرکزی را دشوار می­کند. در نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی، بانک­ها بخش اعظم پول و نقدینگی اقتصاد را که به‌صورت سپرده­ای است، خلق می­کنند. آنچه توسط بانک­ها خلق می­شود یا صرف سرمایه­گذاری مستقیم بانک یا صرف عطای وام به کارگزاران اقتصاد می­شود. درواقع بانک هم نهاد خلق پول است و هم نهاد توزیع پول. در  حقیقت این بانک­ها هستند که تعیین می­کنند پول خلق شده را به‌سوی چه بخش، نهاد یا افرادی گسیل دهند. نکته مهمی که در این بخش باید بر آن تأکید کرد آن است که منافع مدیران و سهام­داران عمده بانک است که نحوه توزیع پول را مشخص می­کند و آنچه سود مدیران و سهام­داران را حداکثر می­کند ممکن است سود جامعه و اقتصاد را حداکثر نکند. به بیان دیگر ممکن است که منافع مدیران و سهام­داران عمده بانک با منافع جامعه هم­راستا نباشد.     در این بخش تلاش خواهد شد  تا چالش­های حوزه توزیع پول در اقتصاد ایران بررسی شود. افزایش سرمایه­گذاری بانک­ها در یک بخش یا وام­دهی به فعالان اقتصادی آن بخش به‌معنای کاهش سهم سایر بخش­ها و فعالان اقتصادی است و بالتبع کاهش رشد و توسعه آن بخش­ها را در پی دارد. آنچه در این حوزه تعیین‌کننده است و معیار تصمیم­گیری بانک قرار می­گیرد، بازدهی و ریسک فعالیت­های اقتصادی است و ماهیت فعالیت اقتصادی و این‌که این فعالیت اقتصادی در چه بخشی است و آثار اجتماعی یا اقتصادی آن به چه میزان است، برای بانک اهمیتی ندارد. شرایط فنی فعالیت­ها و ساختار نهادی و قانونی اقتصاد بازدهی فعالیت­ها و رتبه­بندی میان آن­ها را تعیین می­کند. فعالیت­های بازرگانی داخلی و خارجی نسبت به فعالیت­های تولیدی صنعتی و کشاورزی بازدهی بالاتری دارد؛ بنابراین پول­های بیشتری (چه به‌صورت سرمایه­گذاری مستقیم بانک­ها و شرکت­های زیرممجموعه و چه به‌صورت وام و تسهیلات) در آن­ها توزیع می­شود که این امر خود تشدید کننده نابرابری در بازدهی خواهد بود. این شرایط هم شکنندگی و ضربه­پذیری اقتصاد را افزایش خواهد داد و هم شاخص­هایی همچون بیکاری و رشد اقتصادی را متأثر می­کند. صرف­نظر از عوامل و شرایط فنی که تابع میزان سرمایه­گذاری در تحقیق و توسعه و تغییرات آن زمان­بر است، موانع نهادی و قانونی را می­توان بهبود بخشید. استفاده از ابزارهای مالیاتی و ارائه مشوق­های دولتی و رفع قوانین مزاحم در بخش صنعت و کشاورزی می­تواند، تا حدی این مشکل را بهبود بخشد.     از سوی دیگر به‌علت شوک­های داخلی و خارجی که به اقتصاد وارد می­شود ـ که باتوجه به جایگاه درآمدهای نفتی در اقتصاد کشور و نوسانات ذاتی آن فراوانی زیادی نیز داردـ در بازار برخی از دارایی­ها همچون زمین و مسکن، ارز و طلا به‌دلیل عدم تنظیم­گری مناسب آن­ها، تلاطم­های شدیدی به‌وجود می­آید و سفته­بازی در این بازارها را پربازده می­کند که بانک­ها و سایر کارگزاران اقتصادی را به‌سوی خود جلب می­کند. بانک­ها که امکان خلق پول از هیچ دارند و مشتریانی که برای فعالیت­های بازرگانی و تولیدی از بانک پول گرفته­اند، پول­های خود را به این بازارها گسیل می­کنند که تشدید نوسانات و تلاطم­ها را در پی دارد. ورود پول به این فعالیت­ها هیچ بازدهی برای اقتصاد کشور و جامعه ندارد و تنها توزیع ثروت و درآمد را نابرابرتر می­کند.   خلق پول یک عملیات ترازنامه­ای است و پول سپرده­ای که توسط بانک خلق می­شود، بدهی بانک است؛ بنابراین در مقابل آن گسترش و افزایش بدهی، طرف دارایی­ها نیز گسترش می­یابد. چنانچه بانک با سرمایه‌گذاری مستقیم، اقدام به خلق پول سپرده­ای کند و دارایی­ فیزیکی (زمین و ساختمان) یا دارایی­های مالی (صکوک، اوراق مشارکت، اوراق خزانه یا سهام شرکت­ها) را خریداری کند، در طرف بدهی­­ها، سپرده خلق شده و در طرف دارایی­ها، دارایی مربوطه ثبت می­شود و ترازنامه بانک در تراز خواهد بود. چنانچه بانک از طریق اعطای تسهیلات خلق پول کند نیز در طرف بدهی­ها، سپرده خلق شده و در طرف دارایی­ها، مطالبه از فرد مورد نظر به‌عنوان یک دارایی ثبت می­شود. نکته مهم درخصوص بانک و ترازنامه این است که دارایی­های بانک بسته به شرایط اقتصاد دچار انقباض و انبساط (کاهش و افزایش ارزش) می­شود، اما بدهی­های بانک ثابت و معین است. افزایش ارزش دارایی­ها، افزایش سود بانک را در پی دارد و کاهش آن منجر به زیان آن می­شود که در شرایطی منجر به ورشکستگی نیز می­‌شود. براین‌اساس چگونگی توزیع پول خلق شده از سوی بانک و به بیان دیگر ساختار پورتفویی دارایی­های بانک بسیار اهمیت دارد. از سوی دیگر بدهی­های بانک (سپرده­ها) حال و نقد است، اما دارایی­های بانک چه به صورت دارایی­های فیزیکی و کاغذی یا مطالباتی که بانک دارد، نقد نیست و ذخایر بانک که یا به صورت نقد در صندوق بانک است یا نزد بانک مرکزی، تنها بخش بسیار کمی از سپرده­های خلق شده از سوی بانک را پوشش می­دهد. بیمه سپرده­ها و حمایت بانک مرکزی از بانک­ها به‌عنوان آخرین قرض­دهنده برای مقابله وقوع بحران­های نقدینگی در نظام ذخیره قانونی جزئی تعبیه شده است. اما این تنظیمات که برای رفع این نقص نظام ذخیره قانونی جزئی اعمال شده است، خود آثار سوء دیگری را ایجاد می­کند. در ایران نهادی با نام صندوق ضمانت سپرده، تشکیل شده است، اما بیمه سپرده از سوی بانک­ها بسیار محدود است، اما حمایت بانک مرکزی از بانک­ها با نام آخرین قرض­دهنده برای جلوگیری از آثار سوء بحران­های بانکی بر نظام پولی و کل اقتصاد کشور وجود دارد. این حمایت بانک مرکزی آن‌چنان‌که پیش­تر بیان شد، ­آثار سوء خود را بر رفتار بانک­ها داشته است. وام‌های کلان و رانت‌های خلق پول توسط بانک‌ها اعطای وام­های کلان و معوق شدن­ آن­ها، در شرایطی که وثائق مناسبی برای آن­ها اخذ نشده است و سرمایه­گذاری قابل توجه در دارایی­هایی با نقدشوندگی بسیار پایین و به بیان دیگر سوء مدیریت بانک­ها در توزیع خلق پول باعث ایجاد بحران در برخی از بانک­های کشور شده است. پیشی گرفتن خروج سپرده‌ها از ورود سپرده­ها به این بانک­ها، نیاز آن­ها را به ذخایر افزایش داده است که این امر منجر به افزایش هزینه تأمین ذخایر به‌رغم تلاش­های بانک مرکزی برای کاهش آن شده است، که آن‌را می­توان در شکاف قابل توجه نرخ سود بانک­ها و نرخ سود در بازار بین بانکی نسبت به تورم مشاهده کرد. فعالیت مؤسسات اعتباری غیررسمی و پرداخت سودهای بالا به سپرده­های مردم، مدیریت نرخ سود را در این شرایط دشوارتر کرده است. افزایش هزینه تأمین ذخایر در این شرایط رکودی، هم وضعیت بانک­ها را وخیم­تر خواهد کرد و هم به‌واسطه افزایش نرخ تسهیلات بانکی، خروج از رکود را دشوارتر می­کند.               یکی دیگر از چالش­های توزیع پول در ایران، تأمین مالی داخلی است. به بیان دیگر انگیزه اشخاص حقیقی و حقوقی که بانک تأسیس کرده­اند یا به‌دنبال تأسیس بانک هستند، استفاده از رانت خلق پولی که در اختیار نهاد بانک است، برای تأمین مالی شرکت­های زیرمجموعه خود است. درواقع آن­ها نه به‌دنبال فعالیت در صنعت بانک­داری به‌معنای متعارف آن، بلکه به‌دنبال استفاده از پول خلق شده برای خود و نهادهای زیر‌مجموعه هستند. حتی اعمال محدودیت­ها درخصوص تأمین مالی بنگاه­های داخلی هم نتوانسته است، که این مسئله را برطرف کند و بانک­ها اقدام به اعطای تسهیلات به‌صورت ضربدری (اعطای تسهیلات به بنگاه­های ذیل بانک دیگر) می­کنند. این شرایط باعث شده است که دسترسی سایر بنگاه­ها و مردمی که به سهام­داران عمده و مدیران آن­ها مرتبط نیستند بسیار دشوار شده است. براساس گزارش رقابت­پذیری اقتصادی در سال ۲۰۱۵ رتبه ایران در شاخص­های سهولت دسترسی به وام­ها و دسترسی به خدمات مالی در بین ۱۴۴ کشور به‌ترتیب ۱۳۸ و ۱۳۵ بوده است.  شاخص ملی مورد استناد در این زمینه مربوط به پایش محیط کسب­وکار است که براساس نتایج ۱۶ دوره پیمایش صورت گرفته «دریافت تسهیلات از بانک­ها» به‌عنوان اولین مانع بنگاه­های اقتصادی ارزیابی شده است. در دو بخش این گزارش، تلاش شد تا با نگاهی دقیق و مطابق با آنچه در واقعیت جریان دارد، عملیات بانک­ها و به‌طور ویژه خلق پول بانک­ در چارچوب نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی تبیین شود و از این منظر چالش­های بانک­داری در ایران بررسی شود؛ در این راستا چالش­های نظام بانک­داری ایران در حوزه مدیریت خلق پول (چارچوب سیاست‌گذاری پولی، چارچوب­ها و ابزارهای مدیریت خلق پول و نحوه ورود درآمدهای نفتی به اقتصاد) و در حوزه توزیع پول خلق شده (توزیع بین بخشی پول، مدیریت توزیع پول و تأمین مالی بنگاه­های زیرمجموعه) مورد بررسی قرار گرفت و امید است تا مسئولین مربوطه در مدت زمان کوتاه تری نسبت به حل این مشکلات اقدام نمایند.  
در مبحث خلق پول توسط بانک مرکزي، منافع ناشي از خلق پول به دولت منتقل مي­شود درحالي‌که در خلق پول توسط بانک­ها، سهام­داران و مديران بانک هستند که منتفع خواهند شد؛ به بیان ساده‌تر امکان خلق پول، رانتی است که در اختیار بانک مرکزی و بانک­ها قرار دارد. مرکز پژوهشی آرا در گزارش راهبردی با عنوان « چالش‌های بانک‌داری ایرانی؛ از خلق پول تا توزیع پول» که توسط اندیشکده سرآمد گردآوری شده، با تاکید براینکه چالش‌های موجود در این نظام به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ آورده است:  دسته اول، چالش­هایی است که با ذات نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی مرتبط است و در سایر کشورها نیز وجود دارد و دسته دوم چالش­هایی است که مربوط به نحوه اجرا و عملکرد نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی در ایران است؛ به طور کلی می‌توان گفت این چالش­ها ناشی از قوانین، رویه­ها و ساختار اقتصاد در ایران است. چالش‌­های ذاتی نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی منتقدین نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی که در آن بانک­ها و به‌طور کلی مؤسسات سپرده­پذیر بخش غالب پول را خلق می­کنند، دو چالش اساسی برای آن ذکر کرده­اند: چالش اول، تأثیرات نظام بانک‌داری مبتنی بر ذخیره جزئی روی ثبات اقتصادی یا نقطه مقابل آن نوسانات ادوار تجاری است؛ نوسانات ادوار تجاری یکی از مسائل اساسی اقتصاد کلان است و نظریات متعددی توسط مکاتب اقتصاد کلان برای تبیین و کنترل آن ارائه شده است و اساساً علم اقتصاد کلان به‌عنوان یک مجموعه مستقل با بررسی نوسانات اقتصادی ناشی از بحران بزرگ ۱۹۲۹ توسط کینز آغاز شد. باتوجه به هزینه­های فراوان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دوره­های رکودی و تورمی، دستیابی به ثبات اقتصادی یکی از مهم‌ترین اهداف هر نظام اقتصادی است. چالش مهم دیگر اثرات نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی بر توزیع درآمد و ثروت در جامعه و به بیان دیگر نابرابری اقتصادی است. مسائل توزیعی از منظر رفاه اقتصادی و عدالت بسیار اهمیت دارد و نیل به یک جامعه­ با شکاف­های درآمد و ثروت کمتر جزء اهداف هر اقتصاد است. در نظام ذخیره قانونی جزئی فرآیند وام­دهی و خرید دارایی­ها توسط بانک­ها با فرآیند خلق و از بین رفتن پول سپرده­ای گره خورده است. افزایش تقاضای تسهیلات از سوی فعالان اقتصادی منجر به افزایش حجم پول خواهد شد و در مقابل عدم رغبت آن­ها برای اخذ تسهیلات یا عدم رغبت بانک­ها برای اعطای تسهیلات اثرات انقباضی بر حجم پول دارد. در این چارچوب و در شرایطی که اقتصاد دچار شرایطی تورمی است و باید جلو سرعت گردش پول گرفته شود، پول جدید خلق می­شود و در شرایطی که اقتصاد در رکود است و نیاز به پول جدید در اقتصاد است، یا تقاضا برای تسهیلات کاهش می­یابد یا بانک­ها تمایل به خلق پول ندارند. مطالعه تالاورا و دیگران نیز نشان می­دهد که وام­دهی بانک­ها در دوران رونق اقتصادی و کاهش نااطمینانی اقتصاد کلان افزایش می­یابد و در مقابل بانک­ها وام­دهی خود را در دوران رکود اقتصادی کاهش می­دهند. به بیان دیگر خلق پول بانک­ها همراه با ادوار تجاری است، در شرایط تورمی خلق پول بانک­ها افزایش می­یابد و در شرایط رکودی خلق پول بانک­ها کاهش خواهد یافت. در ایران، داده­های اقتصادی مربوط به فعالیت بانک­ها نشان از آن دارد که تسهیلات­دهی بانک­ها در شرایط رکودی کاهش یافته است. در شرایطی رکودی، سودآوری بنگاه­ها کاهش یافته و احتمال ورشکستگی آن­ها افزایش می­یاید. بر همین اساس بانک­ها که به‌دنبال حداکثر سازی سود خود هستند، در شرایط رکودی به‌دلیل افزایش ریسک اعتباری، با احتیاط بیشتری اقدام به تسهیلات­دهی می­کنند. این احتیاط بیشتر منجر به کاهش تسهیلات­دهی خواهد شد. این واکنش بانک­ها به شرایط رکودی، باعث تعمیق و تشدید رکود می­شود. درواقع همان­گونه که سیمونز بیان کرده است، در شرایطی که اقتصاد نیاز به پول دارد، بانک­ها از خلق پول (اعطای وام) اجتناب کرده و پول از بین رفته است. نسبت مانده تسهیلات به مانده سپرده­ها یکی از شاخص­هایی است که میزان تسهیلات­دهی بانک­ها را نشان می­دهد. آمارهای منتشره بانک مرکزی نشان از آن دارد که با تشدید تحریم­های اقتصادی و بروز رکود در اقتصاد ایران، نسبت مانده تسهیلات به مانده سپرده­ها از سال ۱۳۹۰ تا کنون همواره کاهش یافته است. این امر نشان از واکنش بانک­ها به شرایط رکودی دارد که با توجه به جایگاه و نقش پول در اقتصاد و نیاز بنگاه­ها به پول، منجر به تشدید رکود نیز شده است. افزایش حجم پول در جامعه در بلندمدت براساس نظریه مقداری پول منجر به افزایش سطح عمومی قیمت­ها (تورم) می­شود. در ادبیات اقتصادی اغلب تورم را نوعی مالیات معرفی می­کنند که دولت­ها برای تأمین هزینه­های خود از آن استفاده می­کنند. مفهوم مالیات تورمی به‌مانند هر مالیات دیگر انتقال درآمد از مردم به دولت است. دولت با خلق پول و ایجاد تورم، به‌نوعی بخشی از درآمد مردم را به خود منتقل می­کند؛ بنابراین خلق پول جدید و تورم ناشی از آن مستلزم یک نوع بازتوزیع درآمدی در اقتصاد است. به بیان دیگر با خلق پول و به جریان انداختن آن، نهاد خلق کننده پول، خود را در کالاها و خدمات تولید شده و به‌طور کلی دارایی­های مردم شریک می­کند. در این میان تفاوتی میان خلق پول توسط بانک مرکزی (دولت) و بانک­های تجاری از حيث وقوع بازتوزيع وجود ندارد، اگرچه تفاوت­هايي از حيث ذي­نفعان وجود خواهد داشت. در مبحث خلق پول توسط بانک مرکزي، منافع ناشي از خلق پول به دولت منتقل مي­شود درحالي‌که در خلق پول توسط بانک­ها، سهام­داران و مديران بانک هستند که منتفع خواهند شد. بنابراين خلق پول بانک­های تجاری نیز مستلزم بازتوزیع در اقتصاد خواهد بود.     به بیان ساده امکان خلق پول، رانتی است که در اختیار بانک مرکزی و بانک­ها قرار دارد؛ فرض بر این است که بانک مرکزی یک نهاد عمومی است و علی­القاعده منافع ناشی از خلق پول بانک مرکزی از طریق دولت به عموم مردم می­رسد، اما بانک­ها از یک سو عموماً نهادهای خصوصی هستند و از سوی دیگر بخش غالب پول توسط آن­ها خلق می­شود؛ بنابراین دسترسی آن­ها به این رانت بزرگ (خلق پول از هیچ) دلالت­های توزیعی فراوانی دارد. البته همان­گونه که پیش­تر نیز بیان شد، خلق پول بانک­ها هزینه­هایی (مربوط به تأمین ذخایر مورد نیاز) دارد، اما منافع آن بیش از هزینه­های آن است. مدیران بانک، مرتبطین و سهام­داران هریک به‌نوعی از این رانت بزرگ منتفع می­شوند که در نهایت توزیع درآمد به‌نفع آن­ها تغییر خواهد کرد. مدیران از طریق حقوق و مزایا و پاداش­ها، مرتبطین و سهام­داران کلان نیز از طریق دریافت وام­های کلان و با سودهای پایین بهره­مند می­شوند. متاسفانه در ایران داده­های مناسبی برای رصد و بررسی آثار توزیعی خلق پول وجود ندارد، اما عواملی چون حقوق و مزایای مدیران بانک­ها، دسترسی مدیران و کارمندان بانک­ها به وام­های اعطایی ارزان، اختصاص بخش قابل­توجهی از وام­های اعطایی به افراد مرتبط و شرکت­های زیرمجموعه بانک­ها و از همه مهم‌تر فرصت و امکان سرمایه­گذاری سریع بانک در بازار مسکن و سایر دارایی­ها به‌واسطه دسترسی به پول و در نقطه مقابل آن دشوار بودن دسترسی افراد عادی و کم­درآمد به وام­های بانکی دلالت­های توزیعی قابل‌توجهی در سطح جامعه خواهد داشت. البته می­توان از طریق تنظیم­گری این مسائل را تا حدی محدود کرد، اما به‌هرحال امکان خلق پول خصوصی جزء ذاتی این نظام بانک­داری است و به‌هر‌حال فرصت­هایی را در اختیار دارنده آن قرار می­دهد. از سوی دیگر تنظیم­گری و نظارت بر آن هم هزینه­ها و محدودیت­هایی دارد.     در قسمت پایانی این گزارش نوشته شده است: صرف­نظر از چالش­هایی چون ایجاد و تشدید نوسانات اقتصادی و افزایش نابرابری در توزیع بهره‌مندی­های اقتصادی که توسط برخی از اقتصاددانان مشهور همچون فریدمن و اله به‌عنوان نواقص ذاتی نظام بانک­داری مبتنی بر ذخیره جزئی بیان شده است، در مسیر اجرای این ترتیبات در ایران و به‌واسطه شرایط اقتصاد کشور، سوء مدیریت­هایی صورت گرفته است که آن‌ها نیز به طور جداگانه، دلیل به وجود آمدن چالش‌هایی شده‌اند.